صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

اگر شخص برای رضای خدا قرآن می خواند، نمی خواهد ببیند صوتش چگونه است، اشکال ندارد در حمام بخواند!1

در این روایت عنایت خاص به صدا در مقابل اخلاص (یرید وجه الله) قرار گرفته است، و از آن نهی شده است.

زود باشد که زمانى بر امت بیاید من که عالمان را مگر بجامه نیکو نشناسد و قرآن را مگر به صوت خوش نشناسند و خدا را مگر در ماه رمضان عبادت نکنند؛ پس چون چنین شود خدا سلطانی را که نه علم دارد نه حلم و نه رحم‏ بر ایشان مسلط سازد.2

متأسفانه در زمان ما قاری خوب به صوت و لحن زیبا شناخته می شود که البته انطباق آن صوت و لحن با معانی نیز غالباً در نظر گرفته نمی شود.

در روایت آمده: ... حضرت امام کاظم علیه السلام با حزن قرآن می خواندند، گویا با شخصی در حال صحبت بوده اند.3

این سیره مروی از امام علیه السلام بهترین ملاک را در کیفیت ارائه لحن در قرائت قرآن به مخاطب را تبیین می کند با این توضیح که:
اولا در هنگام صحبت با دیگران غرض اصلی انتقال مفاهیم است.
ثانیا آهنگ و لحن کلام تابع معنی است و از خود استقلال ندارد.

1.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ لِلرَّجُلِ أَنْ یَقْرَأَ الْقُرْآنَ‏ فِی‏ الْحَمَّامِ‏ إِذَا کَانَ یُرِیدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ لَا یُرِیدُ یَنْظُرُ کَیْفَ صَوْتُهُ. الکافی، ج‏6، ص: 502/ 33 به سند صحیح.

2. قَالَ النَّبِیُّ ص‏ سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِی لَا یَعْرِفُونَ الْعُلَمَاءَ إِلَّا بِثَوْبٍ حَسَنٍ وَ لَا یَعْرِفُونَ الْقُرْآنَ إِلَّا بِصَوْتٍ حَسَنٍ وَ لَا یَعْبُدُونَ اللَّهَ إِلَّا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً لَا عِلْمَ لَهُ وَ لَا حِلْمَ لَهُ وَ لَا رَحْمَ لَه‏. جامع الأخبار(للشعیری)، ص: 130.

3.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصٍ قَالَ:... فَمَا رَأَیْتُ أَحَداً أَشَدَّ خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع وَ لَا أَرْجَى النَّاسِ مِنْهُ وَ کَانَتْ قِرَاءَتُهُ حُزْناً فَإِذَا قَرَأَ فَکَأَنَّهُ‏ یُخَاطِبُ‏ إِنْسَاناً. الکافی، ج‏2، ص: 606/ 10

صُحُفٍ مُطَهَرَه
به اسناد معتبر از "سالمه" کنیز آزاد شده امام صادق علیه السلام روایت شده است:
هنگامی که امام صادق علیه السلام در بستر مرگ افتاده بود، در کنارش بودم. لحظاتی بیهوش شد و چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علی بن حسین (افطس) هفتاد دینار و به فلانی، فلان مقدار و به فلان کس، فلان مقدار بدهید. گفتم: آیا به مردی بخشش می کنی که با چاقو به تو حمله کرد و می خواست تو را بکشد؟! امام فرمود: مگر قرآن نمی خوانی؟ گفتم: می خوانم. فرمود: آیا نشنیده ای که خدا فرموده است: "الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب"(الرعد: ۲۱)؟ آری ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و آن را نیکو و خوشبو گرداند و بوی خوش آن از راه دو هزار ساله به مشام می رسد؛ ولی عاقّ والدین و کسی که قطع رحم کند، حتّی بوی آن را در نمی یابد.
zecra@
منابع:
الکافی، ج۷، ص۵۴
الغیبه للطوسی، ص۱۹۶
تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۰۹
من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۳۱
تهذیب الاحکام، ج۹، ص۲۴۶
هو الهادی

