صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خلق» ثبت شده است

... کیست که به معرفت امام برسد؟ یا تواند او را انتخاب کند؟ هیهات هیهات، خردها درباره‏ اش گمراهند... از وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر را چه به امامت؟، عقل کجا و مقام امام کجا؟
فمَنْ ذَا الَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ یُمْکِنُهُ اخْتِیَارُهُ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُول‏... فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هذَا؟ وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هذَا؟

امام سجاد علیه أفضل الصّلوة والسّلام: امام از ما جز معصوم نیست.
الإمامُ مِنّا لا یَکونُ إلّا مَعْصُوماً.

و عصمت چیزی نیست که در ظاهر خلق باشد، که با آن (علامت ظاهری) شناخته شود. و لذا معصوم جز با نص الهی (قابل شناخته شدن) نیست.
و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا...

معانی الاخبار،ج١،ص١٣٢، حدیث رضوی نیز در مصادر بسیاری از جمله الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 201 آمده است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ابوهارون مکفوف میگوید: تو به او گفته ای که اگر مرادت «قدیم» است که او را کسی درک نمی کند و اگر مرادت کسی است که آفریده و روزی داده است؛ او «محمد بن علی» (امام باقر علیه السلام) است. امام فرمود: بر من دروغ بسته؛ لعنت خدا بر او باد. به خدا سوگند جز الله خالقی نیست. یگانه است و شریکی ندارد. حقّ است بر خدا که مرگ را به ما بچشاند و کسی که نابود نمی شود تنها الله است که خالق خلق و آفریننده آفریدگان است.

بیان: شیخیه مانند ابن عربی ذات خدا را تعطیل نموده و خلق را به اسماء او نسبت می دهند. این اسماء در نظر شیخیه همان اهل بیت علیهم السلام هستند. سخن ابوهارون مکفوف دقیقاً مطابق بر نظر ابن عربی و شیخیه است.

حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ الْقُمِّیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) زَعَمَ أَبُو هَارُونَ الْمَکْفُوفُ‏ أَنَّکَ قُلْتَ لَهُ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ الْقَدِیمَ فَذَاکَ لَا یُدْرِکُهُ أَحَدٌ وَ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ الَّذِی خَلَقَ وَ رَزَقَ فَذَاکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ! فَقَالَ کَذَبَ عَلَیَّ عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا مِنْ خَالِقٍ‏ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُذِیقَنَا الْمَوْتَ وَ الَّذِی لَا یَهْلِکُ هُوَ اللَّهُ خَالِقُ‏ الْخَلْقِ بَارِئُ الْبَرِیَّةِ.

