صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

عباس بن هلال گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم: معنای آیه «الله نور السماوات و الارض» (خداوند نور آسمانها و زمین است- النور، 35) چیست؟ فرمود: یعنی خداوند هدایت کننده اهل آسمان و هدایت کننده اهل زمین است.

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ:- سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ فَقَالَ هَادٍ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ هَادٍ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.
الکافی؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج‏1 ؛ ص115

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امیر المومنین علیه السلام : عدالت چهار شعبه دارد: 1- فهمیدن امر مشکل [دقت در فهمیدن] 2- رسیدن به حقیقت دانش 3- روشنى حکم (داورى)، 4- شکیبائى؛ پس هر که بفهمد همه دانش را تفسیر کند، و هر که بداند آبگاههاى داورى را بشناسد و هر که بردبارى ورزد، در کارش زیاده روى نکند و میان مردم ستوده زندگى نماید.

بیانی عقلی: عدل تنها با علم کامل محقق می شود زیرا کسی که جای هر چیز را نداند نمی تواند هر چیز را در جای خود نهد از این رو کسی که جاهل است و در امور علم قطعی و جامع ندارد نمی تواند متولی آن شود مگر آن که به سرچشمه دانش متصل باشد و بتواند در مبهمات به او رجوع کند.

مطالب مرتبط:

شائبه ادعای امامت

امام نیست مگر کسیکه ...

شرط وجوب اطاعت مطلق(1)

شرط وجوب اطاعت مطلق (2)

شرط وجوب اطاعت مطلق (3)

عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَعْقُوبَ اَلسَّرَّاجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سُئِلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ....وَ اَلْعَدْلُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ غَامِضِ اَلْفَهْمِ وَ غَمْرِ اَلْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ اَلْحُکْمِ وَ رَوْضَةِ اَلْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ فَسَّرَ جَمِیعَ اَلْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ عَرَفَ شَرَائِعَ اَلْحُکْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی اَلنَّاسِ حَمِیداً... .
الکافی
, ج 2 , ص 50 ؛ تحف العقول، المکتبه الحیدریه، ص115

هو الهادی

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس صد بار «لا اله الا الله» بگوید؛ در آن روز عملش از همه مردم برتر است؛ مگر کسی که بیشتر بگوید.

عن أَبی عَبْدِ اللَّهِ ع قال:‏ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ کَانَ أَفْضَلَ النَّاسِ ذَلِکَ الْیَوْمَ عَمَلًا إِلَّا مَنْ زَادَ.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ دار الشریف الرضیّ؛ ص4

ثواب لا اله الا الله گفتن هنگام خواب

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: شگفت انگیز ترین مردم از جهت ایمان و عظیم ترین آنها از روی یقین مردمی هستند که در آخرالزمان خواهند بود چون پیامبر را ندیده اند و از امام نیز محجوبند، اما به سوادی که بر بیاضی رقم خورده ( نوشته های روی کاغذ) ایمان دارند!1
البته در روایات بسیاری بر شرایط سخت ایمان در آخر الزمان و کمی مومنان تاکید شده، و به همین خاطر در روایاتی ایمان در شرایط سخت تقیه، صریحاً برتر شمرده شده است:
هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر (ظهور امام) باشد مانند کسی است که با حضرت قائم (عجل اللّه فرجه) در خیمه ایشان بوده باشد. نه، بلکه مانند کسی است که همراه با حضرت شمشیر بزند؛ نه، به خدا قسم نیست مگر مانند کسی که همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شده است.2
1.أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاض‏.کمال الدین ج١ باب ٢٥ ح٨  و من لا یحضره الفقیه مثله.
2.من ماتَ مِنکُم و هُوَ مُنتَظِرٌ لِهذا الاَمرِ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ، لا، بَل کَمَن قارَعَ مَعَهُ بِسَیفِهِ، لا، وَاللّهِ اِلّا کَمَنِ استُشهِدَ مَعَ رَسولِ اللّهِ.
المحاسن، ج‏1، ص : 156، باب 22  و ص : 174، باب 38 من مات على هذا الأمر کان کمن استشهد مع رسول الله ص، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، 372. الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص : 122، و الغیبة للنعمانی، ص : 330، باب 25 ما جاء فی أن من عرف إمامه لم یضره تقدم هذا الأمر أو تأخر، به اسناد متعدد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام: ... کسى را با خاندان رسالت نمى‏ شود مقایسه کرد و آنان که تحت نعمت ولایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین مى ‏باشند. شتاب کننده، (باید) به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد؛ زیرا ویژگى‏ هاى حقّ ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت، به آنها تعلّق دارد. هم اکنون (که خلافت را به من سپردید) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جایگاهى که از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.
عن امیرالمومنین علیه السلام:... لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلی الله علیه وآله ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّی بِهِمْ  مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِی‏ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَی أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَی مُنْتَقَلِهِ .
نهج البلاغه، (صبحی صالح)، ص:  48، خطبه دوم، و المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، ص: 399 با تعابیری مشابه. و فراز «نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یُقَاسُ‏ بِنَا أَحَد» در شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج‏2، ص: 202، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 66، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 66، معانی الأخبار، ص: 179، علل الشرائع، ج‏1، ص: 177 به اسناد مختلف.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس برای انبیاء (علیهم السلام) ربوبیت و  برای ائمه (علیهم السلام) ربوبیت یا نبوت و برای غیر امامان، امامت ادّعا کند؛ ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.1

امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: ای ابامحمد؛ هر کس ادعا کند که ما ربّ هستیم؛ از او بیزاری بجوی.2

امام صادق علیه السلام فرمود:  مردی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و گفت: السلام علیک یا ربّی! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو را چه شده؟! خدا لعنتت کند! ربّ من و ربّ تو خداوند است.3

مطالب مرتبط:

و أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ‏ حُبّاً مُقْتَصِداً وَ لَا تَغُلُّوا...

نفی تفویض

مراقب جوانانتان باشید...