خداوند پیامبرش را با نوری درخشان، و برهانی آشکار، و راهی روشن، و کتابی هدایتگر برانگیخت. خانواده او نیکوترین خانواده، و درخت وجودش  بهترین درختان است، که شاخه های آن راست و میوه های آن سر به زیر و در دسترس همگان است. زادگاه او مکه، و هجرت او به مدینه پاک و پاکیزه است، که در آنجا نام او بلند و دعوتش به همه جا رسید. خدا او را با برهانی کامل و کافی (قرآن) و پندهای شفابخش، و دعوتی جبران کننده فرستاد. با فرستادن پیامبر (ص) شریعتهای ناشناخته را شناساند، و ریشه بدعتهای راه یافته در ادیان آسمانی را قطع کرد، و احکام و مقررات الهی را بیان فرمود...
ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِی‏ءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِیِّ وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی وَ الْکِتَابِ الْهَادِی أُسْرَتُهُ خَیْرُ أُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَةٍ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ مَوْلِدُهُ بِمَکَّةَ وَ هِجْرَتُهُ بِطَیْبَةَ عَلَا بِهَا ذِکْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ کَافِیَةٍ وَ مَوْعِظَةٍ شَافِیَةٍ وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِیَةٍ أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَیَّنَ بِهِ الْأَحْکَامَ الْمَفْصُولَةَ...
بخشی از خطبه 161 نهج البلاغه

صُحُفٍ مُطَهَرَه

بخاری و مسلم هر کدام در صحیح خود می نویسند:
یحیی بن بکیر به ما حدیث گفت که لیث از عُقَیل از ابن شهاب از عروه از عائشه حدیث نقل کرده است که گفته است: فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر صلی الله علیه [و آله] و سلم، کسی را نزد ابوبکر فرستاد تا از او ارثش را از رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلم درخواست کند، از اموال فیء و فدک و آن چه از خمس خیبر مانده بود.
ابوبکر گفت: رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلم فرموده: «ما ارث نمی گذاریم، هر چه ترک می کنیم صدقه است...». و من به خدا قسم چیزی از صدقه ی رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلم را از حالتی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلم بود تغییر نمی دهم و همان طور در آن ها عمل می کنم که رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلم در آن ها عمل می کرد.
پس ابوبکر امتناع کرد از این که چیزی از آن اموال به فاطمه [
سلام الله علیها] بدهد، پس فاطمه[سلام الله علیها] بر ابوبکر غَضَب کرد و از او دوری نمود و تا زمانی که زنده بود با او سخن نگفت ... .

بنا بر احتجاج حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه حدیث ادعایی ابوبکر در ارث ندادن به حضرت  خلاف صریح آیات قرآن است.

