صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند» ثبت شده است

امیر المؤمنین علی علیه السلام: ای فرزند آدم! زمانی که می بینی خدا انواع نعمتها را به تو می رساند و تو از فرامین او سرپیچی می کنی، پس از خدا بترس.
عن أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّ بن أَبِی طَالِبٍ ع:یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْه‏. نهج البلاغة حکمت25

نعمت و شکر

صُحُفٍ مُطَهَرَه
[فقیه بزرگ شیعه، و از اصحاب امام رضا علیه السلام] محمّد بن أبى عمیر- رضى اللَّه عنه- پارچه فروش بود. ورشکست شد و مالش را از دست داد. [شاید بعد از غرامت سنگین زندان هارون: رجال کشی، ص591 و 592] او از مردى ده هزار درهم طلب داشت. مرد بدهکار که از وضع او اطّلاع یافت خانه مسکونى خود را به ده هزار درهم فروخت و مال را به در خانه او آورد، محمّد بن أبى عمیر بیرون آمد و مال را دید و پرسید: این چیست؟ گفت: این مالى است که از من میخواستى. محمّد گفت: این را از کجا آورده ‏اى؟ آیا ارث به تو رسیده؟ گفت: نه، پرسید: کسى به تو بخشیده؟ گفت: نه، پرسید: مزرعه‏ اى داشتى و فروختى؟ گفت: نه، پرسید: پس از کجاست؟ گفت: خانه‏ اى داشتم که در آن زندگى مى ‏کردم آن را فروختم که دینم را ادا کنم، محمّد بن أبى عمیر سر برآورد و گفت: ذریح محاربى از امام صادق علیه السّلام مرا حدیث کرد که: «کسى را براى دین از محلّى که به دنیا آمده بیرون نمى ‏کنند» این پول را بگیر من بدان نیاز ندارم، و بخدا سوگند که اکنون من حتی به یک‏ درهم هم محتاجم‏ ولى از این پول یک‏ درهم‏ هم وارد منزلم نخواهد کرد.
رَوَى إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَانَ رَجُلًا بَزَّازاً فَذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ وَ کَانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَبَاعَ دَاراً لَهُ کَانَ یَسْکُنُهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلَ الْمَالَ إِلَى بَابِهِ فَخَرَجَ إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ فَقَالَ مَا هَذَا قَالَ هَذَا مَالُکَ الَّذِی لَکَ عَلَیَّ قَالَ وَرِثْتَهُ قَالَ لَا قَالَ وُهِبَ لَکَ قَالَ لَا قَالَ فَقَالَ فَهُوَ ثَمَنُ ضَیْعَةٍ بِعْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَمَا هُوَ قَالَ بِعْتُ دَارِیَ الَّتِی أَسْکُنُهَا لِأَقْضِیَ دَیْنِی فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنِی ذَرِیحٌ الْمُحَارِبِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا یُخْرَجُ الرَّجُلُ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّیْنِ ارْفَعْهَا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ اللَّهِ إِنِّی مُحْتَاجٌ فِی وَقْتِی هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ وَ مَا یَدْخُلُ مِلْکِی مِنْهَا دِرْهَم‏
من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص190، علل الشرائع، ج‏2، ص: 529
صُحُفٍ مُطَهَرَه
روایت است که حسن بن جهم گوید:
از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم فداىتان شوم، حد توکل چیست؟ پس به من فرمود: حد توکل این است که چون با خداوند باشى از احدى نترسى.
عرض کردم حد تواضع چیست؟ فرمود آن است که با مردم آن گونه رفتار کنى که دوست دارى مردم مثل آن با تو رفتار کنند.
عرض کردم فدایتان شوم مایل هستم بدانم نزد شما چه جایگاهی دارم؟ حضرت فرمودند به جایگاهی که ما نزد خودت داریم بنگر!