رجال الکشی؛ انتشارات دانشگاه مشهد ؛ صص222 و 223
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام: دو نفر در رابطه با من هلاک شدند: دوست دار غلوّ کننده، و دشمن متجاوز از حد.
هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌ‏ غَالٍ‏ وَ مُبْغِضٌ قَال‏. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 489/  [113] 117
امام صادق علیه السلام فرمود: ای علقمة چقدر سخنان مردم درباره علی علیه السلام عجیب است. چه قدر فرق است بین کسی که می گوید: علی علیه السلام ربّ معبود است و بین کسی که می گوید: او بنده گنهکار خدا است!! و به راستی که سخن آنان که عصیان را به علی علیه السلام نسبت می دهند؛ نزد او آسانتر [و زشتی و دل آزار بودنش کمتر] است از سخن کسی که ربوبیت را به او نسبت می دهد.
قَالَ الصَّادِقُ ع : یَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ فِی عَلِیٍّ ع کَمْ بَیْنَ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَیْنَ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ وَ لَقَدْ کَانَ قَوْلُ مَنْ یَنْسُبُهُ إِلَى الْعِصْیَانِ أَهْوَنَ عَلَیْهِ مِنْ قَوْلِ مَنْ یَنْسُبُهُ إِلَى الرُّبُوبِیَّةِ.
امالی الصدوق، مجلس22، ح3 (نشر کتابچی: صص 104 و 105)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام فرمود: مراقب جوانانتان باشید که غالیان آنها را فاسد نکنند، زیرا غالیان بدترین خلق خدا هستند. عظمت خدا را کوچک می نمایند و برای بندگان خدا ادعای ربوبیت می کنند. به خدا سوگند غالیان از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان بدترند.
سپس فرمود: غالی به سوی ما باز می گردد ولی او را نمی پذیریم در حالی که مقصر «کوچک کننده ما» به ما می پیوندد و او را می پذیریم. پرسیدند: چرا ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ فرمود: زیرا غالی به ترک نماز و زکات و روزه و حج عادت کرده و هرگز نمی تواند عادت خود را ترک کند و به اطاعت خدا برگردد؛ ولی مقصر هر گاه شناخت پیدا کرد؛ عمل می کند و اطاعت می نماید.
أخبرنا الحسین بن عبید الله ، قال : أخبرنا أحمد بن محمد بن یحیى العطار ، قال حدثنا أبی عن أحمد بن محمد بن خالد عن العباس ابن معروف عن عبد الرحمن بن مسلم عن فضیل بن یسار قال: قال الصادق علیه‌السلام  احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدونهم فإن الغلاة شر خلق الله یصغرون عظمة الله  ویدعون الربوبیة لعباد الله والله إن الغلاة شر من الیهود والنصارى والمجوس والذین أشرکوا. ثم قال علیه‌السلام: إلینا یرجع الغالی فلا نقبله  وبنا یلحق المقصر فنقبله. فقیل له کیف ذلک یا بن رسول الله؟ قال لان الغالی قد اعتاد ترک الصلاة والزکاة والصیام والحج ، فلا یقدر على ترک عادته و على الرجوع إلى طاعة الله ( عزوجل ) أبدا و إن المقصر إذا عرف عمل و أطاع.
أمالی، طوسی ره، ص ۶۵۰
صُحُفٍ مُطَهَرَه
روایت است شخصی به امام جعفر صادق علیه‌السلام عرض‌ کرد اساس دین ٬ توحید و عدل است و علم آن فراوان است و عاقل چاره ای ندارد (جز آنکه فرا بگیرد) پس مطلبی بفرما که آسان باشد و بشود حفظ کرد.
پس فرمود:

امّا توحید، اینست که مجاز ندانی بر پروردگارت، هر چه را که بر تو مجاز قرار داد.

و امّا عدل٬ اینست که‌ به خالقت نسبت ندهی، چیزی را، که تو را بر آن سرزنش کرده است.

عن الصَّادِقِ علیه السلام:أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ التَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ وَ عِلْمُهُ کَثِیرٌ لَا بُدَّ لِعَاقِلٍ مِنْهُ فَاذْکُرْ مَا یَسْهُلُ الْوُقُوفُ عَلَیْهِ وَ یَتَهَیَّأُ حِفْظُهُ فَقَالَ أَمَّا التَّوْحِیدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَی رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ وَ أَمَّا الْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَی خَالِقِکَ مَا لَامَکَ عَلَیْهِ.
التوحید (للصدوق)، ص: 96، معانی الأخبار، ص: 11. بحارالانوار، ج5، ص17

در مورد فراز آخر روایت دو وجه دارد:

1. یعنی خدا از ظلم نهی کرده است، پس خودش ظلم نمی کند.

2. افعال بندگان را نباید به خدا نسبت داد؛ مثلا خدا زنا را ذم کرده است. العیاذ بالله نباید مانند برخی از فلاسفه زنای بندگان را به خدا نسبت داد.

امام صادق علیه السلام: کسی که خدا را به خلقش تشبیه کند٬ به خداوند شرک ورزیده است. وای بر آنان...