چرا شبانه و مخفیانه؟!
اللهم العن ظالمی فاطمة الزهرا سلام الله علیها

(حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ) حَدَّثَنَا اللَّیْثُ عَنْ عُقَیْلٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَیْهَا السَّلاَمُ - بِنْتَ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِى بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَدِینَةِ وَفَدَکَ، وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَیْبَرَ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - قَالَ « لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا یَأْکُلُ آلُ مُحَمَّدٍ - صلى الله علیه وسلم - فِى هَذَا الْمَالِ». وَإِنِّى وَاللَّهِ لاَ أُغَیِّرُ شَیْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - عَنْ حَالِهَا الَّتِى کَانَ عَلَیْهَا فِى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - وَلأَعْمَلَنَّ فِیهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - فَأَبَى أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَیْئًا فَوَجَدَتْ [«فَغَضِبَتْ» در روایت 3093] فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَکْرٍ فِى ذَلِکَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ ... .
صحیح البخاری، چاپ وزارت اوقاف مصر، ج‏6، ص: 395، صحیح بخاری موجود در «المکتبة الشاملة»، ج11، ص 188، حدیث 3092 و 3093، قسمتهائی از این حدیث در احادیث 3093 ، 3712 ، 4036 ، 6726  آمده است. صحیح مسلم، قاهره، دار الحدیث، ج‏3، ص: 1380.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل مى ‏کند که فرمود: قاریان قرآن سه دسته ‏اند: کسى که قرآن مى‏ خواند تا از پادشاهان پول بگیرد و به مردم فخرفروشى کند، او اهل آتش است، و کسى که قرآن مى‏ خواند و حروف آن را حفظ مى‏ کند ولى حدودش را ضایع مى‏ کند، او نیز اهل آتش است و کسى که قرآن مى‏ خواند و آن را زیر کلاه خویش (در مغز خود) جاى داده و به آیات محکم آن عمل مى‏ کند و به آیات متشابه آن ایمان دارد و واجباتش را به جاى مى‏ آورد و حلالش را حلال و حرامش را حرام مى‏ داند، او از کسانى است که خداوند او را از فتنه‏ هاى گمراه ‏کننده نجات مى‏ دهد و او اهل بهشت است و مى‏ تواند در باره هر کسى که بخواهد شفاعت کند.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: الْقُرَّاءُ ثَلَاثَةٌ قَارِئٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ لِیَسْتَدِرَّ بِهِ‏ الْمُلُوکَ‏ وَ یَسْتَطِیلَ بِهِ عَلَى النَّاسِ فَذَاکَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ قَارِئٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَیَّعَ حُدُودَهُ فَذَاکَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ قَارِئٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاسْتَتَرَ بِهِ تَحْتَ بُرْنُسِهِ‏  فَهُوَ یَعْمَلُ بِمُحْکَمِهِ وَ یُؤْمِنُ بِمُتَشَابِهِهِ وَ یُقِیمُ فَرَائِضَهُ وَ یُحِلُّ حَلَالَهُ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَهُ فَهَذَا مِمَّنْ یُنْقِذُهُ اللَّهُ مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ یَشْفَعُ فِیمَنْ شَاءَ.
الخصال، ج‏1، ص 143
صُحُفٍ مُطَهَرَه
در حکمتی منسوب به امیر المؤمنین على علیه السّلام آمده است:
بر دین از سه کس بترسید:
1- شخصى که قرآن را یاد گرفته، چون سرور قرآن را بر جبین وى دیدى شمشیر به روى همسایه‏ اش کشد و او را به شرک متهم کند، (و خود را دانای قرآن پندارد.) عرض کردم یا امیر المؤمنین کدامیک به شرک سزاوارترند؟ فرمود آنکه تهمت زده.
2- و مردی که نقلها و گفته ها او را خوار کرده (و از راه صحیح منحرف ساخته) بطوری که هر گاه سخی تمام شود نظیر آن را طولانی تر بسازد.
3- و شخصى که خداوند عز و جل سلطنتى به او بخشیده پس گمان کرده که طاعت او اطاعت خداى عز و جل و مخالفت او مخالفت خداى عز و جل است. و دروغ می گوید زیرا هیچ مخلوقى حق اطاعت در معصیت خدا ندارد.
مخلوق نباید علاقه به نافرمانى خدا داشته باشد. اطاعت در معصیت خدا نیست. گنهکار حق اطاعت ندارد، همانا فرمان خدا و رسول و جانشینان پیغمبر را باید برد. و خداوند دستور فرمان‏بردارى رسول را داده زیرا معصوم و پاک است و هرگز امر به معصیت خدا نمی کند و همانا دستور فرمان بردارى امامان را داده براى آنکه آنها هم معصوم و پاک‏ اند و امر به معصیت نمی کنند.
عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً ع یَقُولُ احْذَرُوا عَلَى دِینِکُمْ ثَلَاثَةً رَجُلًا قَرَأَ الْقُرْآنَ حَتَّى إِذَا رَأَیْتَ عَلَیْهِ بَهْجَتَهُ اخْتَرَطَ سَیْفَهُ عَلَى جَارِهِ وَ رَمَاهُ بِالشِّرْکِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَیُّهُمَا أَوْلَى بِالشِّرْکِ قَالَ الرَّامِی وَ رَجُلًا اسْتَخَفَّتْهُ الْأَحَادِیثُ کُلَّمَا أُحْدِثَتْ أُحْدُوثَةُ کَذِبٍ مَدَّهَا بِأَطْوَلَ مِنْهَا وَ رَجُلًا آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُلْطَاناً فَزَعَمَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُ مَعْصِیَةُ اللَّهِ وَ کَذَبَ لِأَنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ لَا یَنْبَغِی لِلْمَخْلُوقِ أَنْ یَکُونَ حُبُّهُ لِمَعْصِیَةِ اللَّهِ فَلَا طَاعَةَ فِی مَعْصِیَتِهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ.
الخصال، ج‏1، ص: 139 به سند ضعیف، کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج ‏2، ص 884، تصحیح  انصارى زنجانى‏، از یکی از نسخه های کتاب.
شرط وجوب اطاعت مطلق (1)
شرط وجوب اطاعت مطلق (2)

