صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول خدا صلی الله علیه و آله» ثبت شده است

عبد الاعلى گوید: از امام صادق علیه السلام راجع بقول عامه پرسیدم که گویند: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «هر که بمیرد و امامى نداشته باشد، بمرگ جاهلیت مرده است» فرمود: درست است به‌خدا. عرض کردم: امامى (در مدینه) وفات کرده و مردى در خراسان است و نمی‌داند وصى او کیست، همین دورى از امام براى او عذر نیست؟ فرمود: معذور نیست. چون امام بمیرد، برهان و حجت وصیش بر کسانى است که در سرزمین او هستند. و بر کسانى که در سرزمین امام نیستند، چون خبر وفات او را شنیدند، لازم است (برخی‌شان برای شناخت امام جدید) سفر کنند، همانا خداى عز و جل می‌فرماید: «چرا از هر گروه از مؤمنان، دسته‌‏اى کوچ نکنند تا درباره دین، دانش بیاموزند و چون باز گشتند قوم خویش را بیم دهند، شاید آنها بترسند(توبه: 122)
عرض کردم: اگر دسته‌اى کوچ کردند و بعضى از آنها پیش از آنکه (به شهر امام) برسد و بداند بمیرد؟
فرمود: خداى جل و عز می‌فرماید: «و هر که براى مهاجرت بسوى خدا و رسولش از خانه خویش در آید، آنگاه مرگ وى فرا رسد، پاداش او بعهده خدا باشد.»
(نساء: 99) ...

در ادامه روایت نیز پرسش‌های جالبی آمده است. مثلاً از این‌که گاه بعد از وفات یک امام، امام بعد، درِ خانه خود را بسته، (از روی تقیه) مردم را بسوى خود فرا نمی‌خواند و نه دیگرى ایشان را به سوی امام راهنمائى می‌کند. در حدیث بالا به اموری چون وصایت اشاره شده، و آمده که مثلاً نافع مولی ابن عمر (م116) یکی از چهار شاهد وصایت امام باقر علیه السلام به امام صادق علیه السلام بوده است.

هم‌چنین در روایات دیگری نیز همین آیه سوره نساء در مورد زراره به کار رفته است. چه زراره بعد از امام صادق علیه السلام، فرزندش را از عراق برای شناخت امام بعد فرستاده بود، ولی قبل از برگشت فرزندش از مدینه، درگذشت (تفسیر العیاشی، ج‏1، ص271؛ رجال الکشی، ص156).
بنا بر روایات دیگری بلافاصله امامت امام کاظم علیه السلام علنی نشده بود، و تا مدتی برخی از اصحاب حتی در مدینه حیران بوده اند.
(الکافی، ج‏1، ص351)

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادٌ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ الْعَامَّةِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً فَقَالَ الْحَقُّ وَ اللَّهِ- قُلْتُ فَإِنَّ إِمَاماً هَلَکَ وَ رَجُلٌ بِخُرَاسَانَ لَا یَعْلَمُ مَنْ وَصِیُّهُ لَمْ یَسَعْهُ ذَلِکَ قَالَ لَا یَسَعُهُ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا هَلَکَ وَقَعَتْ حُجَّةُ وَصِیِّهِ عَلَى مَنْ هُوَ مَعَهُ فِی الْبَلَدِ وَ حَقُّ النَّفْرِ عَلَى مَنْ لَیْسَ بِحَضْرَتِهِ إِذَا بَلَغَهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ قُلْتُ فَنَفَرَ قَوْمٌ فَهَلَکَ بَعْضُهُمْ قَبْلَ أَنْ یَصِلَ فَیَعْلَمَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یَقُولُ- وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏.  ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ قُلْت‏... الکافی، ج‏1، ص378؛ و به طرق دیگر از ثقات: الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص87

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول الله صلی الله علیه و آله از جبرئیل:
همانا سعادتمند کامل و حقیقی کسی است که علی علیه السلام را در دوران زندگی و پس از مرگ آن حضرت، دوست داشته باشد. و همانا یدبخت حقیقی کسی است که علی علیه السلام را در دوران زندگی و پس از مرگ آن حضرت، دشمن بدارد.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا جَنْدَلُ بْنُ وَالْقٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ [الواقدی]، عَنْ عَبَّادٍ الْکَلْبِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ، عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى، عَنْ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ فَقَالَ: «إِنَّ اللهَ بَاهَى بِکُمْ وَغَفَرَ لَکُمْ عَامَّةً وَلِعَلِیٍّ خَاصَّةً، وَإِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکُمْ غَیْرُ مُحَابٍ لِقَرَابَتِی، هَذَا جِبْرِیلُ یُخْبِرُنِی أَنَّ السَّعِیدَ حَقٌّ، السَّعِیدُ مَنْ أَحَبَّ عَلِیًّا فِی حَیَاتَهِ وَبَعْدَ مَوْتِهِ، وَإِنَّ الشَّقِیَّ کُلُّ الشَّقِیِّ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیًّا فِی حَیَاتِهِ وَبَعْدَ مَوْتِهِ»

المعجم الکبیر للطبرانی، 22/ 415؛ العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، 1/ 237 از حاکم نیشابوری به طریق دیگر از جندل بن والق؛ فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل، 2/ 658 که ظاهراً از زیادات راوی کتاب است.
و از منابع امامیه: الأمالی للصدوق، ص182 المجلس 34‏ به سند بالا؛ و به طریق دیگر از زید بن ثابت با تعبیر نزدیک: همان، ص583 المجلس 85‏؛ علل الشرائع، ج‏1، ص144