1.مَنِ ادَّعَى لِلْأَنْبِیَاءِ رُبُوبِیَّةً وَ ادَّعَى لِلْأَئِمَّةِ رُبُوبِیَّةً أَوْ نُبُوَّةً أَوْ لِغَیْرِ الْأَئِمَّةِ إِمَامَةً فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.  (عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ نشر جهان ؛ ج‏2 ؛ ص201)

2. یا أَبَا مُحَمَّدٍ ابْرَأْ مِمَّنْ یَزْعَمُ أَنَّا أَرْبَابٌ‏ (رجال الکشی، نشر دانشگاه مشهد، ص298)

3. (رجال الکشی؛ نشر دانشگاه مشهد؛ ص299)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب سپید و درخشان و روز روشن و نورانی یعنی شب و روز جمعه بر من بسیار صلوات بفرستید. پرسیدند: بسیار چه قدر است؟ فرمود: صد بار و هر چه بیشتر بهتر.  
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ أَکْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَیَّ فِی اللَّیْلَةِ الْغَرَّاءِ وَ الْیَوْمِ الْأَزْهَرِ لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَسُئِلَ إِلَى کَمِ الْکَثِیرُ قَالَ إِلَى مِائَةٍ وَ مَا زَادَتْ فَهُوَ أَفْضَلُ.
الکافی ؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج‏3 ؛ ص428
صُحُفٍ مُطَهَرَه

 در روایتی امام صادق علیه السلام به معتب فرمود: 

- معتب اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراکی داریم؟

- معتب گوید عرض کردم: به قدری که چندین ماه را کفایت کند گندم ذخیره داریم.

- فرمود: آنها را به بازار ببر و در اختیار مردم بگذار و بفروش!

- گفت: یابن رسول الله! گندم در مدینه نایاب است، اگر اینها را بفروشیم دیگر خریدن گندم برای ما میسر نخواهد شد.

- فرمود: سخن همین است که گفتم، همه گندم ها را در اختیار مردم بگذار و بفروش!

_ معتب می گوید: پس از آنکه گندم ها را فروختم و نتیجه را به امام اطلاع دادم حضرت فرمود:

- بعد از این، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر؛ نان خانه من از این پس، باید نیمی از گندم و نیمی از جو باشد.

خدا می داند من توانایی دارم که تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهی اداره کنم، ولی دوست دارم تا در پیشگاه الهی اقتصاد و محاسبه در زندگی را رعایت کرده باشم.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِی جَهْمَةَ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ تَزَیَّدَ السِّعْرُ بِالْمَدِینَةِ کَمْ عِنْدَنَا مِنْ طَعَامٍ قَالَ قُلْتُ عِنْدَنَا مَا یَکْفِیکَ أَشْهُراً کَثِیرَةً قَالَ أَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ لَیْسَ بِالْمَدِینَةِ طَعَامٌ قَالَ بِعْهُ فَلَمَّا بِعْتُهُ قَالَ اشْتَرِ مَعَ النَّاسِ یَوْماً بِیَوْمٍ وَ قَالَ یَا مُعَتِّبُ اجْعَلْ قُوتَ عِیَالِی نِصْفاً شَعِیراً وَ نِصْفاً حِنْطَةً فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ أَنِّی وَاجِدٌ أَنْ أُطْعِمَهُمُ الْحِنْطَةَ عَلَى وَجْهِهَا وَ لَکِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَرَانِیَ اللَّهُ قَدْ أَحْسَنْتُ تَقْدِیرَ الْمَعِیشَة

 الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏5، ص: 166. این مضمون در اخبار دیگری در همین باب نیز آمده.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ابوهارون مکفوف میگوید: تو به او گفته ای که اگر مرادت «قدیم» است که او را کسی درک نمی کند و اگر مرادت کسی است که آفریده و روزی داده است؛ او «محمد بن علی» (امام باقر علیه السلام) است. امام فرمود: بر من دروغ بسته؛ لعنت خدا بر او باد. به خدا سوگند جز الله خالقی نیست. یگانه است و شریکی ندارد. حقّ است بر خدا که مرگ را به ما بچشاند و کسی که نابود نمی شود تنها الله است که خالق خلق و آفریننده آفریدگان است.

بیان: شیخیه مانند ابن عربی ذات خدا را تعطیل نموده و خلق را به اسماء او نسبت می دهند. این اسماء در نظر شیخیه همان اهل بیت علیهم السلام هستند. سخن ابوهارون مکفوف دقیقاً مطابق بر نظر ابن عربی و شیخیه است.

حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ الْقُمِّیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) زَعَمَ أَبُو هَارُونَ الْمَکْفُوفُ‏ أَنَّکَ قُلْتَ لَهُ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ الْقَدِیمَ فَذَاکَ لَا یُدْرِکُهُ أَحَدٌ وَ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ الَّذِی خَلَقَ وَ رَزَقَ فَذَاکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ! فَقَالَ کَذَبَ عَلَیَّ عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا مِنْ خَالِقٍ‏ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُذِیقَنَا الْمَوْتَ وَ الَّذِی لَا یَهْلِکُ هُوَ اللَّهُ خَالِقُ‏ الْخَلْقِ بَارِئُ الْبَرِیَّةِ.