مَنْ‏ شَبَّهَهُ‏ بِخَلْقِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ شَرِیکا وَیْلَهُم‏...
کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 260 به سند صحیح

sohof2@
صُحُفٍ مُطَهَرَه


امام صادق علیه السلام در باره آیه «وَ تِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» فرمود: از زمانی که خداوند، حضرت آدم را خلق کرده است، دو دولت وجود داشته است: یکی دولت خداوند و دیگری دولت ابلیس.
پس دولت خداوند تعالی کجاست؟ آیا مگر او کسی جز همان یک قائم علیه السلام است.
ﻋﻦ ﺯﺭﺍﺭﺓ ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻉ ﻓﻲ ﻗﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ «وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ» قَالَ مَا زَالَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ دَوْلَةٌ لِلَّهِ وَ دَوْلَةٌ لِإِبْلِیسَ فَأَیْنَ دَوْلَةُ اللَّهِ أَمَا هُوَ قَائِمٌ وَاحِدٌ.
تفسیر العیاشی، ج‏1، ص: 199، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏51، ص: 54. و نیز در همین معنا روایات متعدد دیگری نیز جود دارد مثلاً ر.ک الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 372
صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی جدا از خلقش و خلقش جدا از او می ‏باشند، (نه جدایی مکانی) و هر چیزی که نام شی‏ء بر آن توان نهاد مخلوق است مگر خداوند عز و جل. و خداوند آفریننده همه چیز است، والاست آنکه هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و بیناست.

عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ وَ کُلُّ مَا وَقَعَ عَلَیْهِ اسْمُ شَیْ‏ءٍ مَا خَلَا اللَّهَ فَهُوَ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ تَبَارَکَ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.
الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏1 ص 83

در معارف اهل بیت علیهم السلام در برابر این سوال که خداوند کجاست و از کی بوده، بر این حکمت متین تاکید شده است، که خداوند خود خالق زمان و مکان است و بر آن ها مقدم. و این معنا ندارد که بگوییم خداوند کجاست و از کی! در حالی که در مکاتب سطحی نگر عرفانی در پاسخ می گویند خداوند همه جا و در همه زمان هاست! و ناگزیر به هزار سخن انحرافی بعد از این تن می دهند! و سر از وحدت وجود و جزء داشتن خداوند و انکار خلق و قدم خلق و صدها تناقض دیگر در می آورند!


پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

صُحُفٍ مُطَهَرَه
گروهی از شیعه در این که خداوند خلق و رزق را به ائمه ع تفویض کرده؛ اختلاف کردند. گروهی گفتند: این محال است و از خداوند ممکن نیست زیرا جز خداوند کسی نمی تواند اجسام را بیافریند. و دیگران گفتند: بلکه خداوند؛ به امامان قدرت آن را داده و خلق و رزق را به آنها سپرده است. در این باره به شدت درگیر شدند. یک نفر گفت: چرا به ابوجعفر محمد بن عثمان (وکیل دوم امام عصر ع) رجوع نمی کنید و از او نمی پرسید تا حق را برایتان روشن کند؟ زیرا او راه رسیدن به صاحب الامر (ع) است. پس همگی به ابوجعفر عمروی راضی شدند و تسلیم قول او شدند. مسأله را نوشتند و برایش فرستادند. پس این توقیع بیرون آمد: «خداوند همان کسی است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم کرده زیرا نه جسم است و نه در جسمی حلول کرده و چیزی مانند او نیست و او شنوا و بینا است. ولی امامان از خداوند می خواهند پس خداوند خلق می کند و از خداوند درخواست می کنند پس خداوند روزی می دهد تا درخواست آنان را اجابت کرده باشد و حق آنان را بزرگ شمرده باشد.»
«اخْتَلَفَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّیعَةِ فِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (ص) أَنْ یَخْلُقُوا وَ یَرْزُقُوا. فَقَالَ قَوْمٌ هَذَا مُحَالٌ لَا یَجُوزُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّ الْأَجْسَامَ لَا یَقْدِرُ عَلَى خَلْقِهَا غَیْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ آخَرُونَ بَلِ اللَّهُ أَقْدَرَ الْأَئِمَّةَ عَلَى ذَلِکَ وَ فَوَّضَ إِلَیْهِمْ فَخَلَقُوا وَ رَزَقُوا وَ تَنَازَعُوا فِی ذَلِکَ نِزَاعاً شَدِیداً فَقَالَ قَائِلٌ مَا بَالُکُمْ لَا تَرْجِعُونَ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ فَتَسْأَلُوهُ عَنْ ذَلِکَ لِیُوضِحَ لَکُمُ الْحَقَّ فِیهِ فَإِنَّهُ الطَّرِیقُ إِلَى صَاحِبِ الْأَمْرِ فَرَضِیَتِ الْجَمَاعَةُ بِأَبِی جَعْفَرٍ وَ سَلَّمَتْ وَ أَجَابَتْ إِلَى قَوْلِهِ فَکَتَبُوا الْمَسْأَلَةَ وَ أَنْفَذُوهَا إِلَیْهِ فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ مِنْ جِهَتِهِ تَوْقِیعٌ نُسْخَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى هُوَ الَّذِی خَلَقَ الْأَجْسَامَ وَ قَسَّمَ الْأَرْزَاقَ لِأَنَّهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ لَا حَالٌّ فِی جِسْمٍ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ وَ أَمَّا الْأَئِمَّةُ (ع) فَإِنَّهُمْ یَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى فَیَخْلُقُ وَ یَسْأَلُونَهُ فَیَرْزُقُ إِیجَاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَ إِعْظَاماً لِحَقِّهِم.» (الاحتجاج، ج2، ص471)