صُحُفٍ مُطَهَرَه

نقل است حضرت ابو عبد الله صادق علیه السلام در ماه رمضان چنین دعا می‌فرمود:
پروردگارا به تو توسل جسته و از تو حاجتم را می‌خواهم. هرکس حاجتش را از مردم بخواهد، من جز از تو نمی‌خواهم، یکتایی و شریکی برایت نیست. و از فضل و رضایتت می‌خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و در این سال برایم راهی به خانه‌ات بگشایی، تا حجی نیکو، پذیرفته، پاک و خالص برایت به جا آرم، که بدان چشمم روشن و جایگاهم بالا رود، و روزی‌ام کنی که چشمم را فرو گیرم، و دامنم را حفط کنم و دستم را از تمامی حرام‌هایت کوتاه دارم. تا آن‌جا که هیچ چیز نزد من بهتر از طاعت و خشیت تو و انجام آن‌چه تو پسندی و ترک آن‌چه  از آن نهی کردی و ناپسندش داری نباشد. و این‌ها را در گشایش و آسانی و عافیت قرار ده. و شکر نعماتت بر من را مرحمت فرما.
 از تو می خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خودت، در زیر پرچم رسول الله (صلی الله علیه و آله)، و به همراه اولیایت قرار دهی، و به وسیله من دشمنان خودت و پیامبرت را نابود سازی. و از تو می خواهم که مرا اکرام نمایی (هرچند) با خواری هرکس از مخلوقاتت (از بدکاران). و مرا برای اکرام احدی از اولیایت خوار مساز. پروردگارا چنان کن که با پیامبر راه در پیش گیرم.
الله مرا کافی است. هرچه او خواهد.

(الکافی، ط - الإسلامیة، ج‏4، ص74/ ح6، المقنعة، ص314)
این دست ادعیه در کتبی مانند کافی از نظر اعتباری بر بسیاری از دعاهای متداول ماه مبارک نزد مردم ترجیح دارند.
- عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ- اللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ أَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی مَنْ طَلَبَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ فَإِنِّی لَا أَطْلُبُ حَاجَتِی إِلَّا مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ وَ رِضْوَانِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی عَامِی هَذَا إِلَى بَیْتِکَ الْحَرَامِ سَبِیلًا حَجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً زَاکِیَةً خَالِصَةً لَکَ تُقِرُّ بِهَا عَیْنِی وَ تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِی وَ تَرْزُقُنِی أَنْ أَغُضَّ بَصَرِی وَ أَنْ أَحْفَظَ فَرْجِی وَ أَنْ أَکُفَّ بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَحَارِمِکَ حَتَّى لَا یَکُونَ شَیْ‏ءٌ آثَرَ عِنْدِی مِنْ طَاعَتِکَ وَ خَشْیَتِکَ وَ الْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ التَّرْکِ لِمَا کَرِهْتَ وَ نَهَیْتَ عَنْهُ وَ اجْعَلْ ذَلِکَ فِی یُسْرٍ وَ یَسَارٍ وَ عَافِیَةٍ وَ أَوْزِعْنِی شُکْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ‏ أَوْلِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُکْرِمَنِی بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَا تُهِنِّی بِکَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا حَسْبِیَ اللَّهُ ما شاءَ اللَّهُ.

 

صُحُفٍ مُطَهَرَه

 

هر دعائى که خداى عز و جل بدان خوانده شود از رفتن به آسمان محجوب است، تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود.

 

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ جَمِیعاً عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ سلام اللّه علیه قَالَ: کُلُّ دُعَاءٍ یُدْعَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
الکافی، ج‏2، ص493

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از میمون بن مهران مروی است که گفت : نزد امام حسن علیه السلام نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همین او می خواهد مرا حبس کند.
امام فرمود: در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم. او عرض کرد: پس شما کاری کنید که او مرا زندانی نکند.
امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت (اعتکاف) بود، کفشهای خود را به پا کرد . من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید (و نباید از مسجد خارج شد)؟ فرمود:
فراموش نکرده ام اما از پدرم شنیده ام که رسول الله ص می فرمود: کسی که در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال، روز را به روز و شب را به عبادت مشغول بوده است.

رُوِیَ عَنْ مَیْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ‏ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً لَهُ عَلَیَّ مَالٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحْبِسَنِی فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِی مَالٌ فَأَقْضِیَ عَنْکَ قَالَ فَکَلِّمْهُ قَالَ فَلَبِسَ ع نَعْلَهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ نَسِیتَ اعْتِکَافَکَ فَقَالَ لَهُ لَمْ أَنْسَ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ أَبِی ع یُحَدِّثُ عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَه‏
من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص: 190

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده اند که «پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی در مجمعی از اصحاب دو بار فرمود: «خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! مگر ما برادران شما نیستیم؟
فرمود: نه! شما اصحاب من هستید. برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می آورند، با اینکه مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است. و یا مانند کسی است که پاره ای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگه دارد. آنها چراغ های شب تار می باشند؛ پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات می دهد.

حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ اللَّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَا إِنَّکُمْ أَصْحَابِی وَ إِخْوَانِی قَوْمٌ مِنْ آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا بِی وَ لَمْ یَرَوْنِی لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَى دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ کَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَى یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 84

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام فرمودند که: هیچگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کاری که شده بود نمی فرمود: ای کاش طور دیگری می شد.
عنه، عن أبیه، عن ابن سنان، عن الحسین بن المختار، عن عبد اللّه بن أبی یعفور، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: لم یکن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقول لشیء قد مضی: لو کان غیره.
الکافی،جلد ۲، کتاب الایمان والکفر، باب الرضاء بالقضاء،حدیث ۱۳

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام : شخصی [ربیعة بن کعب] نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت از خدواند بخواهید که مرا به بهشت ببرد. حضرت فرمود (در اجابت این دعا) مرا با زیادی سجده ها یاری کن.

الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص رَجُلٌ فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ لِی أَنْ یُدْخِلَنِی الْجَنَّةَ فَقَالَ أَعِنِّی بِکَثْرَةِ السُّجُودِ. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) ؛ ج‏2 ؛ ص236؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 210؛ و از مصادر عامه: مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج‏27، ص: 117؛ ج‏25، ص: 479؛ صحیح مسلم، ج‏1، ص: 353؛ سنن أبی داود، ج‏2، ص: 573؛ تاریخ مدینة دمشق، ج‏71، ص172؛ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج‏2، ص: 18 و 23؛ معرفة الصحابة، ج‏2، ص: 290 و... به اسانید مختلف از ربیعة بن کعب الأسلمی.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمومنین علیه السلام: «فاطمه دختر رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله همواره مورد ستم قرار گرفت و از حقش محروم، و از میراثش جلوگیرى شد. وصیت رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله در حقش پاس داشته نشد، و حق رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله و حق خداى عز و جل درباره وى رعایت نشد. حاکمیت خداوند و انتقام‏گیرى او از ستمگران [ما را] بس است.»
عن امیر المؤمنین السلام: إنَّ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله لَم تَزَل مَظلومَة،ً مِن حَقِّها مَمنوعَةً، وعَن میراثِها مَدفوعَةً، لَم تُحفَظ فیها وَصِیَّةُ رَسولِ اللّهِ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله، ولا رُعِیَ فیها حَقُّهُ ولا حَقُّ اللّهِ عز و جل، وکَفى بِاللّهِ حاکِماً ومِنَ الظّالِمینَ مُنتَقِماً... الأمالی للطوسی، ص 155 ح 258

صُحُفٍ مُطَهَرَه

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس براى خدا تواضع کند، خدا او را بالا می برد؛ و هر که تکبّر کند خدا او را پایین آورد؛ و هر که در زندگیش صرفه جویى نماید، خدا روزیش را فراهم سازد؛ و هر که تبذیر و اسراف کند محروم گردد؛ و هر کس بیشتر به یاد خدا باشد، (و بنا بر نسخه ای: هر کس بیشتر یاد مرگ کند) خدا او را دوست دارد. 

عن ابن أبی عمیر. عن عبد الرحمان بن الحجاج، عن أبی عبد الله علیه السلام فی (حدیث) أن رسول الله صلى الله علیه وآله قال: مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ، وَ مَنْ تَکَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ، وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِی مَعِیشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ، وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ، وَ مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ أَحَبَّهُ اللَّه‏. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 122 به سند صحیح. و وسایل الشیعه جلد ۲، صفحه ۴۳۴ از کافی.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق علیه السّلام نقل مى‏ نماید که امیر المؤمنین علیه السّلام مى ‏فرمود: آشتى دادن بین دو نفر را بیش از صدقه دادن دو دینار دوست دارم. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: آشتى دادن برتر از یک سال نماز و روزه است.

 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ لَأَنْ أُصْلِحَ بَیْنَ اثْنَیْنِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِدِینَارَیْنِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 148 و مشابه آن در کتاب سلیم، و امالی شیخ طوسی.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

<فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک> (آل عمران: 159)

از حضرت صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام حدیث کنند که أمیر المؤمنین علیه السلام با مردی ذمى (کافر اهل کتاب که در پناه اسلام است) همراه شد، آن مرد ذمى به آن حضرت گفت: اى بنده خدا می خواهى به کجا بروى؟ فرمود: می خواهم به کوفه بروم، (پس سر دو راهى رسیدند و مرد ذمى بجاى دیگرى می رفت) چون راه ذمى عوض شد، امیر المؤمنین علیه السلام نیز همراه او به آن راه رفتند، مرد ذمى گفت: مگر نمی خواستى که به کوفه بروى؟ فرمود: بله، ذمى گفت: راه کوفه را رها کردى! فرمود: می دانم، گفت: پس چرا با اینکه می دانى به همراه من آمدى؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: این از نیکو به پایان رساندن صحبت و همراهى است که مرد رفیق راهش را در هنگام جدائى چند گامى بدرقه کند، و این گونه پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما دستور داده است، ذمى گفت: پیغمبر این گونه دستور داده؟ فرمود: آرى، ذمى گفت: پس بی شک هر که پیرویش کرده بخاطر همین کردارهاى بزرگوارانه او بوده، و من تو را گواه می گیرم که پیرو دین تو و بر کیش شمایم و مرد ذمى با أمیر المؤمنین علیه السلام برگشت و همین که او را شناخت مسلمان شد.

علی بن إبراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبی عبد الله، عن آبائه (علیهم السلام) «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّیّاً، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَیْنَ تُرِیدُ یَا عَبْدَ اللَّهِ، قَالَ: أُرِیدُ الْکُوفَةَ، فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِیقُ بِالذِّمِّیِّ، عَدَلَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُرِیدُ الْکُوفَةَ؟ فَقَالَ لَهُ: بَلى‏، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: فَقَدْ تَرَکْتَ الطَّرِیقَ؟ فَقَالَ لَهُ: قَدْ عَلِمْتُ، قَالَ: فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِی وَ قَدْ عَلِمْتَ ذلِکَ؟  فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: هذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَةً إِذَا فَارَقَهُ، وَ کَذلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا صلى الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: هکَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ الذِّمِّیُّ: لَاجَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْکَرِیمَةِ، فَأَنَا أُشْهِدُکَ أَنِّی عَلى‏ دِینِکَ، وَ رَجَعَ‏ الذِّمِّیُّ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ». الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 670؛ قرب الإسناد (ط - آل البیت)، ص: 10

صُحُفٍ مُطَهَرَه

رسول خدا صلی الله علیه و آله: هر که دوست دارد اجلش به تأخیر بیفتد و روزیش زیاد شود، صله‌ی رحم کند.1