رجال الکشی؛ انتشارات دانشگاه مشهد ؛ صص222 و 223
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از صقر بن ابى دلف روایت شده که گفت: از حضرت امام محمد تقى علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: امام بعد از من نامش على است. امر او امر من و گفته او گفته من و پیروى او پیروى من است و امام بعد از او فرزندش حسن است. امر و گفته و پیروى او، امر و گفته و پیروى پدرش میباشد.
سپس حضرت ساکت شدند. عرض کردم: یا ابن رسول الله! امام بعد از حسن (علیه السلام) کیست؟ حضرت سخت گریست سپس فرمود: بعد از حسن، فرزندش قائم بحق و منتظر است. گفتم چرا او را قائم می‌گویند؟ فرمود: زیرا بعد از آنکه نامش از خاطره ‏ها فراموش شود و اکثر معتقدین به امامتش از دین خدا برگردند، قیام می کند عرض کردم: چرا او را منتظر می خوانند؟ فرمود: زیرا برای  مهدی (علیه السلام) غیبتی طولانی مدت است که باعث میشود تنها انسان های مخلص و با ایمان منتظر ظهور او باشند و همچنین باعث میشود کسانی که در وجود او شک داشتند، او را انکار کرده و کسانی که به یاد او هستند را مسخره کنند. کسانى که وقت ظهور را تعیین می کنند بسیار شوند و آنان که در این باره شتاب می نمایند به هلاکت می‌رسند و آنها که در مقام تسلیم هستند رستگار می‌شوند.
ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الصَّقْرِ بْنِ دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِی ابْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً تَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ یَکْثُرُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ.
کمال الدین ج‏2، ص 378
صُحُفٍ مُطَهَرَه
حضرت باقر علیه السلام: خداى عز و جل براى بدى قفل هائى قرار داده، و کلیدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.
و به سند دیگری فرمود: دروغ ویران ‏کننده ایمان است.1
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام: هیچ بنده مره ایمان را نچشید تا دروغ را ترک کند چه شوخى باشد و چه جدى.2
نقل است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا فرمود:به خدا سوگند از آن هنگام که دانسته ام خداوند بر دروغگویان خشم می گیرد؛ قصد دروغ گفتن نکرده ام.3
شاید بی تناسب نباشد که بگوییم بسیاری از مفاسد امروزه با دروغ گره خورده است. مفاسد سیاسی، و تبعیت از طواغیت، مفاسد اقتصادی و دزدی ها و رشوه ها و کلاهبرداری ها، منازعات خانوادگی و مفاسد جنسی، مفاسد دینی و کرامت سازی برای بدعت گزاران و... همگی بدون دروغ اساس و رکنی مهم را از دست می دهند!
1. البرقی عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ‏ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ‏ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ‏ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ‏. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 339، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 244 عن ابن فضال عن عثمان.
2.البرقی عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ.الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 341
3.«وَ اللَّهِ مَا تَعَمَّدْتُ کَذِباً مُنْذُ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ یَمْقُتُ‏ عَلَیْهِ أَهْلَهُ». الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ؛ مؤتمر الشیخ المفید ؛ ج‏2 ؛ ص97

صُحُفٍ مُطَهَرَه
چندین تن از تاریخ نگاران سنی و نیز کسانی چون ابن حجر مکى در کتاب الصواعق المحرقه که در دفاع از شیخین و ردّ بر شیعه نوشته چنین مى نگارند: (وقتى یزید مُرد) معاویه بن یزید به میان مردم نیامد و در امور حکومت دخالت نکرد و فقط چهل روز حاکمیت داشت. و از حسن حال او این بود که او وقتى بر فراز منبر رفت، گفت: همانا این خلافت، ریسمان الهى است و جدّم معاویه آن را به ناحق از على بن ابى طالب علیه السلام گرفت و آن چه را مى خواست با شما انجام داد... سپس نوبت به پدرم رسید و او نیز اهلیّت تصدّى خلافت را نداشت و با فرزند رسول الله نزاع کرد و عمرش رفت و گناهانش گریبانگیر او در قبر شد.
سپس گریست تا اشک هایش جاری شد و گفت: (پدرم) یزید، عترت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را تخریب نمود. و من این امر حکومت را نمی پذیرم...

«لم یخرج إلى الناس ولا صلّى بهم، ولا أدخل نفسه فی شی‏ء من الأمور، وکانت مدّة خلافته أربعین یوماً .... ومن صلاحه الظاهر: أنه لمّا ولی صعد المنبر فقال: إن هذه الخلافة حبل اللَّه، وإن جدّی معاویة نازع الأمر أهله ومن هو أحقّ به منه علی بن أبی طالب، ورکب بکم ما تعلمون، حتى أتته منیّته فصار فی قبره رهیناً بذنوبه. ثم قلد أبی الأمر وکان غیر أهل له، ونازع ابن بنت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم، فقصف عمره وانبتر عقبه وصار فی‏ قبره رهیناً بذنوبه. ثم بکى [بدایه: حتى جرت دموعه] وقال: إن من أعظم الأمور علینا علمنا بسوء مصرعه وبئس منقلبه، وقد قتل عترة رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلّم، وأباح الخمر [الحرم] وخرّب الکعبة. ولم أذق حلاوة الخلافة فلا أتقلد مرارتها، فشأنکم أمرکم. واللَّه لئن کانت الدنیا خیراً فقد نلنا منها حظاً، ولئن کانت شراً فکفى ذریة أبی سفیان ما أصابوا منها.ثم تغیّب فی منزله حتى مات بعد أربعین یوماً على ما مر. فرحمه اللَّه أنصف من أبیه، وعرف الأمر لأهله»
ابن حجر، الصواعق المحرقه، ج2، ص641-642. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 12، ص 350؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج‏6 ،ص17؛ ابن العبری، تاریخ‏ مختصر الدول، ص111، با تعابیر مشابه.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

روایت شده امام صادق علیه السلام در ضمن کلامی از مِسمع پرسیدند:«آیا رفتار نا پسندی را که با سیدالشهداء علیه السلام شد به یاد می آوری؟
مسمع گوید: عرض کردم: آری!
فرمود: بی تابی میکنی؟ عرض کردم: آری، به خدا سوگند اشکم جاری می شود،دگر گونی ام برای خانواده محسوس است، به نحوی بی تاب می شوم که نمی توانم غذا بخورم و آثار آن در چهره ام آشکار است.
حضرت فرمود: رحمت خدا بر اشک دیدگانت!
تو از کسانی محسوب می شوی که در مصائب ما بی تابی می کنند و به شادی ما مسرور و به جهت حزن و اندوه ما اندوهناک، و هنگام خوف ما خائف و هراسناک و هنگام امنیت ما در امن و امانند.
بدان که هنگام جان دادن تو پدران من حاضر شوند،سفارش تو را به ملک الموت نموده و با بشارت به ملاقات تو آیند به نحوی که قبل از مردن چشم تو روشن گردد.
ملک الموت از مادر مهربان به تو مهربان تر و دلسوزتر باشد...  .
هر چشمی که برای ما گریان شود،از نعمت نظر کردن به کوثر بهره مند شده و از آن خواهد نوشید،هر چه محبتش به ما بیشتر لذت او از آب کوثر بیشتر خواهد بود.
کامل الزیارات ١٠٣-١٠١. بحارالانوار ٢٩١/٤٤

