۱. ... اَسترى آوردند و مسلم را بر آن، سوار کردند؛ دورش را گرفتند و شمشیرش را برداشتند ... اشک از چشمانش جارى شد و گفت: این، آغاز نیرنگ است ... عمرو بن عبید الله بن عبّاس، به او گفت: هر کس آن چه تو می جویی، طلب کند، وقتی این فرجام که بر سر تو آمده، به او رسد، گریه نمی کند. مسلم گفت: به خدا سوگند، من براى خود ، گریه نمى کنم ... بلکه براى خاندانم گریه مى کنم که به سوی من مى آیند؛ براى حسین علیه السلام و خاندان حسین علیه السلام گریه مى کنم ...
۲. ... دو جوان از قبیله جابر به نام سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع که پسرعمو و از جانب مادر، برادر بودند با چشم گریان به حسین علیه السلام نزدیک شدند. امام علیه السلام فرمود: پسران برادرم، چرا گریه می کنید؟ به خدا سوگند امید دارم که تا ساعتی دیگر چشمانتان خنک [و دلتان شاد] شود. گفتند: خدا ما را فدایت گرداند؛ نه، به خدا سوگند نه برای خود، بلکه برای تو می گرییم. از این که می بینیم که دشمن تو را محاصره کرده و ما نمی توانیم تو را از دشمن حفظ کنیم. امام علیه السلام فرمود: پسران برادرم خدا به شما بهترین پاداش پرهیزکاران را دهد که از این مصیبت متاثر شده و به جان خود با من مواسات می کنید ... قدری گذشت [و پس از شهادت حنظله بن اسعد الشبامی] آن دو جوان به سوی میدان رفتند؛ در حالی که روی خود را به سوی حسین علیه السلام برگردانده و [به رسم وداع] می گفتند: السلام علیک یا ابن رسول الله. و امام نیز پاسخ داد: و علیکما السلام و رحمه الله. پس جنگیدند تا کشته شدند.
... و أتی ببغلة فحمل عَلَیْهَا، و اجتمعوا حوله، و انتزعوا سیفه من عنقه ... فدمعت عیناه ثمّ قال: هذا اوّل الغدر... فَقَالَ لَهُ عَمْرو بن عُبَیْد اللَّهِ بن عباس: إن من یطلب مثل الَّذِی تطلب إذا نزل بِهِ مثل الَّذِی نزل بک لم یبک. قَالَ: إنی وَالله مَا لنفسی أبکی ... و لکن أبکی لأهلی المقبلین إلیّ، أبکی لحسین و آل حُسَیْن ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۴)
... و جَاءَ الفتیان الجابریان: سیف بن الحارث بن سریع، و مالک ابن عبد بن سریع، و هما ابنا عم، و أخوان لأم، فأتیا حسینا فدنوا مِنْهُ و هما یبکیان، فَقَالَ: أی ابنی أخی، مَا یبکیکما؟ فو الله إنی لأرجو أن تکونا عن ساعة قریری عین، قَالا: جعلنا الله فداک! لا وَالله مَا عَلَى أنفسنا نبکی، ولکنّا نبکی عَلَیْک، نراک قَدْ أحیط بک، وَ لا نقدر عَلَى ان نمنعک، فقال: جزاکما الله یا بنى أخی بوجدکما من ذَلِکَ و مواساتکما إیای بأنفسکما أحسن جزاء المتقین ... قَالَ: ثُمَّ استقدم الفتیان الجابریان یلتفتان إِلَى حُسَیْن و یقولان: السلام علیک یا ابن رَسُول الله فَقَالَ: و عَلَیْکُمَا السلام و رحمة الله فقاتلا حَتَّى قتلا (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۲)
گردآوری: https://t.me/zecra
۲. ... دو جوان از قبیله جابر به نام سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع که پسرعمو و از جانب مادر، برادر بودند با چشم گریان به حسین علیه السلام نزدیک شدند. امام علیه السلام فرمود: پسران برادرم، چرا گریه می کنید؟ به خدا سوگند امید دارم که تا ساعتی دیگر چشمانتان خنک [و دلتان شاد] شود. گفتند: خدا ما را فدایت گرداند؛ نه، به خدا سوگند نه برای خود، بلکه برای تو می گرییم. از این که می بینیم که دشمن تو را محاصره کرده و ما نمی توانیم تو را از دشمن حفظ کنیم. امام علیه السلام فرمود: پسران برادرم خدا به شما بهترین پاداش پرهیزکاران را دهد که از این مصیبت متاثر شده و به جان خود با من مواسات می کنید ... قدری گذشت [و پس از شهادت حنظله بن اسعد الشبامی] آن دو جوان به سوی میدان رفتند؛ در حالی که روی خود را به سوی حسین علیه السلام برگردانده و [به رسم وداع] می گفتند: السلام علیک یا ابن رسول الله. و امام نیز پاسخ داد: و علیکما السلام و رحمه الله. پس جنگیدند تا کشته شدند.
... و أتی ببغلة فحمل عَلَیْهَا، و اجتمعوا حوله، و انتزعوا سیفه من عنقه ... فدمعت عیناه ثمّ قال: هذا اوّل الغدر... فَقَالَ لَهُ عَمْرو بن عُبَیْد اللَّهِ بن عباس: إن من یطلب مثل الَّذِی تطلب إذا نزل بِهِ مثل الَّذِی نزل بک لم یبک. قَالَ: إنی وَالله مَا لنفسی أبکی ... و لکن أبکی لأهلی المقبلین إلیّ، أبکی لحسین و آل حُسَیْن ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۴)
... و جَاءَ الفتیان الجابریان: سیف بن الحارث بن سریع، و مالک ابن عبد بن سریع، و هما ابنا عم، و أخوان لأم، فأتیا حسینا فدنوا مِنْهُ و هما یبکیان، فَقَالَ: أی ابنی أخی، مَا یبکیکما؟ فو الله إنی لأرجو أن تکونا عن ساعة قریری عین، قَالا: جعلنا الله فداک! لا وَالله مَا عَلَى أنفسنا نبکی، ولکنّا نبکی عَلَیْک، نراک قَدْ أحیط بک، وَ لا نقدر عَلَى ان نمنعک، فقال: جزاکما الله یا بنى أخی بوجدکما من ذَلِکَ و مواساتکما إیای بأنفسکما أحسن جزاء المتقین ... قَالَ: ثُمَّ استقدم الفتیان الجابریان یلتفتان إِلَى حُسَیْن و یقولان: السلام علیک یا ابن رَسُول الله فَقَالَ: و عَلَیْکُمَا السلام و رحمة الله فقاتلا حَتَّى قتلا (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۲)
گردآوری: https://t.me/zecra