امام صادق علیه السلام فرمود: صله‌ی رحم و خوش‌رفتاری با همسایگان، شهرها [خانه‌ها] را آباد و عُمرها را بلند می‌گرداند.2

1.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ سَرَّهُ النَّسَاءُ فِی الْأَجَلِ وَ الزِّیَادَةُ فِی الرِّزْقِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ. (الکافی، ج‏2، ص152)

2.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْحَکَمِ الْحَنَّاطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَارِ. (الکافی،ج‏2، ص152)

منبع: (t.me/zecra)

هو الهادی

امام باقر علیه السلام فرموردند: خداوند هیچ چیزی را که امّت تا روز قیامت به آن نیاز دارند؛ فرو گذار نکرده بلکه همه آن را در کتاب خود نازل کرده و برای رسول خود صلّی الله علیه و آله بیان نموده است.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَدَعْ شَیْئاً تَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ وَ بَیَّنَهُ لِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله. الکافی ؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج‏7 ؛ ص175

مطالب مرتبط:

دین کامل

صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابواسامه گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم و مردی از مغیریه [= گروهی از غُلات] نزد او بود. از امام درباره یکی از سنن پرسیدند. امام فرمود: هیچ چیزی نیست که آدمی به آن نیاز داشته باشد؛ مگر این که سنّتی از جانب خدا و رسول او صلّی الله علیه و آله درباره اش صادر شده است و اگر چنین نبود؛ خداوند احتجاج نمی کرد. آن مرد مغیری گفت: به چه چیز احتجاج کرده است؟ امام فرمود: آیه « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ‏ نِعْمَتِی‏ و رضیت لکم الاسلام دیناً». اگر خداوند سنن و فرائض دین و همه آن چه مردم به آن نیاز دارند؛ کامل نکرده بود؛ به آن احتجاج نمی کرد.

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ الْمُغِیرِیَّةِ فَسُئِلَ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنَ السُّنَنِ فَقَالَ مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وُلْدُ آدَمَ إِلَّا وَ قَدْ خَرَجَتْ فِیهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ مَا احْتَجَّ فَقَالَ الْمُغِیرِیُّ وَ بِمَا احْتَجَّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُهُ‏ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ‏ نِعْمَتِی‏ حَتَّى فَرَغَ مِنَ الْآیَةِ فَلَوْ لَمْ یُکْمِلْ سُنَّتَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ lا احْتَجَّ بِهِ.
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم ؛ کتابخانه آیت الله مرعشی ؛ ج‏1 ؛ ص517

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام باقر علیه السّلام فرمود: پشیمانى از گذشت بهتر و آسانتر است تا پشیمانى از کیفر نمودن.1 (یعنى حتی اگر در موردی عفو موجب پشیمانی انسان شود، باز پشیمان شدن بعد از انتقام سخت تر است.) 

مؤید این روایت صحیحه، حکمتی زیبا منسوب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله است: صبر مرکب سلامت است. و جزع مرکب پشیمانى است. و تلخى حلم گواراتر از شیرینى انتقام است. و میوه حسد پشیمانى است. و کسى که صبر کند بر آنچه مکروه طبع اوست، می رسد به آنچه دوست مى‏ دارد. و صبر کردن بر مصیبت، مصیبتى است بر شماتت‏ کننده در آن مصیبت. و جزع و ناله و فریاد در مصیبت، مصیبت دیگر است، چون که ثواب آن از دست مى‏ رود. و این بزرگترین مصیبت است.2

1.الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 108/ 6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: النَّدَامَةُ عَلَى‏ الْعَفْوِ أَفْضَلُ وَ أَیْسَرُ مِنَ النَّدَامَةِ عَلَى الْعُقُوبَةِ.

2. إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص: 75 ... مَرَارَةُ الْحِلْمِ‏ أَعْذَبُ‏ مِنْ حَلَاوَةِ الِانْتِقَامِ وَ ثَمَرَةُ الْحِقْدِ النَّدَامَةُ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى مَنْ یَکْرَهُ أَدْرَکَ مَا یُحِبُّ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمُصِیبَةِ مُصِیبَةٌ لِلشَّامِتِ بِهَا وَ الْجَزَعُ عَلَیْهَا مُصِیبَةٌ ثَانِیَةٌ بِفَوَاتِ الثَّوَابِ وَ هِیَ أَعْظَمُ الْمَصَائِبِ.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: شگفت انگیز ترین مردم از جهت ایمان و عظیم ترین آنها از روی یقین مردمی هستند که در آخرالزمان خواهند بود چون پیامبر را ندیده اند و از امام نیز محجوبند، اما به سوادی که بر بیاضی رقم خورده ( نوشته های روی کاغذ) ایمان دارند!1
البته در روایات بسیاری بر شرایط سخت ایمان در آخر الزمان و کمی مومنان تاکید شده، و به همین خاطر در روایاتی ایمان در شرایط سخت تقیه، صریحاً برتر شمرده شده است:
هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر (ظهور امام) باشد مانند کسی است که با حضرت قائم (عجل اللّه فرجه) در خیمه ایشان بوده باشد. نه، بلکه مانند کسی است که همراه با حضرت شمشیر بزند؛ نه، به خدا قسم نیست مگر مانند کسی که همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شده است.2
1.أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاض‏.کمال الدین ج١ باب ٢٥ ح٨  و من لا یحضره الفقیه مثله.
2.من ماتَ مِنکُم و هُوَ مُنتَظِرٌ لِهذا الاَمرِ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ، لا، بَل کَمَن قارَعَ مَعَهُ بِسَیفِهِ، لا، وَاللّهِ اِلّا کَمَنِ استُشهِدَ مَعَ رَسولِ اللّهِ.
المحاسن، ج‏1، ص : 156، باب 22  و ص : 174، باب 38 من مات على هذا الأمر کان کمن استشهد مع رسول الله ص، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، 372. الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص : 122، و الغیبة للنعمانی، ص : 330، باب 25 ما جاء فی أن من عرف إمامه لم یضره تقدم هذا الأمر أو تأخر، به اسناد متعدد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس برای انبیاء (علیهم السلام) ربوبیت و  برای ائمه (علیهم السلام) ربوبیت یا نبوت و برای غیر امامان، امامت ادّعا کند؛ ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.1

امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: ای ابامحمد؛ هر کس ادعا کند که ما ربّ هستیم؛ از او بیزاری بجوی.2

امام صادق علیه السلام فرمود:  مردی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و گفت: السلام علیک یا ربّی! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو را چه شده؟! خدا لعنتت کند! ربّ من و ربّ تو خداوند است.3

مطالب مرتبط:

و أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ‏ حُبّاً مُقْتَصِداً وَ لَا تَغُلُّوا...