صُحُفٍ مُطَهَرَه
حضرت امام رضـا علیه الصّلاة و السّلام:
کسی که مصائب‌ ما را یاد کند، و برای آنچه که بر ما وارد شده گریه کند، روز قیامت همراه ما در درجهٔ ما خواهد بود.
و کسی که مصیبت های ما را یادآوری کند، و گریه کند و بگریاند، روزی که همهٔ چشم ‌ها گریان است چشمان او نخواهند گریست.
و کسی که در مجلسی بنشیند که در آن مجلس امر ما اهل بیت زنده می‌ شود، روزی که دل ها و قلب ها می میرد، دل او نمی ‌میرد.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ النَّقَّاشُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ...
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 294، أمالى شیخ صدوق قدّس سرّه، ص: 73 مجلس 17 روایت4 به سند معتبر.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام حسین علیه السلام و یارانش هنگام حرکت به سوی کوفه، در جایی به نام ثعلبیه فرود آمدند. بشر بن غالب بر ایشان وارد شد و گفت: ای پسر رسول خدا مرا آگاه کن از معنای این سخن خدا "یوم ندعوا کل أناس بإمامهم." (روزی که هر گروهی را با امامشان فرامی خوانیم)
امام حسین علیه السلام فرمود: امامی به هدایت دعوت کرده و گروهی او را اجابت کرده اند و امامی به گمراهی فراخوانده و قومی دعوتش را پذیرفته اند. آنان در بهشت اند و اینان در دوزخ. و این همان سخن خدا است که "فریق فی الجنة و فریق فی السعیر" (امالی الصدوق، ص۲۱۷)
در شناخت انگیزه قاتلان امام حسین علیه السلام بیش از هر چیز باید به برداشت آنان از "امامت" توجّه داشت؛ برداشت باطلی که مطابق با مذهب رسمی اهل سنّت و تبلیغات حکومت اموی بود. یزیدیان از آغاز تا فرجام، بر این تاکید داشتند که آن چه می کنند، با معیارهای ولایتمداری، درست و ارزشمند است. به چند نمونه توجّه کنید:
۱. والی کوفه، نعمان بن بشیر، پس از ورود مسلم بن عقیل به منبر رفته، زبان به تهدید گشوده و چنین می گوید :... اگر رودرروی من بایستید و بیعت خود را بشکنید و با امام خود [یعنی یزید] مخالفت کنید، سوگند به الله که جز او خدایی نیست، تا وقتی که قبضه شمشیر در دستم بماند، شما را با شمشیر می زنم؛ اگر چه هیچ یک از شما مرا یاری نکند. امیدوارم در میان شما حقّ شناسان بیش از کسانی باشند که باطل به هلاکتشان می کشاند.
۲. همچنین عبیدالله بن زیاد پس از دستگیری هانی بن عروه، بر فراز منبر خطبه می خواند: ... ای مردم! به طاعت خدا و طاعت امامان خود درآویزید و اختلاف و تفرقه نورزید که هلاک خواهید شد ...این جمله ظاهراً تفسیری است بر آیه شریفه "و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا"
۳.مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به قصر ابن زیاد آوردند. بر درگاه قصر میان او و مسلم بن عمرو الباهلی گفتگویی درگرفت. مسلم بن عمرو، مسلم بن عقیل را سرزنش کرده و گفت: ... من فرزند کسی هستم که حقّ را شناخت، آن گاه که تو آن را نشناختی و برای امامش [یعنی یزید] خیرخواهی کرد، آن گاه که تو به او خیانت کردی و حرف شنید و اطاعت کرد، آن گاه که تو نافرمانی کرده و مخالفت ورزیدی.

۴. ابن زیاد نامه ای به حرّ بن یزید نوشت و دستور داد کاروان امام حسین علیه السلام را متوقّف کند و این نامه را به همراه شخصی از قبیله کنده فرستاد. ابوالشعثاء یزید بن زیاد بن المهاصر _که هم قبیله او بود_ به آن شخص گفت: مادرت به عزایت بنشیند، این چیست که برایش آمده ای؟ آن شخص نیز با حالت حقّ به جانب پاسخ داد: برای چه آمده ام؟ امام خود را فرمان برده ام و به بیعت خویش وفا کرده ام‌. ابوالشعثاء گفت:  خدایت را نافرمانی کردی و امامت را در هلاک خویش فرمان بردی. ننگ و آتش برای خود به دست آوردی. خداوند فرموده: "و آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند و روز قیامت یاری نمی شوند.‌" مقصود، امام تو است.
۵. یکی از فرماندهان سپاه یزید به نام عمرو بن للحجاج الزبیدی در روز عاشورا می گفت: ای کوفیان! بر فرمانبرداری خود و همراهی جماعت بمانید و در کشتن کسانی که از دین بیرون رفته و با امام [یعنی یزید] مخالفت کرده اند تردید به خود راه ندهید.
۶. روایت کرده اند که شمر بن ذی الجوشن پس از نماز صبح می گفت: خدایا تو شریفی و شرافت را دوست داری و می دانی که من هم شریفم، پس مرا بیامرز! ابواسحاق به او گفت: چگونه خدا تو را بیامرزد در حالی که به سوی پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و بر کشتن او یاری دادی؟! شمر گفت: ای وای، چه می کردیم؟! امیران ما چنین دستور دادند و ما با آنها مخالفت نکردیم و اگر با آنها مخالفت می کردیم از این خران پست تر بودیم!
۷. قاتل بریر بن خضیر به نام کعب بن جابر نیز در شعری می گوید: (اگر عبیدالله را دیدی به او خبر بده که من گوش به فرمان خلیفه ام)
و همو سالهای بعد همچنان به جنایات خود افتخار کرده و می گوید: (خدایا ما وفا کردیم پس ما را مانند کسانی که خیانت کردند قرار مده)
امّا دیدگاه امام حسین علیه السلام و شیعیان درست در برابر برداشت آنان قرار داشت.
آنان همواره بر شروط امامت و معیارهای شرعی آن تاکید داشتند.
امام
علیه السلام در پاسخ نامه کوفیان، برخی شروط را برشمرده است: به جانم سوگند که امام نیست، مگر کسی که به کتاب خدا عمل کند؛ عدالت در پیش گیرد؛ حقّ را دین خود قرار دهد [یا به حقّ حکم کند] و خودش را در راه خدا وقف نماید.
و خطاب به سپاه حرّ بن یزید فرمود:... ای مردم اگر تقوا پیشه کنید و حق را برای اهلش بشناسید نزد خدا پسندیده تر است. ما اهل بیت به ولایت این امر (یعنی حکومت) سزاوارتریم از این افراد که چیزی را ادّعا می کنند که حقّ آنان نیست و در میان شما به ستم و تجاوز رفتار می کنند ...