حدثنا الحسین بن أحمد بن إدریس قال حدثنا أبی قال حدثنا أبو سعید سهل بن زیاد الآدمی قال حدثنا الحسن بن علی بن النعمان عن محمد بن أسباط عن الحسن بن الجهم قال سألت الرضا علیه السلام فقلت له جعلت فداک ما حد التوکل فقال لی ان لا تخاف مع الله أحدا قال قلت فما حد التواضع قال إن تعطى الناس من نفسک ما تحب ان یعطوک مثله قال قلت جعلت فداک اشتهى ان اعلم کیف انا عندک قال انظر کیف انا عندک.
امالی للصدوق، ص240؛ عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص50؛
مشابه فراز اول با اسناد دیگر از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است. نمونه: الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)، ص: 311؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 57؛ مشابه فراز دوم: الزهد، ص23 و لأمالی (للصدوق)، ص: 608؛ معانی الأخبار، ص: 198؛ مشابه فراز سوم: الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 652 و...
صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام رضا علیه السلام فرمودند: [ثواب] کسی که کار نیک خود را پنهان کند با هفتاد کار نیکو برابر است و کسی که کار زشت خود را فاش می سازد، خدا او را خوار رها سازد و کسی که بر کار زشت خود پرده پوشد، خدا او را بیامرزد.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ تَعْدِلُ سَبْعِینَ حَسَنَةً وَ الْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۷۹، منشورات الشریف الرضی

صُحُفٍ مُطَهَرَه
به اسناد معتبر از "سالمه" کنیز آزاد شده امام صادق علیه السلام روایت شده است:
هنگامی که امام صادق علیه السلام در بستر مرگ افتاده بود، در کنارش بودم. لحظاتی بیهوش شد و چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علی بن حسین (افطس) هفتاد دینار و به فلانی، فلان مقدار و به فلان کس، فلان مقدار بدهید. گفتم: آیا به مردی بخشش می کنی که با چاقو به تو حمله کرد و می خواست تو را بکشد؟! امام فرمود: مگر قرآن نمی خوانی؟ گفتم: می خوانم. فرمود: آیا نشنیده ای که خدا فرموده است: "الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب"(الرعد: ۲۱)؟ آری ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و آن را نیکو و خوشبو گرداند و بوی خوش آن از راه دو هزار ساله به مشام می رسد؛ ولی عاقّ والدین و کسی که قطع رحم کند، حتّی بوی آن را در نمی یابد.
zecra@
منابع:
الکافی، ج۷، ص۵۴
الغیبه للطوسی، ص۱۹۶
تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۰۹
من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۳۱
تهذیب الاحکام، ج۹، ص۲۴۶
هو الهادی
امام صادق علیه السلام فرمود: مراقب جوانانتان باشید که غالیان آنها را فاسد نکنند، زیرا غالیان بدترین خلق خدا هستند. عظمت خدا را کوچک می نمایند و برای بندگان خدا ادعای ربوبیت می کنند. به خدا سوگند غالیان از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان بدترند.
سپس فرمود: غالی به سوی ما باز می گردد ولی او را نمی پذیریم در حالی که مقصر «کوچک کننده ما» به ما می پیوندد و او را می پذیریم. پرسیدند: چرا ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ فرمود: زیرا غالی به ترک نماز و زکات و روزه و حج عادت کرده و هرگز نمی تواند عادت خود را ترک کند و به اطاعت خدا برگردد؛ ولی مقصر هر گاه شناخت پیدا کرد؛ عمل می کند و اطاعت می نماید.
أخبرنا الحسین بن عبید الله ، قال : أخبرنا أحمد بن محمد بن یحیى العطار ، قال حدثنا أبی عن أحمد بن محمد بن خالد عن العباس ابن معروف عن عبد الرحمن بن مسلم عن فضیل بن یسار قال: قال الصادق علیه‌السلام  احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدونهم فإن الغلاة شر خلق الله یصغرون عظمة الله  ویدعون الربوبیة لعباد الله والله إن الغلاة شر من الیهود والنصارى والمجوس والذین أشرکوا. ثم قال علیه‌السلام: إلینا یرجع الغالی فلا نقبله  وبنا یلحق المقصر فنقبله. فقیل له کیف ذلک یا بن رسول الله؟ قال لان الغالی قد اعتاد ترک الصلاة والزکاة والصیام والحج ، فلا یقدر على ترک عادته و على الرجوع إلى طاعة الله ( عزوجل ) أبدا و إن المقصر إذا عرف عمل و أطاع.
أمالی، طوسی ره، ص ۶۵۰
صُحُفٍ مُطَهَرَه

از حضرت امام صادق علیه السلام سؤال شد: «چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟»
فرمودند: «الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْر…»
کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. و اگر زیادت دهی خداوند برای مؤمنان نبود، خود بدان نمی رسیدند، اما خداوند حسنات را [به حب ما] زیاد می کند.
من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص158. ثواب الاعمال، ص67 به سند صحیح. الکافی به مثل همان سند. و کلمه «بحبنا» در پایان آن نیز آمده است.