نفی تفویض

مراقب جوانانتان باشید...

1.مَنِ ادَّعَى لِلْأَنْبِیَاءِ رُبُوبِیَّةً وَ ادَّعَى لِلْأَئِمَّةِ رُبُوبِیَّةً أَوْ نُبُوَّةً أَوْ لِغَیْرِ الْأَئِمَّةِ إِمَامَةً فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.  (عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ نشر جهان ؛ ج‏2 ؛ ص201)

2. یا أَبَا مُحَمَّدٍ ابْرَأْ مِمَّنْ یَزْعَمُ أَنَّا أَرْبَابٌ‏ (رجال الکشی، نشر دانشگاه مشهد، ص298)

3. (رجال الکشی؛ نشر دانشگاه مشهد؛ ص299)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب سپید و درخشان و روز روشن و نورانی یعنی شب و روز جمعه بر من بسیار صلوات بفرستید. پرسیدند: بسیار چه قدر است؟ فرمود: صد بار و هر چه بیشتر بهتر.  
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ أَکْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَیَّ فِی اللَّیْلَةِ الْغَرَّاءِ وَ الْیَوْمِ الْأَزْهَرِ لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَسُئِلَ إِلَى کَمِ الْکَثِیرُ قَالَ إِلَى مِائَةٍ وَ مَا زَادَتْ فَهُوَ أَفْضَلُ.
الکافی ؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج‏3 ؛ ص428
صُحُفٍ مُطَهَرَه
چندین تن از تاریخ نگاران سنی و نیز کسانی چون ابن حجر مکى در کتاب الصواعق المحرقه که در دفاع از شیخین و ردّ بر شیعه نوشته چنین مى نگارند: (وقتى یزید مُرد) معاویه بن یزید به میان مردم نیامد و در امور حکومت دخالت نکرد و فقط چهل روز حاکمیت داشت. و از حسن حال او این بود که او وقتى بر فراز منبر رفت، گفت: همانا این خلافت، ریسمان الهى است و جدّم معاویه آن را به ناحق از على بن ابى طالب علیه السلام گرفت و آن چه را مى خواست با شما انجام داد... سپس نوبت به پدرم رسید و او نیز اهلیّت تصدّى خلافت را نداشت و با فرزند رسول الله نزاع کرد و عمرش رفت و گناهانش گریبانگیر او در قبر شد.
سپس گریست تا اشک هایش جاری شد و گفت: (پدرم) یزید، عترت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را تخریب نمود. و من این امر حکومت را نمی پذیرم...