1. ... إن أبدیتم صفحتکم لی، و نکثتم بیعتکم، و خالفتم امامکم، فوالله الَّذِی لا إله غیره لأضربنّکم بسیفی مَا ثبت قائمه فِی یدی، و لو لَمْ یَکُنْ لی مِنْکُمْ ناصر. أما إنی أرجو أن یکون من یعرف الحق مِنْکُمْ أکثر ممن یردیه الباطل. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۶)
2. ... أَیُّهَا النَّاسُ، فاعتصموا بطاعة الله و طاعة أئمتکم، وَ لا تختلفوا وَ لا تفرقوا فتهلکوا ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۸)
3. ... انا ابن من عرف الحق إذ أنکرته، و نصح لإمامه إذ غششته، و سمع و أطاع إذ عصیته و خالفت ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶)
4. "و ما جئت فِیهِ! أطعت إمامی، و وفیت ببیعتی" .... "عصیت ربک، و أطعت إمامک فِی هلاک نفسک، کسبت العار و النار، قَالَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ، فهو إمامک."  (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۸)
5. یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ، الزموا طاعتکم و جماعتکم، وَ لا ترتابوا فِی قتل من مرق من الدین، و خالف الإمام. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۵)
6. وَیْحَکَ، فَکَیْفَ نَصْنَعُ، إِنَّ أُمَرَاءَنَا هَؤُلاءِ أَمَرُونَا بِأمرٍ، فَلَمْ نُخَالِفْهُمْ، وَ لَوْ خَالَفْنَاهُمْ کُنَّا شَرًّا مِنْ هَذِهِ الْحُمُرِ (تاریخ الاسلام، ج۵، صص۱۲۵و۱۲۶)
7. فأبلغ عُبَیْد اللَّهِ إما لقیته ... بأنی مطیع للخلیفة سامع ... یا رب إنا قَدْ وفینا، فلا تجعلنا یَا رب کمن قَدْ غدر. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۳) ... "... فلعمری مَا الإمام إلا العامل بالکتاب، و الآخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه عَلَى ذات الله." (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳)
أَیُّهَا النَّاسُ، فإنکم إن تتقوا و تعرفوا الحق لأهله یکن أرضى لِله و نحن أهل البیت أولى بولایة هَذَا الأمر عَلَیْکُمْ من هَؤُلاءِ المدعین مَا لیس لَهُمْ، و السائرین فیکم بالجور و العدوان ...(تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۲)
گردآوری : https://t.me/zecra
هو الهادی
۱. ... اَسترى آوردند و مسلم را بر آن، سوار کردند؛ دورش را گرفتند و شمشیرش را برداشتند ... اشک از چشمانش جارى شد و گفت: این، آغاز نیرنگ است ... عمرو بن عبید الله بن عبّاس، به او گفت: هر کس آن چه تو می جویی، طلب کند، وقتی این فرجام که بر سر تو آمده، به او رسد، گریه نمی کند. مسلم گفت: به خدا سوگند، من براى خود ، گریه نمى کنم ... بلکه براى خاندانم گریه مى کنم که به سوی من مى آیند؛ براى حسین علیه السلام و خاندان حسین علیه السلام گریه مى کنم ...

۲. ... دو جوان از قبیله جابر به نام سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع که پسرعمو و از جانب مادر، برادر بودند با چشم گریان به حسین علیه السلام نزدیک شدند. امام علیه السلام فرمود: پسران برادرم، چرا گریه می کنید؟ به خدا سوگند امید دارم که تا ساعتی دیگر چشمانتان خنک [و دلتان شاد] شود. گفتند: خدا ما را فدایت گرداند؛ نه، به خدا سوگند نه برای خود، بلکه برای تو می گرییم. از این که می بینیم که دشمن تو را محاصره کرده و ما نمی توانیم تو را از دشمن حفظ کنیم. امام علیه السلام فرمود: پسران برادرم خدا به شما بهترین پاداش پرهیزکاران را دهد که از این مصیبت متاثر شده و به جان خود با من مواسات می کنید‌ ... قدری گذشت [و پس از شهادت حنظله بن اسعد الشبامی] آن دو جوان به سوی میدان رفتند؛ در حالی که روی خود را به سوی حسین علیه السلام برگردانده و [به رسم وداع] می گفتند: السلام علیک یا ابن رسول الله. و امام نیز پاسخ داد: و علیکما السلام و رحمه الله. پس جنگیدند تا کشته شدند.
 ... و أتی ببغلة فحمل عَلَیْهَا، و اجتمعوا حوله، و انتزعوا سیفه من عنقه ... فدمعت عیناه ثمّ قال: هذا اوّل الغدر... فَقَالَ لَهُ عَمْرو بن عُبَیْد اللَّهِ بن عباس: إن من یطلب مثل الَّذِی تطلب إذا نزل بِهِ مثل الَّذِی نزل بک لم یبک. قَالَ: إنی وَالله مَا لنفسی أبکی ... و لکن أبکی لأهلی المقبلین إلیّ، أبکی لحسین و آل حُسَیْن ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۴)
... و جَاءَ الفتیان الجابریان: سیف بن الحارث بن سریع، و مالک ابن عبد بن سریع، و هما ابنا عم، و أخوان لأم، فأتیا حسینا فدنوا مِنْهُ و هما یبکیان، فَقَالَ: أی ابنی أخی، مَا یبکیکما؟ فو الله إنی لأرجو أن تکونا عن ساعة قریری عین، قَالا: جعلنا الله فداک! لا وَالله مَا عَلَى أنفسنا نبکی، ولکنّا نبکی عَلَیْک، نراک قَدْ أحیط بک، وَ لا نقدر عَلَى ان نمنعک، فقال: جزاکما الله یا بنى أخی بوجدکما من ذَلِکَ و مواساتکما إیای بأنفسکما أحسن جزاء المتقین ... قَالَ: ثُمَّ استقدم الفتیان الجابریان یلتفتان إِلَى حُسَیْن و یقولان: السلام علیک یا ابن رَسُول الله فَقَالَ: و عَلَیْکُمَا السلام و رحمة الله فقاتلا حَتَّى قتلا (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۲)