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام محمد باقر علیه السلام: امام سجاد علیه السلام شب عید فطر را در مسجد می ماندند و تا صبح بیدار و مشغول نماز بودند و می فرمودند: پسرم! شب عید فطر کمتر از شب قدر نیست.
عنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) یُحْیِی لَیْلَةَ عِیدِ الْفِطَرِ بِصَلَاةٍ حَتَّى یُصْبِحَ وَ یَبِیتُ لَیْلَةَ الْفِطْرِ فِی الْمَسْجِدِ وَ یَقُولُ یَا بُنَیَّ مَا هِیَ بِدُونِ لَیْلَةٍ یَعْنِی لَیْلَةَ الْقَدْرِ.
إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏1، ص: 274، بِإِسْنَادِه إِلَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ ره بِإِسْنَادِهِ إِلَى غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیم‏؛ بحارالانوار جلد 88 صفحه 119

امیرالمومنین علیه السلام: اگر توانستی که بر شب عید فطر و شب عید قربان و شب اول محرم و شب عاشورا و شب اول رجب و شب نیمه ی شعبان محافظت کنی (دعا و شب زنده داری) ، انجام بده و در این شبها زیاد دعا و نماز و قرآن بخوان.
ﻗﺎﻝَ امیرالمومنین علیه السلام:ﺇِﻥِ ﺍﺳْﺘَﻄَﻌْﺖَ ﺃَﻥْ ﺗُﺤَﺎﻓِﻆَ ﻋَﻠَﻰ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﺍﻟْﻔِﻄْﺮِ ﻭَ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﺍﻟﻨﱠﱠﺤْﺮِ ﻭَ ﺃَﻭﱠﱠﻝِ ﻟَﻴْﻠَﺔٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﺤَﺮﱠﱠﻡِ ﻭَ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﻋَﺎﺷُﻮﺭَﺍﺀَ ﻭَ ﺃَﻭﱠﱠﻝِ ﻟَﻴْﻠَﺔٍ ﻣِﻦْ ﺭَﺟَﺐٍ ﻭَ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﺍﻟﻨﱢﱢﺼْﻒِ ﻣِﻦْ ﺷَﻌْﺒَﺎﻥَ ﻓَﺎﻓْﻌَﻞْ ﻭَ ﺃَﻛْﺜِﺮْ ﻓِﻴﻬِﻦﱠﱠ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺪﱡﱡﻋَﺎﺀِ ﻭَ ﺍﻟﺼﱠﱠﻠَﺎﺓِ ﻭَ ﺗِﻠَﺎﻭَﺓِ ﺍﻟْﻘُﺮْﺁﻥِ
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 852، و در همین جا به سند دیگری احیای امیر مؤمنان در این شب ها روایت شده است. بحارالانوار، ج94، ص 88.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله: خداوند در پایان هر روز از ماه رمضان به هنگام افطار یک میلیون بنده را از آتش آزاد می کند، و چون شب جمعه و روز جمعه شود در هر ساعتى از آن یک میلیون نفر را از آتش آزاد می سازد که همگى مستحقّ عذاب مى‏باشند، و چون روز آخر ماه رمضان فرا رسد خداوند در آن روز به تعداد افرادى که از اوّل تا آخر آن ماه آزاد ساخته آزاد مى‏ نماید.
عن أمیر المؤمنین ع قالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه وآله: إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِی آخِرِ کُلِّ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ، فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ أَعْتَقَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْهَا أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ وَ کُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبَ الْعَذَابَ، فَإِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَعْتَقَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ بِعَدَدِ مَا أَعْتَقَ مِنْ أَوَّلِ الشَّهْرِ إِلَى آخِرِه‏.
فضائل الأشهر الثلاثة، ص126-127، الأمالی (للمفید)، ص: 230 الأمالی للصدوق، ص: 100 به سندی دیگر مشابه این فراز در خطبه رسول الله صلی الله علیه و اله
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از عبدالسلام بن صالح هروی نقل شده که می گوید: «در آخرین جمعه شعبان به دیدن ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام رفتم، حضرت فرمودند: ای ابوصلت! بیشتر شعبان گذشته است و این، آخرین جمعه از آن است؛ پس در آنچه از آن مانده، کوتاهی هایت را در آنچه گذشته است، جبران کن. به کاری روی آور که برایت مفید باشد و آنچه را بیهوده است و به تو مربوط نیست، واگذار. زیاد دعا و استغفار و تلاوت قرآن داشته باش و از گناهانت به درگاه خدا توبه کن، تا در حالی ماه خدا سوی تو آید که برای خدا خالص شده باشی. هیچ امانتی را بر عهده خویش باقی نگذار، مگر آن که ادا کرده باشی و هیچ کینه ای را در دلت نسبت به مومنی نگاه مدار، مگر آن که از دل به در آورده باشی، و هیچ گناهی را که مرتکب می شدی، رها مکن، مگر این که از آن، دست برداشته باشی.
از خدا پروا کن و در نهان و آشکار کارت، بر او توکل کن؛ و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش بس است. خداوند، فرمان خویش را پیش خواهد برد. به یقین خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است. و در باقی مانده این ماه، زیاد بگو:«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ خدایا ! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است، نیامرزیده ای، پس ما را در باقیمانده آن ببخشای!»
همانا خداوند متعال، در این ماه به احترام ماه رمضان، بسیاری را از آتش آزاد می کند.