«لم یخرج إلى الناس ولا صلّى بهم، ولا أدخل نفسه فی شی‏ء من الأمور، وکانت مدّة خلافته أربعین یوماً .... ومن صلاحه الظاهر: أنه لمّا ولی صعد المنبر فقال: إن هذه الخلافة حبل اللَّه، وإن جدّی معاویة نازع الأمر أهله ومن هو أحقّ به منه علی بن أبی طالب، ورکب بکم ما تعلمون، حتى أتته منیّته فصار فی قبره رهیناً بذنوبه. ثم قلد أبی الأمر وکان غیر أهل له، ونازع ابن بنت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم، فقصف عمره وانبتر عقبه وصار فی‏ قبره رهیناً بذنوبه. ثم بکى [بدایه: حتى جرت دموعه] وقال: إن من أعظم الأمور علینا علمنا بسوء مصرعه وبئس منقلبه، وقد قتل عترة رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلّم، وأباح الخمر [الحرم] وخرّب الکعبة. ولم أذق حلاوة الخلافة فلا أتقلد مرارتها، فشأنکم أمرکم. واللَّه لئن کانت الدنیا خیراً فقد نلنا منها حظاً، ولئن کانت شراً فکفى ذریة أبی سفیان ما أصابوا منها.ثم تغیّب فی منزله حتى مات بعد أربعین یوماً على ما مر. فرحمه اللَّه أنصف من أبیه، وعرف الأمر لأهله»
ابن حجر، الصواعق المحرقه، ج2، ص641-642. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 12، ص 350؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج‏6 ،ص17؛ ابن العبری، تاریخ‏ مختصر الدول، ص111، با تعابیر مشابه.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
روایت است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله دستی به کتف علی‌ علیه السلام زده و فرمود: ای علی! هفت خصلت در تو هست که هیچ یک از قریش نمی‌تواند با تو رقابت و احتجاج کند.
آن هفت خصلت چنین است:«تو اولین ایمان آورنده به خدا از بین مؤمنان و وفادارترین آنان به عهد خدا و برپادارترین فرد به امر خدا و تقسیم کننده به تساوی و عادل‌ترین آن‌ها با مردم و عالم‌ترین آنان به قضایا و حوادث می‌باشی و کسی هستی که روز قیامت درجه و مزیتش از همه عظیم‌تر است».
«... أَنْتَ أَوَّلُهُمْ إِیماناً بِاللَّهِ وَأَوْفاهُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَقْوَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَأَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیةِ وَأَعْدَلُهُمْ فِی الرَّعِیةِ وَأَبْصَرُهُمْ فِی الْقَضِیةِ وَأَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ مَزِیةً»
امالی طوسی، ص 553؛ الخصال صدوق، ج 2، ص 363؛ کشف الیقین، ص‌283؛ کشف الغمة، ج 1، ص 152؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 6. جامع الاحادیث، ج 23، ص 317؛ کنز العمال، ج 11، ص 617؛ بحارالانوار، ج 38، ص 10
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ گرفتند ﻭ ﻓﺮﻣﻮدند:
ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻟﻴﻦ کسی ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ کسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺼﺎﻓﺤﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﺻﺪّﻳﻖ ﺍﻛﺒﺮ (ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ) ﻭ ﻓﺎﺭﻭﻕ ﺍﻣﺖ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺴﺮﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻝ، ﺧﺴﺮﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻋﻦ ﺃﺑﻰ ﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ: ﺃﺧﺬ ﺍﻟﻨﺒﻰ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻴﺪ ﻋﻠﻰ ﻓﻘﺎﻝ:ﺇﻥﱠﱠ ﻫﺬﺍ ﺃﻭﱠﱠﻝُ ﻣَﻦْ ﺁﻣَﻦَ ﺑﻲ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﺃﻭﱠﱠﻝُ ﻣَﻦْ ﻳُﺼﺎﻓِﺤُﻨﻲ ﻳَﻮْﻡَ ﺍﻟﻘِﻴﺎﻣَﺔِ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺼِﺪّﻳﻖُ ﺍﻟﺄﻛُﺒَﺮُ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﻓﺎﺭُﻭﻕُ ﻫﺬِﻩِ ﺍﻟﺄُﻣﱠﱠﺔِ ﻳَﻔْﺮُﻕُ ﺑﻴﻦَ ﺍﻟﺤَﻖﱢﱢ ﻭَ ﺍﻟﺒﺎﻃِﻞِ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﻳَﻌْﺴُﻮﺏُ ﺍﻟﻤُﺆﻣِﻨﻴﻦَ، ﻭَ ﺍﻟﻤﺎﻝُ ﻳَﻌْﺴُﻮﺏُ ﺍﻟﻈﺎﻟِﻤﻴﻦَ.
تفسیر عیاشی، ص4 و شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج‏2، ص: 264. و از عامه بسیاری مانند هیثمی،  ابن عدی، و طبرانی و بزاز آن را نقل کرده اند.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابن ابى عمیر از زید نرسى روایت کرده است که گفت: من در موقف (عرفه و حج) با معاویة بن وهب بودم. وی در حال دعا بود. دقت کردم دیدم براى خودش حتى یک دعا هم نکرد، امّا براى افرادى از گوشه و کنار جهان دعا می کرد و نام ایشان و پدرانشان را مى ‏برد. وقتى مردم از عرفات رفتند به او گفتم: اى عمو، از تو چیز عجیبى دیدم. گفت: چه چیز عجیبى دیدى؟ گفتم: در این محل، برادرانت را بر خود مقدّم داشتى و براى یک یک آنان دعا کردى! گفت: اى برادر زاده، از این کار تعجب نکن، زیرا از مولاى خود - که مولای تو و مولاى هر مرد و زن با ایمان است، و بعد از پدران گرامی اش علیهم السلام، سیّد و آقاى گذشتگان و آیندگان می‏ باشد- شنیدم، و اگر از آن حضرت نشنیده بودم (و دروغ بگویم) دو گوش من کر، و دو چشم من کور شود و از شفاعت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم محروم گردم، که ‏فرمود: کسى که براى برادر ایمانیش در غیاب او دعا کند، فرشته ‏اى از آسمان دنیا به او ندا می دهد: اى بنده خدا، صد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته ‏اى از آسمان دوّم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، دویست هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته ‏اى از آسمان سوم ندا مى ‏دهد: اى بنده خدا، سیصد هزار برابر آن دعا براى تو باد، و فرشته ‏اى از آسمان چهارم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، چهار صد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته ‏اى از آسمان پنجم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، پانصد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته‏ اى از آسمان ششم ندا مى ‏دهد: اى بنده خدا، ششصد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته‏ اى از آسمان هفتم ندا مى‏ دهد: اى بنده خدا، هفتصد هزار برابر آن دعا براى تو باد.
آنگاه خداوند تبارک و تعالى به او ندا مى‏ دهد: «من آن بی نیازى هستم که فقیر و محتاج نمی‏ شوم، اى بنده خدا، هزار هزار برابر آنچه دعا کردی برایت باد». حال اى برادر زاده! کدام یک از این دو بزرگتر است، آنچه من انجام دادم یا آنچه تو می‏گویى؟
الأصول الستة عشر، دار الحدیث، ص189، اصل زید نرسی
صُحُفٍ مُطَهَرَه

خداوند پیامبرش را با نوری درخشان، و برهانی آشکار، و راهی روشن، و کتابی هدایتگر برانگیخت. خانواده او نیکوترین خانواده، و درخت وجودش  بهترین درختان است، که شاخه های آن راست و میوه های آن سر به زیر و در دسترس همگان است. زادگاه او مکه، و هجرت او به مدینه پاک و پاکیزه است، که در آنجا نام او بلند و دعوتش به همه جا رسید. خدا او را با برهانی کامل و کافی (قرآن) و پندهای شفابخش، و دعوتی جبران کننده فرستاد. با فرستادن پیامبر (ص) شریعتهای ناشناخته را شناساند، و ریشه بدعتهای راه یافته در ادیان آسمانی را قطع کرد، و احکام و مقررات الهی را بیان فرمود...
ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِی‏ءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِیِّ وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی وَ الْکِتَابِ الْهَادِی أُسْرَتُهُ خَیْرُ أُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَةٍ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ مَوْلِدُهُ بِمَکَّةَ وَ هِجْرَتُهُ بِطَیْبَةَ عَلَا بِهَا ذِکْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ کَافِیَةٍ وَ مَوْعِظَةٍ شَافِیَةٍ وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِیَةٍ أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَیَّنَ بِهِ الْأَحْکَامَ الْمَفْصُولَةَ...
بخشی از خطبه 161 نهج البلاغه