گردآوری: https://t.me/zecra
هو الهادی
روایت است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله دستی به کتف علی‌ علیه السلام زده و فرمود: ای علی! هفت خصلت در تو هست که هیچ یک از قریش نمی‌تواند با تو رقابت و احتجاج کند.
آن هفت خصلت چنین است:«تو اولین ایمان آورنده به خدا از بین مؤمنان و وفادارترین آنان به عهد خدا و برپادارترین فرد به امر خدا و تقسیم کننده به تساوی و عادل‌ترین آن‌ها با مردم و عالم‌ترین آنان به قضایا و حوادث می‌باشی و کسی هستی که روز قیامت درجه و مزیتش از همه عظیم‌تر است».
«... أَنْتَ أَوَّلُهُمْ إِیماناً بِاللَّهِ وَأَوْفاهُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَقْوَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَأَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیةِ وَأَعْدَلُهُمْ فِی الرَّعِیةِ وَأَبْصَرُهُمْ فِی الْقَضِیةِ وَأَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ مَزِیةً»
امالی طوسی، ص 553؛ الخصال صدوق، ج 2، ص 363؛ کشف الیقین، ص‌283؛ کشف الغمة، ج 1، ص 152؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 6. جامع الاحادیث، ج 23، ص 317؛ کنز العمال، ج 11، ص 617؛ بحارالانوار، ج 38، ص 10
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از ابو بصیر و او از حضرت صادق علیه السّلام روایت می کنند که روزى فرمود: آیا شما را از چیزى مطلع نگردانم که خداوند عمل بندگانش را جز بوسیله آن نمی پذیرد؟ من گفتم: بفرمائید بدانیم آن چیست؟ فرمود: آن گواهى دادن به یگانگى خدا و رسالت محمد صلّى اللَّه علیه و آله و اعتقاد به آنچه خدا فرموده و دوستى ما و بیزارى از دشمنان ما ائمه و تسلیم در برابر آنها و پارسائى و کوشش در امر دین و صبر و انتظار براى ظهور قائم ماست.
آنگاه فرمود: ما را دولتى است که هر گاه خداوند بخواهد آن را مى‏ آورد.
سپس افزود: هر کس مشتاق است که از یاران قائم ما باشد، باید منتظر ظهور او باشد و پرهیزکارى پیشه سازد و داراى اخلاق نیکو باشد و بدین گونه انتظار آن روز کشد. پس اگر در این حالت بمیرد و بعد از مرگ او قائم قیام نماید، ثواب کسى دارد که آن حضرت را درک کرده است. پس سعى کنید و منتظر باشید، خوش بحال شما اى مردمى که‏ خداوند شما را مشمول رحمت خود گردانیده است!
ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یُوسُفَ عَنِ اسماعیل بْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏
 أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِمَا لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَایَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا یَعْنِی أئمة [الْأَئِمَّةَ] خَاصَّةً وَ التَّسْلِیمُ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِینَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ لَنَا دَوْلَةً یَجِی‏ءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سُرَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِیئاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.
الغیبة (النعمانی)، ص200
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: هر کس هنگامی که برای خواب به بستر می رود، صد بار «لا اله الا الله» بگوید، خداوند برای او خانه ای در بهشت بنا می کند و هر کس هنگامی که به رختخواب می رود، صد بار از خدا استغفار کند، گناهانش می ریزد؛ چنان که برگ از درخت می ریزد.
«حدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ سَیْفٍ عَنْ سَلَّامِ‏ بْنِ‏ غَانِمٍ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ قَالَ حِینَ یَأْوِی إِلَى فِرَاشِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ بَنَى اللَّهُ بَیْتاً لَهُ فِی الْجَنَّةِ وَ مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ حِینَ یَأْوِی إِلَى فِرَاشِهِ مِائَةَ مَرَّةٍ تَحَاتَّتْ ذُنُوبُهُ کَمَا یَسْقُطُ وَرَقُ الشَّجَرَةِ.» الخصال، جامعه مدرسین، ج‏2 ؛ 594
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام: دو نفر در رابطه با من هلاک شدند: دوست دار غلوّ کننده، و دشمن متجاوز از حد.
هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌ‏ غَالٍ‏ وَ مُبْغِضٌ قَال‏. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 489/  [113] 117
امام صادق علیه السلام فرمود: ای علقمة چقدر سخنان مردم درباره علی علیه السلام عجیب است. چه قدر فرق است بین کسی که می گوید: علی علیه السلام ربّ معبود است و بین کسی که می گوید: او بنده گنهکار خدا است!! و به راستی که سخن آنان که عصیان را به علی علیه السلام نسبت می دهند؛ نزد او آسانتر [و زشتی و دل آزار بودنش کمتر] است از سخن کسی که ربوبیت را به او نسبت می دهد.
قَالَ الصَّادِقُ ع : یَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ فِی عَلِیٍّ ع کَمْ بَیْنَ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَیْنَ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ وَ لَقَدْ کَانَ قَوْلُ مَنْ یَنْسُبُهُ إِلَى الْعِصْیَانِ أَهْوَنَ عَلَیْهِ مِنْ قَوْلِ مَنْ یَنْسُبُهُ إِلَى الرُّبُوبِیَّةِ.
امالی الصدوق، مجلس22، ح3 (نشر کتابچی: صص 104 و 105)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ گرفتند ﻭ ﻓﺮﻣﻮدند:
ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻟﻴﻦ کسی ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ کسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺼﺎﻓﺤﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﺻﺪّﻳﻖ ﺍﻛﺒﺮ (ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ) ﻭ ﻓﺎﺭﻭﻕ ﺍﻣﺖ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺴﺮﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻝ، ﺧﺴﺮﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻋﻦ ﺃﺑﻰ ﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ: ﺃﺧﺬ ﺍﻟﻨﺒﻰ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻴﺪ ﻋﻠﻰ ﻓﻘﺎﻝ:ﺇﻥﱠﱠ ﻫﺬﺍ ﺃﻭﱠﱠﻝُ ﻣَﻦْ ﺁﻣَﻦَ ﺑﻲ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﺃﻭﱠﱠﻝُ ﻣَﻦْ ﻳُﺼﺎﻓِﺤُﻨﻲ ﻳَﻮْﻡَ ﺍﻟﻘِﻴﺎﻣَﺔِ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺼِﺪّﻳﻖُ ﺍﻟﺄﻛُﺒَﺮُ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﻓﺎﺭُﻭﻕُ ﻫﺬِﻩِ ﺍﻟﺄُﻣﱠﱠﺔِ ﻳَﻔْﺮُﻕُ ﺑﻴﻦَ ﺍﻟﺤَﻖﱢﱢ ﻭَ ﺍﻟﺒﺎﻃِﻞِ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﻳَﻌْﺴُﻮﺏُ ﺍﻟﻤُﺆﻣِﻨﻴﻦَ، ﻭَ ﺍﻟﻤﺎﻝُ ﻳَﻌْﺴُﻮﺏُ ﺍﻟﻈﺎﻟِﻤﻴﻦَ.
تفسیر عیاشی، ص4 و شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج‏2، ص: 264. و از عامه بسیاری مانند هیثمی،  ابن عدی، و طبرانی و بزاز آن را نقل کرده اند.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق علیه السلام: اى أبا حفص! شگفتا از آنچه على بن ابى طالب علیه السلام با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد و گواه (در روز غدیر) نتوانست حق خود را بگیرد، در حالى که شخص با دو شاهد حقّ خود را مى گیرد...
عن اَبی عبدِ اللّه  علیه السلام: اَلْعَجَبُ یا أبا حَفْصُ لِما لَقِىَ عَلىُّ بْنُ اَبىطالِبٍ!! اِنَّهُ کانَ لَهُ عَشْـرَةَ الآفِ شاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلى اَخْذِ حَقّهِ وَالرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشاهِدَیْنِ.
تفسیر عیاشی ره، ص: 332 از عمر بن یزید، و مشابه آن به سندی دیگر در ص: 329. و در بحارالانوار: 37، 140 بنقل از آن.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابن ابى عمیر از زید نرسى روایت کرده است که گفت: من در موقف (عرفه و حج) با معاویة بن وهب بودم. وی در حال دعا بود. دقت کردم دیدم براى خودش حتى یک دعا هم نکرد، امّا براى افرادى از گوشه و کنار جهان دعا می کرد و نام ایشان و پدرانشان را مى ‏برد. وقتى مردم از عرفات رفتند به او گفتم: اى عمو، از تو چیز عجیبى دیدم. گفت: چه چیز عجیبى دیدى؟ گفتم: در این محل، برادرانت را بر خود مقدّم داشتى و براى یک یک آنان دعا کردى! گفت: اى برادر زاده، از این کار تعجب نکن، زیرا از مولاى خود - که مولای تو و مولاى هر مرد و زن با ایمان است، و بعد از پدران گرامی اش علیهم السلام، سیّد و آقاى گذشتگان و آیندگان می‏ باشد- شنیدم، و اگر از آن حضرت نشنیده بودم (و دروغ بگویم) دو گوش من کر، و دو چشم من کور شود و از شفاعت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم محروم گردم، که ‏فرمود: کسى که براى برادر ایمانیش در غیاب او دعا کند، فرشته ‏اى از آسمان دنیا به او ندا می دهد: اى بنده خدا، صد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته ‏اى از آسمان دوّم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، دویست هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته ‏اى از آسمان سوم ندا مى ‏دهد: اى بنده خدا، سیصد هزار برابر آن دعا براى تو باد، و فرشته ‏اى از آسمان چهارم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، چهار صد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته ‏اى از آسمان پنجم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، پانصد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته‏ اى از آسمان ششم ندا مى ‏دهد: اى بنده خدا، ششصد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته‏ اى از آسمان هفتم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، هفتصد هزار برابر آن دعا براى تو باد.
آنگاه خداوند تبارک و تعالى به او ندا مى‏ دهد: «من آن بی نیازى هستم که فقیر و محتاج نمی‏ شوم، اى بنده خدا، هزار هزار برابر آنچه دعا کردی برایت باد». حال اى برادر زاده! کدام یک از این دو بزرگتر است، آنچه من انجام دادم یا آنچه تو می‏گویى؟
الأصول الستة عشر، دار الحدیث، ص189، اصل زید نرسی
صُحُفٍ مُطَهَرَه
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، خدایی که چیزها را بدون اصل و مایه آفریده، و صورتها و پیکرها را بی نمونه و مانند نگاشته ای، و پدیده ها را بدون پیروی (از کسی) پدید آوردی،
تویی آن که هر چیز را به مقدار معلوم (بر اساس حکمت) ایجاد نموده ای، و هر چیز را برای آنچه از آن خواسته می شود، آماده ساخته ای، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده و آراسته گردانیده ای. تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت (آفریدن هر چیز) وزیری تو را همراهی ننموده و بیننده و مانندی برای تو نبوده است…؛
تویی آن که جایی تو را فرا نمی گیرد و در برابر سلطنت و حکومت تو، سلطنتی نمی تواند ایستادگی کند... تویی که عدد عدد همه چیز را به شمار آورده ای...
این فراز ها که شواهد آن از آیات کریمه و روایات شریفه مخفی نیست، تفویض غالیانه را آشکارا رد می کند.
انت الله لا اله الا انت الذی انشأت الاشیاء من غیر سنخ و صورت ما صورت من غیر مثال و ابتدعت المبتدعات بلا احتذاء، انت الذی قدرت کل شیء تقدیرا و یسرت کل شیء تیسیرا و دبرت ما دونک تدبیرا. انت الذی لم یعنک علی خلقک شریک و لم یؤازرک فی امرک وزیر و لم یکن لک مشاهد و لا نظیر…؛ انت الذی لا یحویک مکان و لم یقم لسلطانک سلطان... انت الذی احصیت کل شیء عدداً... (دعای 47 صحیفه سجادیه)
مطالب مرتبط:
حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