برخی از روایات شریفه به آیات قرآن نیز استناد جسته اند، و البته مفهوم نفی تفویض مورد اتفاق طائفه امامیه است. و حتی یک روایت معتبر نداریم که خلق و رزق را از شؤون ائمه علیهم السلام بداند:

به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: نظر شما در مورد تفویض چیست؟ امام علیه السّلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی امور دینش را به پیغمبرش واگذار کرده، و فرموده است: (هر چه که پیغمبر آورد بپذیرید و هر چه را نهی کرد از آن بپرهیزید- حشر: 7) امّا خلق و روزی دادن را به او وامگذارد. سپس گفت: خداوند عزّ و جلّ می فرماید: (خداوند خالق هر چیز است- رعد: 16) و باز فرموده: (خداوند است که شما را خلق کرده و روزی داده و سپس می‌میراند و باز زنده می‌کند، (بگو) آیا از آنها که شما خدا پنداشته‌اید کسی این چنین کارهائی را می‌تواند بکند؟ منزّه است آن خداوند و برتر است از آنچه برای او شریک قرار داده‌اند- روم: 40).
عنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) : «مَا تَقُولُ فِی التَّفْوِیضِ؟‏» فَقَالَ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ دِینِهِ فَقَالَ‏ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَأَمَّا الْخَلْقُ وَ الرِّزْقُ فَلَا ثُمَّ قَالَ (ع) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ یَقُولُ‏: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ» (عیون أخبار الرضا ع، ج‏2، ص: 202)

کسی که گمان کند خداوند مسأله خلق و رزق و روزی دادن به مخلوقات را به ائمّه علیهم السّلام واگذار نموده است، قائل به تفویض شده است، و قائل به جبر کافر است و قائل به تفویض مشرک.
منْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَ الرِّزْقِ إِلَى حُجَجِهِ ع فَقَدْ قَالَ بِالتَّفْوِیضِ وَ الْقَائِلُ بِالْجَبْرِ کَافِرٌ وَ الْقَائِلُ بِالتَّفْوِیضِ مُشْرِکٌ. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 124)

خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم که مردی از اولاد عبد اللَّه بن سبا قائل به تفویض است، فرمود تفویض چیست؟ عرض نمودم که می گویند که حق تعالی آفرید محمّد و علی علیهما السّلام را بعد از آن امر را به ایشان تفویض کرد، پس آفریدند و روزی دادند و زنده نمودند و میرانیدند، فرمود: دروغ گفته دشمن خدا، و فرمود چون مراجعت بسوی او نمائی بخوان بر او آیه سوره رعد را: (آیا قرار داده‌اند شریکان برای خدا که خلق نموده‌اند آن شریکان مثل خلق خدا، پس مشتبه گردیده خلق بر ایشان، بگو یا محمّد (ص) که خداوند خالق هر چیز است و اوست یکتای شدید القهر)
روِیَ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ قَالَ‏ قُلْتُ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «إِنَّ رَجُلًا مِنْ وُلْدِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَبَأٍ یَقُولُ بِالتَّفْوِیضِ.» قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «وَ مَا التَّفْوِیضُ»؟ قُلْتُ: یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلِیّاً- عَلَیْهِ السَّلَامُ- ثُمَّ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَیْهِمَا فَخَلَقَا وَ رَزَقَا وَ أَحْیَیَا وَ أَمَاتَا». فَقَالَ: «کَذَبَ عَدُوُّ اللَّهِ. إِذَا رَجَعْتَ إِلَیْهِ فَاقْرَأْ عَلَیْهِ الْآیَةَ الَّتِی فِی سُورَةِ الرَّعْدِ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (إعتقادات الإمامیة للصدوق، ص: 100)

امام رضا علیه السلام:خداوندا هر که پنداشت که ما خدایانیم، ما از او بیزاریم، و هر که پنداشت که رجوع آفریدن بسوی ما است و عهده روزی دادن بر ما است ما از او بیزاریم، چون بیزاری عیسی بن مریم علیه السّلام از نصاری.
عن الإمام الرضا ع: اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّنَا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ إِلَیْکَ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَیْنَا الْخَلْقَ وَ عَلَیْنَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ إِلَیْکَ مِنْهُ بِرَاءٌ کَبَرَاءَةِ عِیسَى- عَلَیْهِ السَّلَامُ- مِنَ النَّصَارَى. (إعتقادات الإمامیة للصدوق، ص: 100)

گردآوری روایات : https://telegram.me/gholow2
هو الهادی

مردی از امام صادق علیه السلام درباره اینکه آیا خدای تبارک و تعالی خشنودی و خشم دارد پرسید، حضرت فرمود: آری. ولی آن گونه که در مخلوق ها یافت می شود، نیست. زیرا خشم و خشنودی عارض شونده ای است که بر شخص عارض می شود و او را از حالی به حال دیگر منتقل می سازد. (انسان) اثر پذیر و مرکب است و اشیاء در او اثر می گذارند، در حالیکه در آفریننده ما چیزی تأثیر گذار نیست، (زیرا) او هم در ذات و هم در معنا یگانه است. بنابراین خشنودی او پاداش دهی و خشم او کیفردهی است، بدون آنکه چیزی بر او عارض شده و او را تحریک کند و او را از حالی به حال دیگر منتقل سازد. اینها صفت آفریده های ناتوان و محتاج است و خداوند تبارک و تعالی قدرتمند و بزرگواری است که نیازی به آنچه  که آفریده ندارد و آفریده های او، همه نیازمند به او هستند. اشیاء را بدون نیاز (به آنها) و بدون سبب آفرید و اختراع کرد و به وجود آورد.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَیْسَ ذَلِکَ عَلَى مَا یُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الرِّضَا وَ الْغَضَبَ دِخَالٌ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فَیَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مُعْتَمَلٌ مُرَکَّبٌ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ وَاحِدٌ أَحَدِیُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِیُّ الْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَیْرِ شَیْ‏ءٍ یَتَدَاخَلُهُ فَیُهَیِّجُهُ وَ یَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فَإِنَّ ذَلِکَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِینَ الْعَاجِزِینَ الْمُحْتَاجِینَ وَ هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ الَّذِی لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِیعاً مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعاً.

التوحید، باب معنى رضاه - عزوجل - و سخطه‏،ح3.