صُحُفٍ مُطَهَرَه
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و‌ آله و سلم) در روز فتح خیبر فرمودند:
ای علی، اگر ترس این نبود که گروه هائی از امت من درباره تو چیزهایی بگویند که نصاری درباره عیسی گفتند، درباره تو سخنی می گفتم که وقتی از میان جمعی از مسلمانان عبور کنی، خاک پایت و باقیمانده آب وضویت را بگیرند و به آن شفا جویند.
یا علی لولا ان تقول فیک طوائف من امّتی ما قالت النصاری فی عیسی لقلتُ الیوم فیک مقالا لاتمُرّ من المسلمین الا اخذوا تراب رجلیک و فضل طهورک یستشفون به.
از عامه خطیب خوارزمی درمناقب ص ۷۷ و ۹۶ و درمقتل الحسین خوارزمی ص ۴۵ - حافظ گنجی شافعی درکفایة الطالب ص ۱۳۵ به طور کامل-خطیب بغدادی درج ۱۴ ص ۳۲۱ درتاریخ خود و هیثمی درمجمع الزوائد ج ۷ ص ۳۵ و ج ۹ ص ۱۳۴ نقل نموده اند.
و از منابع شیعه کتب بسیاری چون کتاب سلیم، تفسیر فرات، کافی، المسترشد، امالی و خصال شیخ صدوق، الارشاد شیخ مفید و... به اسناد مختلف آن را روایت کرده اند. که ذکر اسناد به طول می انجامد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابن‌عباس می‌گوید: هنگامی که وفات پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله نزدیک گردید آن حضرت به‌ قدری گریست که محاسن مبارکش تر شد.
عرض شد: یا رسول اللَّه! چرا گریه می‏‌کنی؟ فرمود: برای ذریه و فرزندانم و آن ستم‌هایی که از جفاکاران امتم بعد از من به ایشان می‏‌رسد، می‏‌گریم. گویا می‏‌بینم دخترم فاطمه زهرا بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا می‏‌زند: یا ابتاه! احدی از امت من به فریاد او نمی‏‌رسد.
وقتی فاطمه این مطلب را شنید، گریان شد. پیغمبر اکرم به وی فرمود: دخترم، گریان مباش! فاطمه گفت: پدر جان! من برای ظلم‏‌هایی که بعد از تو خواهم دید گریه نمی‏‌کنم، بلکه برای فراقت اشک می‏‌ریزم. پیغمبر فرمود: دخترم، مژده باد تو را! زیرا تو اولین کسی هستی که در میان اهل‌بیتم به من ملحق خواهد شد.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ الْوَفَاةُ بَکَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ أَبْکِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی کَأَنِّی بِفَاطِمَةَ بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی یَا أَبَتَاهْ فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی فَسَمِعَتْ ذَلِکَ فَاطِمَةُ فَبَکَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَا تَبْکِیِنَّ یَا بُنَیَّةِ فَقَالَتْ لَسْتُ أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِی مِنْ بَعْدِکَ وَ لَکِنِّی أَبْکِی لِفِرَاقِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا أَبْشِرِی یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِی فَإِنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُ بِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی.
الأمالی (للطوسی)، ص: 188، بحارالانوار، ج43، ص156
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از عایشه روایت است که گفت: هر گاه فاطمه زهراء سلام الله علیها راه می‌رفت، به حق آن خدایی که شریک ندارد راه رفتن وی با راه رفتن رسول خدا (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه) تفاوتی نداشت. وقتی رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه فاطمه سلام الله علیها را می‌دید دو مرتبه به او می‌فرمود: مرحبا به دختر من! فاطمه اطهر سلام الله علیها می‌گوید: پدرم به من فرمود: آیا راضی نیستی که فردای قیامت بزرگ زنان مؤمنین یا زنان این امّت باشی؟
بالْإِسْنَادِ إِلَی عُبَیْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَی، عَنْ زَکَرِیَّا، عَنْ فِرَاَّسٍ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَمْشِی لا وَاللَّهِ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ مَا مَشْیُهَا یَخْرِمُ مِنْ مِشْیَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا رَآهَا قَالَ: مَرْحَباً بِابْنَتِی مَرَّتَیْنِ قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَقَالَ لِی: أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَأْتِیَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ أَوْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ.
الأمالی (للطوسی)، ص: 333 و از منابع عامه: صحیح البخاری، ج‏10، ص: 76، صحیح مسلم، ج‏4، ص: 1905، سنن ابن ماجه، ج‏3، ص: 131، سنن النسائی، ج‏5، ص: 96
صُحُفٍ مُطَهَرَه
حماد از امام صادق علیه السلام نقل کند که حضرت امام صادق علیه السلام رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را یاد نموده و فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: خدا هیچ انسانی را بهتر از محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیافریده.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَکَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا بَرَأَ اللَّهُ نَسَمَةً خَیْراً مِنْ مُحَمَّدٍ ص.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 440/ ح1 و 2
میلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
[بنا بر نامه مروی اصحاب از سعد خیر،] امام باقر علیه السّلام ریشه اختلاف مردم را پس از پیامبر صلوات الله علیه و آله این گونه توصیف نموده است:
... پس از آن که امّت، مرجع خود را امر خداوند قرار داده بود، اکنون از امر مردم پیروی و [در هنگام نیاز] به آن رجوع می کند؛ چه بد جایگزینی است برای ستمگران ولایت مردم به جای ولایت خدا، و پاداش مردم به جای پاداش خدا، و خشنودی مردم به جای پاداش خدا ... رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنان را بر راه روشنی که شب و روزش آشکار است رها کرد؛ در حالی که نه بدعتی در میانشان پیدا شده بود و نه سنّتی دگرگون گشته بود؛ نه مخالفتی بود و نه اختلافی؛ امّا زمانی که تاریکیِ خطاها مردم را در برگرفت؛ رهبران دو دسته شدند: امامی که مردم را به سوی خدا فرا می خواند و امامی که مردم را به آتش دعوت می نمود؛ در این هنگام شیطان به سخن در آمد و صدایش بر زبان دوستانش بلند گشت و پیاده نظام و سواره نظامش زیاد شد و در مال و فرزندِ آن کس که شریکش قرار داد، شراکت جست؛ پس بدعت به کار گرفته شد و کتاب و سنّت رها گشت. ولی دوستان خدا با حجّت و برهان سخن گفتند و به کتاب خدا و حکمت [رسول خدا] درآویختند. از آن روز بود که اهل حق و اهل باطل جدا شدند. رهیافتگان از یاری هم دست وانهاده و سستی کردند؛ ولی گمراهان به یاری هم برخاستند تا آن که بیشتر مردم بر گرد فلانی و مانند او جمع شدند ...
... فَالْأُمَّةُ یَصْدُرُونَ‏ عَنْ‏ أَمْرِ النَّاسِ‏ بَعْدَ أَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ عَلَیْهِ یَرِدون فَبِئْسَ لِلظَّالِمِینَ‏ بَدَلًا وَلَایَةُ النَّاسِ بَعْدَ وَلَایَةِ اللَّهِ‏ وَ ثَوَابُ النَّاسِ بَعْدَ ثَوَابِ اللَّهِ وَ رِضَا النَّاسِ بَعْدَ رِضَا اللَّهِ ... تَرْکَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ‏ ص عَلَى الْبَیْضَاءِ لَیْلُهَا مِنْ نَهَارِهَا لَمْ یَظْهَرْ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ لَمْ یُبَدَّلْ فِیهِمْ سُنَّةٌ لَا خِلَافَ عِنْدَهُمْ وَ لَا اخْتِلَافَ فَلَمَّا غَشِیَ النَّاسَ ظُلْمَةُ خَطَایَاهُمْ صَارُوا إِمَامَیْنِ دَاعٍ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ دَاعٍ إِلَى النَّارِ فَعِنْدَ ذَلِکَ نَطَقَ الشَّیْطَانُ فَعَلَا صَوْتُهُ عَلَى لِسَانِ أَوْلِیَائِهِ وَ کَثُرَ خَیْلُهُ وَ رَجْلُهُ وَ شَارَکَ فِی الْمَالِ وَ الْوَلَدِ مَنْ أَشْرَکَهُ فَعُمِلَ بِالْبِدْعَةِ وَ تُرِکَ الْکِتَابُ وَ السُّنَّةُ وَ نَطَقَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ بِالْحُجَّةِ وَ أَخَذُوا بِالْکِتَابِ وَ الْحِکْمَةِ فَتَفَرَّقَ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ أَهْلُ الْحَقِّ وَ أَهْلُ الْبَاطِلِ وَ تَخَاذَلَ‏ وَ تَهَاونَ [تهادن] أَهْلُ الْهُدَى وَ تَعَاوَنَ أَهْلُ الضَّلَالَةِ حَتَّى کَانَتِ الْجَمَاعَةُ مَعَ فُلَانٍ وَ أَشْبَاهِه‏ ...(الکافی، ج‏8، صص53-55)