اعتقاد به تفویض خلق و رزق به ائمه علیهم السلام شرک است
این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا

صُحُفٍ مُطَهَرَه
"لئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ، وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید"
امام سجّاد علیه السّلام: به خدا سوگند هیچ مردمی از آبشخورِ گناه، [سیراب] بیرون نیامدند؛ مگر به سوی عذاب خداوند.
در روایات فراوان سخن از سلب نعمت به خاطر معصیت ها آمده. باید دانست بسیاری از آسیب های جامعه و ستمی که برخی بر ایشان روا می دارند، بی ارتباط با عمل خود ایشان نیست. آیا این ظالمان و بزهکاران از جامعه دیگری برخاسته اند؟ و یا خود فرزند همین جمعیت بوده اند؟
تَاللَّهِ مَا صَدَرَ قَوْمٌ‏ قَطُّ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَّا إِلَى عَذَابِه‏. الکافی، ج‏8، ص16 به سند صحیح.
نعمت و معصیت
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیر المؤمنین علی علیه السلام: ای فرزند آدم! زمانی که می بینی خدا انواع نعمتها را به تو می رساند و تو از فرامین او سرپیچی می کنی، پس از خدا بترس.
عن أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّ بن أَبِی طَالِبٍ ع:یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْه‏. نهج البلاغة حکمت25