صُحُفٍ مُطَهَرَه
پس به پیامبرت که پاک ترین و پاکیزه ترین است (صلی الله علیه و آله)  اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد، پیامبر  از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و شکمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست. اگر در ما نباشد جز آنکه آنچه خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمانهای او کافی بود. و همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد.
فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ ( صلی الله علیه وآله ) فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَقَدْ کَانَ ( صلی الله علیه وآله ) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ
بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه
صُحُفٍ مُطَهَرَه
حماد از امام صادق علیه السلام نقل کند که حضرت امام صادق علیه السلام رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را یاد نموده و فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: خدا هیچ انسانی را بهتر از محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیافریده.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَکَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا بَرَأَ اللَّهُ نَسَمَةً خَیْراً مِنْ مُحَمَّدٍ ص.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 440/ ح1 و 2
میلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
[بنا بر نامه مروی اصحاب از سعد خیر،] امام باقر علیه السّلام ریشه اختلاف مردم را پس از پیامبر صلوات الله علیه و آله این گونه توصیف نموده است:
... پس از آن که امّت، مرجع خود را امر خداوند قرار داده بود، اکنون از امر مردم پیروی و [در هنگام نیاز] به آن رجوع می کند؛ چه بد جایگزینی است برای ستمگران ولایت مردم به جای ولایت خدا، و پاداش مردم به جای پاداش خدا، و خشنودی مردم به جای پاداش خدا ... رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنان را بر راه روشنی که شب و روزش آشکار است رها کرد؛ در حالی که نه بدعتی در میانشان پیدا شده بود و نه سنّتی دگرگون گشته بود؛ نه مخالفتی بود و نه اختلافی؛ امّا زمانی که تاریکیِ خطاها مردم را در برگرفت؛ رهبران دو دسته شدند: امامی که مردم را به سوی خدا فرا می خواند و امامی که مردم را به آتش دعوت می نمود؛ در این هنگام شیطان به سخن در آمد و صدایش بر زبان دوستانش بلند گشت و پیاده نظام و سواره نظامش زیاد شد و در مال و فرزندِ آن کس که شریکش قرار داد، شراکت جست؛ پس بدعت به کار گرفته شد و کتاب و سنّت رها گشت. ولی دوستان خدا با حجّت و برهان سخن گفتند و به کتاب خدا و حکمت [رسول خدا] درآویختند. از آن روز بود که اهل حق و اهل باطل جدا شدند. رهیافتگان از یاری هم دست وانهاده و سستی کردند؛ ولی گمراهان به یاری هم برخاستند تا آن که بیشتر مردم بر گرد فلانی و مانند او جمع شدند ...
... فَالْأُمَّةُ یَصْدُرُونَ‏ عَنْ‏ أَمْرِ النَّاسِ‏ بَعْدَ أَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ عَلَیْهِ یَرِدون فَبِئْسَ لِلظَّالِمِینَ‏ بَدَلًا وَلَایَةُ النَّاسِ بَعْدَ وَلَایَةِ اللَّهِ‏ وَ ثَوَابُ النَّاسِ بَعْدَ ثَوَابِ اللَّهِ وَ رِضَا النَّاسِ بَعْدَ رِضَا اللَّهِ ... تَرْکَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ‏ ص عَلَى الْبَیْضَاءِ لَیْلُهَا مِنْ نَهَارِهَا لَمْ یَظْهَرْ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ لَمْ یُبَدَّلْ فِیهِمْ سُنَّةٌ لَا خِلَافَ عِنْدَهُمْ وَ لَا اخْتِلَافَ فَلَمَّا غَشِیَ النَّاسَ ظُلْمَةُ خَطَایَاهُمْ صَارُوا إِمَامَیْنِ دَاعٍ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ دَاعٍ إِلَى النَّارِ فَعِنْدَ ذَلِکَ نَطَقَ الشَّیْطَانُ فَعَلَا صَوْتُهُ عَلَى لِسَانِ أَوْلِیَائِهِ وَ کَثُرَ خَیْلُهُ وَ رَجْلُهُ وَ شَارَکَ فِی الْمَالِ وَ الْوَلَدِ مَنْ أَشْرَکَهُ فَعُمِلَ بِالْبِدْعَةِ وَ تُرِکَ الْکِتَابُ وَ السُّنَّةُ وَ نَطَقَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ بِالْحُجَّةِ وَ أَخَذُوا بِالْکِتَابِ وَ الْحِکْمَةِ فَتَفَرَّقَ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ أَهْلُ الْحَقِّ وَ أَهْلُ الْبَاطِلِ وَ تَخَاذَلَ‏ وَ تَهَاونَ [تهادن] أَهْلُ الْهُدَى وَ تَعَاوَنَ أَهْلُ الضَّلَالَةِ حَتَّى کَانَتِ الْجَمَاعَةُ مَعَ فُلَانٍ وَ أَشْبَاهِه‏ ...(الکافی، ج‏8، صص53-55)