عیون اخبار الرضا علیه السلام، 198/51/2.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
... منصور بن حازم گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: به راستى خدا والاتر و گرامى‏تر است از اینکه به خلق خود شناخته شود (یعنى وجود خلق نمونه وجود او باشد- چنانچه مشبهه گویند).
فرمود: درست گفتى.
گفتم: محققاً هر کس بداند پروردگارى دارد، براى او سزد که بداند آن پروردگار خشنودى و خشمى دارد و بفهمد که خشنودى و خشمش را نتوان شناخت جز بوسیله وحى یا رسول، هر که به خودش وحى نشود، باید رسولان خدا را بجوید و چون آنها را شناخت بداند که حجت خدایند و طاعتشان واجب است.
من به مردم گفتم: شما نمى‏ دانید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا حجت بر خلق او بود؟ گفتند: چرا؟ گفتم: چون در گذشت چه کسى حجت بود؟ گفتند: قرآن.
من در قرآن تأمل کردم و دیدم همه فرقه ‏هاى مختلفه، از مرجئه و قدریه تا برسد به زنادقه که اصلًا بدان عقیده ندارند، از آن در برابر طرف خود دلیل بر قول خود مى‏ آورند و مردان بزرگ را مغلوب مى ‏کنند، از اینجا دانستم که قرآن حجت نباشد جز با قیّم و نگهدارى که آن را درست‏ بداند و هر چه در تفسیر آیات آن بگوید حق باشد.
من به مردم گفتم: قیّم و نگهدار قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود بسا مى دانست و عُمَر هم بسا مى‏ دانست و حذیفه هم مى ‏دانست، گفتم: اینها همه قرآن را مى‏ دانستند؟ گفتند: نه. من هر چه بررسى کردم درک نکردم که در باره احدى بگویند همه قرآن را مى دانست جز درباره على (علیه السلام) چون مسأله‏ اى میان آن قوم (اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله) مطرح مى ‏شد، این مى‏ گفت: نمى ‏دانم، و آن مى‏ گفت: نمى ‏دانم، و دیگرى هم مى‏ گفت: نمى‏ دانم، و همان على (علیه السلام) بود که مى گفت: من مى‏ دانم.
من گواهم که على (علیه السلام) قیّم و نگهدار قرآن بود و طاعتش واجب بود و پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حجت بر مردم بود و هر چه در تفسیر قرآن گفته است درست است.
امام (علیه السلام) فرمود: خدایت رحمت کناد.
من گفتم: على (علیه السلام) از دنیا نرفت تا حجتى در جاى خود گذاشت، چنانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حجتى در جاى خود گذاشت ...

مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیى‏، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَ‏ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُعْرَفَ بِخَلْقِهِ، بَلِ الْخَلْقُ یُعْرَفُونَ بِاللَّهِ، قَالَ: «صَدَقْتَ». قُلْتُ: إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَقَدْ یَنْبَغِی‏ لَهُ أَنْ یَعْرِفَ أَنَ‏ لِذلِکَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً، وَ أَنَّهُ لَایُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْیٍ أَوْ رَسُولٍ، فَمَنْ لَمْ یَأْتِهِ الْوَحْیُ، فَیَنْبَغِی‏ لَهُ أَنْ یَطْلُبَ الرُّسُلَ، فَإِذَا لَقِیَهُمْ، عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ، وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ. فَقُلْتُ‏ لِلنَّاسِ: أَ لَیْسَ‏ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله کَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلى‏ خَلْقِهِ؟ قَالُوا: بَلى‏، قُلْتُ: فَحِینَ مَضى‏ صلى الله علیه و آله مَنْ کَانَ الْحُجَّةَ؟ قَالُوا: الْقُرْآنُ، فَنَظَرْتُ فِی الْقُرْآنِ‏ فَإِذَا هُوَ یُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِیُ‏ وَ الزِّنْدِیقُ- الَّذِی لَایُؤْمِنُ بِهِ حَتّى‏ یَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ- فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَایَکُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَیِّمٍ، فَمَا قَالَ فِیهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ، کَانَ حَقّاً. فَقُلْتُ لَهُمْ: مَنْ قَیِّمُ الْقُرْآنِ؟ فَقَالُوا: ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ کَانَ یَعْلَمُ، وَ عُمَرُ یَعْلَمُ، وَ حُذَیْفَةُ یَعْلَمُ، قُلْتُ: کُلَّهُ؟ قَالُوا: لَا، فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً یُقَالُ: إِنَّهُ یَعْلَمُ‏ الْقُرْآنَ‏ کُلَّهُ إِلَّا عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ، وَ إِذَا کَانَ الشَّیْ‏ءُ بَیْنَ الْقَوْمِ، فَقَالَ هذَا: لَاأَدْرِی، وَ قَالَ هذَا: لَا أَدْرِی، وَ قَالَ هذَا: لَاأَدْرِی، وَ قَالَ هذَا: أَنَا أَدْرِی، فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ قَیِّمَ الْقُرْآنِ، وَ کَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً، وَ کَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله، وَ أَنَّ مَا قَالَ فِی الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ، فَقَالَ: «رَحِمَکَ اللَّهُ». فَقُلْتُ: إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام، لَمْ یَذْهَبْ حَتّى‏ تَرَکَ حُجَّةً مِنْ بَعْدِهِ، کَمَا تَرَکَ رَسُولُ اللَّهِ ص ...
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 168 ح2 و  ج‏1، ص: 188 ح15 به نحو کامل تر. الکافی (چاپ دار الحدیث)، ج 1، کتاب الحجة، ص 462 تا 464, بَابُ «فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام»، روایت 15