هو الهادی

از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال کردم از قول خداى عز و جل " وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ"(و او است خدا در آسمانها و در زمین) حضرت فرمود که او در هر مکانی چنان می باشد، عرض کردم به ذات خویش؟! فرمود: واى بر تو! بدرستى که مکانها مقادیر اند و چون بگوئى که به ذاته در مکانى است تو را لازم آید که بگوئى در مقادیر است (دارای مقدار است) و غیر آن. درحالیکه او از خلقش جدا است و از جهت علم و قدرت و احاطه و سلطنت احاطه دارد به آنچه آفریده است. و علم او به آنچه در زمین است کمتر از آنچه نیست که در آسمان است و چیزی از او دور نیست. و اشیاء از جهت علم و قدرت و سلطه و احاطه و مالکیت او برای او یکسان هستند.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ نُعْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ قَالَ کَذَلِکَ هُوَ فِی کُلِّ مَکَانٍ قُلْتُ بِذَاتِهِ قَالَ وَیْحَکَ إِنَّ الْأَمَاکِنَ أَقْدَارٌ فَإِذَا قُلْتَ فِی مَکَانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَکَ أَنْ تَقُولَ فِی أَقْدَارٍ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ لَکِنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقَ عِلْماً وَ قُدْرَهً وَ إِحَاطَهً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکا وَ لَیْسَ عِلْمُهُ بِمَا فِی الْأَرْضِ بِأَقَلَّ مِمَّا فِی السَّمَاءِ لَا یَبْعُدُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ الْأَشْیَاءُ لَهُ سَوَاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکاً وَ إِحَاطَةً.
التوحید (للصدوق) ص ۱۳۳

بودن خداوند در همه جا به معنی حضور مکانی خداوند در همه جا نیست. ذات خداوند مانند مخلوقات ذاتی مقداری و مکاندار نیست. به تعبیر ساده وقتی ما در جایی حضور داریم در واقع طول و عرض و عمقی را(مکانی را) اشغال کرده ایم و این یعنی اینکه خودمان هم مقدار و اجزا داشته ایم که در مکان قرار گرفته ایم. اما ذات خداوند فراتر از مکان و زمان و مقدار و اجزاء است. خداوند خالق مکان و اجزاء و مقادیر است. حضور خداوند متعال در همه جا به معنی احاطه علم و قدرت خداوند نسبت به همه چیز است. خداوند به همه چیز آگاهی دارد و همه چیز تحت سلطه و مالکیت اوست.

هو الهادی

امیرالمؤمنین علیه السلام شنید که مردی می گوید: سوگند به آن کسی که پشت هفت پرده مخفی شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام بر پشت او زد و فرمود: چه کسی پشت هفت پرده مخفی شده است؟! گفت: خداوند. امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند؛ خطا کردی. بین خداوند متعال و آفریدگانش پرده و حجابی نیست؛ زیرا او با آنها است هر کجا که باشند.

توحید الصدوق ؛ جامعه مدرسین ؛ ص184

امام کاظم علیه السلام فرمود: بین خدا و آفریدگانش حجابی نیست مگر آفرینش او. او بدون حجاب پنهان شده و بدون پرده پوشیده است.
«لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ‏ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ»

التوحید ؛ جامعه مدرسین ؛ ص179

مخفی بودن خدا از خلق به جهت مغایرت ذاتی خالق و مخلوق است. امامان ما همواره فرموده اند که خداوند با چیزی غیر ذات خود پنهان نشده است؛ بلکه ذات او فراتر از هر حدّ و ترکیب و شباهتی است و برای همین ذاتاً محال است که چیزی او را ببیند و درک کند. نه آن که چیزی او را پوشانده باشد یا از چیزی دور باشد.

پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام رضا علیه السلام: هرکس روز عاشورای امام حسین علیه السلام، دنبال کسب و کار نرود؛ خداوند متعال خواسته ها و حوائج دنیا و آخرت او را برآورده می نماید و هرکس  عاشوراء روز مصیبت و حزن و گریه اش باشد؛ خداوند عز و جل روز قیامت را روز شادی و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانش به دیدار ما - اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - روشن خواهد شد.
أمالی الصدوق: الطالقانی، عن أحمد الهمدانی، عن علی بن الحسن بن فضال عن أبیه، عن الرضا علیه السلام قال: من ترک السعی فی حوائجه یوم عاشورا قضى الله له حوائج الدنیا والآخرة، ومن کان یوم عاشورا یوم مصیبته وحزنه وبکائه، جعل الله عز وجل یوم القیامة یوم فرحه وسروره، وقرت بنا فی الجنان عینه.
عیون اخبار الرضا(ع)ج1ص299، الامالی(للصدوق)ص129
صُحُفٍ مُطَهَرَه
خدا و مخلوقات هر دو موجود هستند اما دو سنخ موجود مباین با هم. مباین یعنی به لحاظ ذاتی کاملا متفاوت با هم. یعنی بدون هیچ سنخیت و شباهتی با هم. زیرا مخلوقات موجوداتی مقداری و عددی، متجزی، متغیر، دارای مکان و زمان هستند اما خدا هیچ یک از این اوصاف را ندارد. مقدار، تجزی، تغیر، مکان و زمان در خدا راه ندارد خدا منزه از این اوصاف و تمام اوصاف ذاتی مخلوقات است. آنچه در مخلوق رواست در خدا روا نیست. کمالات مخلوق برای خدا نقص است چه رسد به نقائصشان. اگر اینگونه نبود و خدا اوصاف مخلوقات را داشت خود مخلوقی می شد و نیازمند خالق. پس خدا هم سنخ مخلوقات نیست چه رسد به اینکه عینِ مخلوقات باشد.
روایات:
1. قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ:...مَا عَرَفَنِی مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی‏. (توحید صدوق ص68)
رسول خدا صلی الله علیه و آله: خدای والا مرتبه فرمود: نشناخت مرا کسیکه به خلقم تشبیه کرد.
2. التَّوْحِیدُ أَنْ‏ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ. (إعلام الوری ص291)

امام صادق علیه السلام: توحید آن است که آنچه بر تو رواست بر پروردگارت روا ندانی.

3. إِنَّ اللَّهَ خِلْوٌ مِن ْخَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْه‏. (کافی ج1 ص82)

امام باقر علیه السلام: خداوند جدا از خلقش است، و خلقش جدا از او می ‏باشند.

4. فَکُلُّمَا فِی الْخَلْقِ لَا یُوجَدُ فِی خَالِقِهِ وَ کُلُّمَا یُمْکِنُ فِیهِ یَمْتَنِعُ مِن ْصَانِعِه‏.
(توحید صدوق ص40)
امام رضا علیه السلام: آنچه در خلق است در خالقش یافت نشود و آنچه در خلق ممکن است از صانعش ممتنع است.

5. جَلَّ وَ عَزَّ عَنْ أَدَاةِ خَلْقِهِ وَ سِمَاتِ بَرِیَّتِهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیرا.
(کافی ج1ص117)
امام جواد علیه السلام: خداوند فراتر و والاتر است از داشتن اجزا و نشانه‏ های خلقش.

6. لَایَلِیقُ بِالَّذِی هُوَخَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍإِلَّاأَنْ یَکُونَ مُبَایِناًلِکُلِّ شَیْ‏ءٍمُتَعَالِیاًعَنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍسُبْحَانَهُ وَتَعَالَى‏. (بحار الأنوار ج3 ص148)

امام صادق علیه السلام: خالق همه چیز را نمی سزد مگر اینکه مخالف با همه چیز ، و متعالی از وجودِ همه اشیا باشد.

7. مُبَایِنٌ لِجَمِیعِ مَاأَحْدَثَ فِی الصِّفَات‏. (عیون أخبار الرضا ج1 ص121)

امام رضا علیه السلام: با اوصاف تمام چیزهایی که خلق نموده است مخالف و جدا است.

8. أَنَّهُ رَبُّنَاوَأَنَّهُ شَیْ‏ءٌبِخِلَافِ الْأَشْیَاء. (عیون أخبار الرضا ج1 ص132)

امام رضا علیه السلام: او پروردگار ماست و او چیزی است بر خلاف همه چیزها.

9. لَیْسَ هُوَفِی الْخَلْقِ وَلَاالْخَلْقُ فِیه‏ تَعَالَى عَنْ ذَلِک‏. (توحید صدوق ص434)

امام رضا علیه السلام: نه خدا در خلق است و نه خلق در خدا هستند. خدا والاتر از این است.