نعمت و شکر

صُحُفٍ مُطَهَرَه
[فقیه بزرگ شیعه، و از اصحاب امام رضا علیه السلام] محمّد بن أبى عمیر- رضى اللَّه عنه- پارچه فروش بود. ورشکست شد و مالش را از دست داد. [شاید بعد از غرامت سنگین زندان هارون: رجال کشی، ص591 و 592] او از مردى ده هزار درهم طلب داشت. مرد بدهکار که از وضع او اطّلاع یافت خانه مسکونى خود را به ده هزار درهم فروخت و مال را به در خانه او آورد، محمّد بن أبى عمیر بیرون آمد و مال را دید و پرسید: این چیست؟ گفت: این مالى است که از من میخواستى. محمّد گفت: این را از کجا آورده ‏اى؟ آیا ارث به تو رسیده؟ گفت: نه، پرسید: کسى به تو بخشیده؟ گفت: نه، پرسید: مزرعه‏ اى داشتى و فروختى؟ گفت: نه، پرسید: پس از کجاست؟ گفت: خانه‏ اى داشتم که در آن زندگى مى ‏کردم آن را فروختم که دینم را ادا کنم، محمّد بن أبى عمیر سر برآورد و گفت: ذریح محاربى از امام صادق علیه السّلام مرا حدیث کرد که: «کسى را براى دین از محلّى که به دنیا آمده بیرون نمى ‏کنند» این پول را بگیر من بدان نیاز ندارم، و بخدا سوگند که اکنون من حتی به یک‏ درهم هم محتاجم‏ ولى از این پول یک‏ درهم‏ هم وارد منزلم نخواهد کرد.
رَوَى إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَانَ رَجُلًا بَزَّازاً فَذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ وَ کَانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَبَاعَ دَاراً لَهُ کَانَ یَسْکُنُهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلَ الْمَالَ إِلَى بَابِهِ فَخَرَجَ إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ فَقَالَ مَا هَذَا قَالَ هَذَا مَالُکَ الَّذِی لَکَ عَلَیَّ قَالَ وَرِثْتَهُ قَالَ لَا قَالَ وُهِبَ لَکَ قَالَ لَا قَالَ فَقَالَ فَهُوَ ثَمَنُ ضَیْعَةٍ بِعْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَمَا هُوَ قَالَ بِعْتُ دَارِیَ الَّتِی أَسْکُنُهَا لِأَقْضِیَ دَیْنِی فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنِی ذَرِیحٌ الْمُحَارِبِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا یُخْرَجُ الرَّجُلُ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّیْنِ ارْفَعْهَا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ اللَّهِ إِنِّی مُحْتَاجٌ فِی وَقْتِی هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ وَ مَا یَدْخُلُ مِلْکِی مِنْهَا دِرْهَم‏
من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص190، علل الشرائع، ج‏2، ص: 529
صُحُفٍ مُطَهَرَه

از امام رضا علیه السلام روایت است که مردى خدمت حضرت ابو عبد اللّه صادق علیه السلام آمد و از راه نصیحت و خیرخواهى گفت: چرا اموال پراکنده‏ اى (مانند زمین) در اینجا و آنجا خریده ‏اى؟ اگر اینها در یک منطقه بود، رسیدگى به آنها آسانتر و کم‏ خرجتر مى‏ شد و عایدى آن بیشتر بود. امام صادق علیه السلام به او گفت: من آنها را در مناطق مختلف برگزیدم تا اگر به این منطقه آفت برسد، از سایر مناطق بهره‏ مند باشم و خسارت کلى پیش نیاید. و اگر همه مناطق سالم بماند، درآمد آن وارد یک کیسه خواهد شد.
مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى جَعْفَراً ع شَبِیهاً بِالْمُسْتَنْصِحِ لَهُ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ کَیْفَ صِرْتَ اتَّخَذْتَ الْأَمْوَالَ قِطَعاً مُتَفَرِّقَةً وَ لَوْ کَانَتْ فِی مَوْضِعٍ کَانَ أَیْسَرَ لِمَئُونَتِهَا وَ أَعْظَمَ لِمَنْفَعَتِهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّخَذْتُهَا مُتَفَرِّقَةً فَإِنْ أَصَابَ هَذَا الْمَالَ شَیْ ءٌ سَلِمَ هَذَا وَ الصُّرَّةُ تَجْمَعُ هَذَا کُلَّهُ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏5، ص: 91 به سند صحیح
صُحُفٍ مُطَهَرَه
روایت است که حسن بن جهم گوید:
از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم فداىتان شوم، حد توکل چیست؟ پس به من فرمود: حد توکل این است که چون با خداوند باشى از احدى نترسى.
عرض کردم حد تواضع چیست؟ فرمود آن است که با مردم آن گونه رفتار کنى که دوست دارى مردم مثل آن با تو رفتار کنند.
عرض کردم فدایتان شوم مایل هستم بدانم نزد شما چه جایگاهی دارم؟ حضرت فرمودند به جایگاهی که ما نزد خودت داریم بنگر!

حدثنا الحسین بن أحمد بن إدریس قال حدثنا أبی قال حدثنا أبو سعید سهل بن زیاد الآدمی قال حدثنا الحسن بن علی بن النعمان عن محمد بن أسباط عن الحسن بن الجهم قال سألت الرضا علیه السلام فقلت له جعلت فداک ما حد التوکل فقال لی ان لا تخاف مع الله أحدا قال قلت فما حد التواضع قال إن تعطى الناس من نفسک ما تحب ان یعطوک مثله قال قلت جعلت فداک اشتهى ان اعلم کیف انا عندک قال انظر کیف انا عندک.
امالی للصدوق، ص240؛ عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص50؛
مشابه فراز اول با اسناد دیگر از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است. نمونه: الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)، ص: 311؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 57؛ مشابه فراز دوم: الزهد، ص23 و لأمالی (للصدوق)، ص: 608؛ معانی الأخبار، ص: 198؛ مشابه فراز سوم: الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 652 و...
صُحُفٍ مُطَهَرَه