[و بنا بر روایتی از امام صادق علیه السلام] در کتاب خدا امامان دو گونه اند. خداوند فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» [= آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.] نفرموده: به امر مردم. [پس] امامان هدایت امر خدا را بر امر خود و حکم خدا را بر حکم خود مقدّم می دارند. همچنین فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» [=آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند.] پس این گونه امامان امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدّم می دارند و بر خلاف کتاب خدا، به هوا و رأی خویش عمل می کنند. (الکافی ؛ ج‏1 ؛ ص216)

بنابراین نزاع شیعه و دیگران در اصل بر سر یک چیز است: اجرای حکم خدا و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله، به دست حجّت خدا و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله یا اجرای قانون و حکم بشری به دست یکی از افراد بشر که با انتخاب و یاری همه یا گروهی از مردم بر سر کار آمده است.
ذکری
هو الهادی
شمر بعد از نماز می گفت: خدایا! تو مى دانى که من فرد شریفی هستم، پس مرا بیامرز!
راوى (أبو إسحاق السبیعی‏) گوید: به او گفتم: چگونه از خدا انتظار دارى که تو را ببخشد، در حالى که تو فرزند دختر رسول خدا صلى اللّه علیه وآله را به قتل رسانده اى؟
شمر در پاسخ گفت: تو چه مى گویى؟ چه کار باید مى کردم؟ آنان که به ما امر کردند، امیران ما هستند و اگر ما مخالفت مى کردیم، از این خر هم پلید تر می شدم [زیرا که امیران ما واجب الاطاعه هستند]
مراقب باشیم تاریخ تکرار نشود!

کان شَمِر بن ذی الجَوْشَن‏ یقول بعد الصلاة: اللَّهمّ إنک تعلم أنی شریف فاغفر لی.فقال له: کیف یغفر الله لک و قد أعنت على قتل ابن رسول الله؟ فقال: ویحک کیف نصنع؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر، فلم نخالفهم، و لو خالفناهم کنا شرا من هذه الحمر!
تهذیب تاریخ دمشق 6/ 340. ذهبی، تاریخ‏الإسلام،ج‏5،ص:126، زرکلی، الأعلام،ج‏3،ص:175
صُحُفٍ مُطَهَرَه