sohof2@

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امیر مؤمنان علیه السلام به چند سند روایت کنند که در ذى قار (جایى بین کوفه و واسط) این خطبه را ایراد نموده و پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود:
اما بعد همانا خداى تبارک و تعالى محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق مبعوث فرمود تا بندگان خود را از پرستش‏ بندگانش به پرستش خود درآورد و از عهد و بستگی بندگانش به عهد خود برآرد و از فرمانبردارى بندگانش به فرمانبردارى خود کشاند و از تحت سرپرستى بندگانش در تحت سرپرستى خود آورد...
خداوند عز و جل محمد (صلی الله علیه و آله) را بدین روش مبعوث کرد، محققا پس از من بر شما دورانى آید که در آن زمان چیزى نهان‏تر از حق نیست و نه عیان‏تر از باطل و نه بیشتر از دروغ بر خدا تعالى و رسولش (صلی الله علیه و آله) و در نزد مردم این دوره متاعى بى‏ ارزش‏تر از کتاب خدا نیست در صورتى که به حق و واقع خوانده شود و عمل بدان منظور باشد و هیچ متاعى رواج‏تر و قابل فروش‏تر و پر ارزش‏تر از کتاب خدا نیست هر گاه از مواضع خود تحریف شود و به سود سودجویان بر خلاف حق تفسیر شود...
در میانشان از حق و حقیقت جز نامى نماند و از کتاب جز خط و نوشته نشناسند.
کسى به خاطر شنیدن آوازه حکمت هاى قرآن به اسلام درآمده ولى هنوز آرام در مجلس مسلمین ننشسته که (به واسطه انحرافات مدعیان دین) از دین (و پیروى قرآن) بیرون رود، و از دین و روش سلطانی به آئین سلطان دیگر درآید (و دین او تابع آراء حکمرانان گردد) و از تحت سرپرستى پادشاهى به سرپرستى پادشاهى دیگر رود، و از پیروى زمامدارى به پیروى زمامدار دیگرى درآید، و از تعهدات سلطانى به زیر بار تعهدات سلطان دیگرى برود، و بتدریج از آنجائى که خود خبر ندارند خداى تعالى آنان را بوسیله آرزو و امید (به متاع پست دنیا و دلبستگى به آنچه نزد دنیاداران است) به نابودى کشاند...
مساجد آنان در این دوران از راه گمراهى آبادان است؛ و نسبت به حق ویران! و هدایت در آن تحریف شده است. قرآن‏ خوانان و آبادکنندگان آن مساجد نومیدترین خلق خدا و آفریده‏ هاى اویند. گمراهى از آنان سرچشمه گرفته و بدان‏ها برمی گردد.
خطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ... فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَایَتِهِ‏ ...
فَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً ص بِذَلِکَ ثُمَّ إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ شَیْ‏ءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ ِ وَ لَا أَکْثَرَ مِنَ الْکَذِبِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ رَسُولِهِ ص وَ لَیْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِکَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقَ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْکِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَیْسَ فِی الْعِبَادِ وَ لَا فِی الْبِلَادِ شَیْ‏ءٌ هُوَ أَنْکَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْکَر...
 لَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنَ الْحَقِّ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَمْ یَعْرِفُوا مِنَ الْکِتَابِ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ یَدْخُلُ الدَّاخِلُ لِمَا یَسْمَعُ مِنْ حِکَمِ الْقُرْآنِ فَلَا یَطْمَئِنُّ جَالِساً حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ الدِّینِ یَنْتَقِلُ مِنْ دِینِ مَلِکٍ إِلَى دِینِ مَلِکٍ وَ مِنْ وَلَایَةِ مَلِکٍ إِلَى وَلَایَةِ مَلِکٍ وَ مِنْ طَاعَةِ مَلِکٍ إِلَى طَاعَةِ مَلِکٍ وَ مِنْ عُهُودِ مَلِکٍ إِلَى عُهُودِ مَلِکٍ فَاسْتَدْرَجَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى‏ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏...
مَسَاجِدُهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ عَامِرَةٌ مِنَ الضَّلَالَةِ خَرِبَةٌ مِنَ الْهُدَى قَدْ بُدِّلَ فِیهَا مِنَ الْهُدَى فَقُرَّاؤُهَا وَ عُمَّارُهَا أَخَائِبُ خَلْقِ اللَّهِ وَ خَلِیقَتِهِ مِنْ عِنْدِهِمْ جَرَتِ‏ الضَّلَالَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَعُودُ...
الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏8؛ ص386
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از حضرت رضا (علیه السلام) از پدر بزرگوارش روایت کرده اند که مردى از حضرت صادق (علیه السلام) پرسید چه واقعه ‏اى است که قرآن را هر چه نشر دهند و درس گویند باز تازگى دارد فرمود زیرا که حق تعالى قرآن را از براى زمانى دون زمانى و از براى مردمى دون مردم دیگر قرار نداده است پس قرآن در هر زمان جدید است و نزد هر قومى تازگى دارد تا روز قیامت.

عن أَبِی ذَکْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِیمَ بْنَ الْعَبَّاسِ یُحَدِّثُ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع‏ إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ  إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 87/ 32. و الأمالی (للطوسی)، ص: 580 به سند دیگر

این قاعده که مؤید به اصل خاتمیت نبوت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است، در برخی از روایات دیگر بیشتر توضیح داده شده است، بدین صورت که گرچه تنزیل هر آیه در دوران و شرایط خاصی بوده است، اما تأویل معانی آن در دوران پسین باقی است.
و نیز در روایات بسیار زیادی تاکید شده که وقایع امت های پیشین در این امت هم تکرار می شود. به عنوان نمونه در احادیث متعدد از داستان بنی اسرائیل برای عبرت آموزی در امت خاتم بهره گرفته شده است. و وجه تعبیر «انت منی بمنزلة هارون من موسی» با جزئیات بسیاری توضیح داده شده است، که بر آیات کلام الله تطبیق می کند. مثلا اگر عامه سنی از جریان گوساله پرستی بنی اسرائیل عبرت می گرفتند، انحراف امت بعد از رسول الله ص این سان بر ایشان عجیب نمی بود.

sohof2@

صُحُفٍ مُطَهَرَه

هشام بن حکم گوید: روزى ابن أبى العوجاء و أبو شاکر دیصانى و عبد الملک بصرى و ابن مقفّع (مترجم کلیله و دمنه) در مسجد الحرام جمع شده و حاجیان را مسخره می کردند و بر قرآن عیب مى‏ گرفتند. ابن أبى العوجاء گفت: دوستان! بیایید هر کدام از ما یک چهارم قرآن را نقض کنیم و  سال دیگر همین جا جمع شویم در حالی که همه قرآن را نقض کرده ایم؛ زیرا نقض قرآن یعنی ابطال نبوّت محمّد (صلی الله علیه و آله)  و ابطال نبوّت او  یعنی ابطال اسلام و اثبات حقّانیّت ما. همگی پذیرفتند و از هم جدا شدند.
سال بعد دوباره در مسجد الحرام جمع شدند. ابن أبى العوجاء گفت: من از آن روز که با شما وداع کردم؛ تا امروز غرق اندیشه در این آیه هستم: «فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا»(یوسف/80) و نتوانستم هیچ چیزى با این فصاحت و این همه معانى کنارش قرار دهم، و تفکّر در همین یک آیه مرا از آیات دیگر بازداشت.