10. لَوْکَانَ کَمَایَقُولُ الْمُشَبِّهَةُلَمْ یُعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ وَلَاالْمُنْشِئُ مِنَ الْمُنْشَأ. (توحید صدوق ص61)

امام رضا علیه السلام: اگر چنان بود که مُشبِّهه می گویند خالق و آفریننده با مخلوق و آفریده شده تفاوتی نداشت.


گزیده ای از مطلبی با عنوان: "خلاصه ای از اصول اعتقادی در باب توحید، خلقت و ..."
مطالب مرتبط:

حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟

این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است ...

هو الهادی
امام باقر علیه السلام: هر چه را با خطورات ذهنی خود در دقیقترین معانی آن تشخیص می دهید، مخلوق است، مصنوعی مانند شماست، مردود به سوی خودتان است (یعنی مانند شما مخلوق است و ویژگی های شما را دارد) و شاید مورچه های کوچک تصور کنند که خداوند دو شاخک دارد، چرا که شاخک داشتن کمال آنهاست و می پندارند که نبودن آن (شاخک) نقص کسی است که متصف به آن (شاخک) نباشد، و این حال عاقلان است در مورد آنچه خدای متعال را با آن وصف می کنند.
مطالب مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوقات
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...

...أبی جعفر علیه السّلام: کُلُّ ما مَیَّزتُموه بِاوهامِکُم فی اَدَقِّ مَعانیهِ مَخلوقٌ مَصنوعٌ مِثلُکُم مَردودٌ الیکم و لَعَلَّ النَّملَ الصِّغارَ تَتَوَهَّمُ اَنَّ لِلّهِ زبانِیتَینِ فانّ ذلک کَمالُها و یَتَوَهَّمُ اَنّ عَدَمَها نُقصانٌ لِمَن لا یَتَّصِفُ بهما و هذا حالُ العُقَلاءِ یَصِفونَ اللّهَ تعالی بهِ ...
بحار الانوار،محمدباقر مجلسی، ج 69، باب 37، حدیث 22، ص 292
هو الهادی
از زراره نقل است که گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردی از فرزندان «عبد الله بن سبا» قائل به تفویض است.
امام فرمود: تفویض چیست؟
زراره گفت: می گوید: «خداوند محمد صلی الله علیه و آله و سلمّ و علی علیه السلام را خلق کرد و سپس امر را به آنان سپرد؛ پس خلق کردند و روزی دادند و زنده کردند و میراندند.»
امام فرمود: دروغ گفته دشمن خدا. هر گاه نزد او بازگشتی؛ این آیه را بخوان که در سوره رعد است: «أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّار.»
زراره گوید: نزد آن مرد برگشتم و سخن امام صادق علیه السلام را برایش بازگو کردم؛ پس گویی سنگ در گلویش انداخته ام یا گفت: گویی لال شد. [شک از راوی است و این تعبیر یعنی نتوانست جوابی بدهد و ساکت شد.]
 (إعتقادات الإمامیة، شیخ صدوق، مؤتمر الشیخ المفید، چاپ دوم، ص100)

امام رضا علیه السلام فرمود: «اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّنَا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ إِلَیْکَ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَیْنَا الْخَلْقَ وَ عَلَیْنَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ إِلَیْکَ مِنْهُ بِرَاءٌ کَبَرَاءَةِ عِیسَى- عَلَیْهِ السَّلَامُ- مِنَ النَّصَارَى.»
خداوندا هر کس مدّعی شود که ما «ربّ» هستیم؛ از او به سوی تو برائت می جوییم و هر که مدّعی شود که «خلق» به ما سپرده شده و «رزق» بر عهده ما است؛ ما از او به سوی تو بیزاری می جوییم چنان که عیسی علیه السلام از نصاری بیزاری جست.

اعتقادات الامامیة، شیخ صدوق، چاپ کنگره شیخ مفید، ص 100

صُحُفٍ مُطَهَرَه