عبد الملک گفت: من نیز از هنگامى که از شما جدا شده‏ ام غرق اندیشه در این آیه هستم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ‏ وَ الْمَطْلُوبُ‏»(الحج/73) و قادر به آوردن مثل آن نشدم.

أبو شاکر گفت: من نیز غرق این آیه شدم: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»(الانبیاء/22) و نتوانستم آیه‏ اى مانند آن بیاورم.

ابن مقفّع (مترجم کلیله و دمنه) گفت: دوستان، این قرآن از جنس سخن بشر نیست. من نیز از هنگام جدایى تا کنون، حیران این آیه ام: «وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ‏»(هود/44) و به ژرفای آن دست نیافتم و نتوانستم مانند آن را بیاورم.

هشام بن حکم گوید: این چهار نفر گرم صحبت بودند که ناگاه امام جعفر صادق علیه السّلام از کنارشان عبور کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»!!(الاسراء/88) آنان نگاهى به هم انداخته و گفتند: اگر اسلام را حقیقتى باشد؛ وصیّ محمّد (صلی الله علیه و آله)  کسی جز جعفر بن محمّد نیست! تا کنون هر گاه به او نگریسته ایم؛ هیبتش ما را گرفته و پوستمان به لرزه درآمده! سپس به ناتوانى و عجز خود اقرار کرده و پراکنده شدند.

الاحتجاج، نشر المرتضی ، ج2، ص377

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام فرمود: در روز قیامت خداوند روزها را برمی انگیزد و روز جمعه را در پیشاپیش آنها مانند عروسی زیبا و با کمال که برای داماد دیندار و ثروتمندی [در شب زفاف] هدیه برده می شود؛ محشور می نماید. پس او بر در بهشت می ایستد؛ در حالی که روزهای دیگر پشت سر او هستند و برای هر کس که در روز جمعه بر محمّد و آل محمّد زیاد صلوات فرستاده است؛ شفاعت می نماید.
عبد الله بن سنان گفت: زیاد چه قدر است و در چه وقتی از روز جمعه بهتر است؟
امام فرمود: صد بار و بهتر است بعد از نماز عصر باشد. ابن سنان گفت: چگونه صلوات بفرستم؟ فرمود: صد بار بگو: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.

حَدَّثَ أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عِصْمَةُ بْنُ نُوحٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى الْأَیَّامَ وَ یَبْعَثُ الْجُمُعَةَ أَمَامَهَا کَالْعَرُوسِ‏ ذَاتَ‏ کَمَالٍ وَ جَمَالٍ تُهْدَى إِلَى ذِی دِینٍ وَ مَالٍ فَتَقِفُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ الْأَیَّامُ خَلْفَهَا فَیَشْفَعُ لِکُلِّ مَنْ أَکْثَرَ الصَّلَاةَ فِیهَا عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ ابْنُ سِنَانٍ فَقُلْتُ کَمِ الْکَثِیرُ فِی هَذَا وَ فِی أَیِّ زَمَانِ أَوْقَاتِ یَوْمِ الْجُمُعَةِ أَفْضَلُ قَالَ مِائَةُ مَرَّةٍ وَ لْیَکُنْ ذَلِکَ بَعْدَ الْعَصْرِ قَالَ وَ کَیْفَ أَقُولُهَا قَالَ تَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ مِائَةَ مَرَّةٍ.
جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع ؛ السید علی بن طاوس ؛ دار الرضیّ ؛ ص449 و 450 و کتاب العروس ؛ الفقیه ابی محمد جعفر بن احمد القمّیّ ؛ نشر آستان قدس

تمثّل و ظاهر شدن حقایقی چون اعمال انسان، قرآن، روزها و ... در روز قیامت از معارف صحیح شیعه است که البته کیفیت دقیق آن بر ما روشن نیست.

صُحُفٍ مُطَهَرَه