[و بنا بر روایتی از امام صادق علیه السلام] در کتاب خدا امامان دو گونه اند. خداوند فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» [= آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.] نفرموده: به امر مردم. [پس] امامان هدایت امر خدا را بر امر خود و حکم خدا را بر حکم خود مقدّم می دارند. همچنین فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» [=آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند.] پس این گونه امامان امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدّم می دارند و بر خلاف کتاب خدا، به هوا و رأی خویش عمل می کنند. (الکافی ؛ ج‏1 ؛ ص216)

بنابراین نزاع شیعه و دیگران در اصل بر سر یک چیز است: اجرای حکم خدا و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله، به دست حجّت خدا و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله یا اجرای قانون و حکم بشری به دست یکی از افراد بشر که با انتخاب و یاری همه یا گروهی از مردم بر سر کار آمده است.
ذکری
هو الهادی
شمر بعد از نماز می گفت: خدایا! تو مى دانى که من فرد شریفی هستم، پس مرا بیامرز!
راوى (أبو إسحاق السبیعی‏) گوید: به او گفتم: چگونه از خدا انتظار دارى که تو را ببخشد، در حالى که تو فرزند دختر رسول خدا صلى اللّه علیه وآله را به قتل رسانده اى؟
شمر در پاسخ گفت: تو چه مى گویى؟ چه کار باید مى کردم؟ آنان که به ما امر کردند، امیران ما هستند و اگر ما مخالفت مى کردیم، از این خر هم پلید تر می شدم [زیرا که امیران ما واجب الاطاعه هستند]
مراقب باشیم تاریخ تکرار نشود!

کان شَمِر بن ذی الجَوْشَن‏ یقول بعد الصلاة: اللَّهمّ إنک تعلم أنی شریف فاغفر لی.فقال له: کیف یغفر الله لک و قد أعنت على قتل ابن رسول الله؟ فقال: ویحک کیف نصنع؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر، فلم نخالفهم، و لو خالفناهم کنا شرا من هذه الحمر!
تهذیب تاریخ دمشق 6/ 340. ذهبی، تاریخ‏الإسلام،ج‏5،ص:126، زرکلی، الأعلام،ج‏3،ص:175
صُحُفٍ مُطَهَرَه
مفضل به امام صادق علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم، ممکن است خدا اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب سازد و خبر آسمان را از او پوشیده دارد؟ فرمود: نه، خدا بزرگوارتر و مهربانتر و مشفق‏تر از آن است که اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب کند و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او پوشیده دارد. (پس در هر صبح و شام از اخبار لازم  بطریق الهام و تحدیث به امام افاضه مى‏ شود).
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِیِ‏ أَنَّهُ قَالَ: کَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ یَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَکْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ یَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَ‏ یَحْجُبَ‏ عَنْهُ‏ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً.
در این معنا روایات بسیار است:
الکافی‏1، ص:261  بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع یَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ وَ أَنَّهُ‏ لَا یَخْفَى عَلَیْهِمُ الشَّیْ‏ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ‏
و در روایات زیادی این یکی از نشانه های امام شمرده شده. می فرمودند از هر چه می خواهید بپرسید.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
حضرت امام صادق «علیه السلام»: «خداوند راهزنان نیکى را لعنت کند.»
سوال شد: راهزنان نیکى چه کسانى هستند؟
پس فرمودند: کسى که به او نیکى شود، و او ناسپاسى کند، در نتیجه نیکوکار را از نیکى به دیگران باز دارد.
لَعَنَ اللّه قاطِعى سُبُلَ المَعروفِ، قیلَ: وَ ما قاطِعوا سُبُل المَعروفِ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ یُصنَعُ إلَیهِ المَعروفَ فَیَکفُرُهُ، فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن یَصنَعَ ذلِکَ إلى غَیرِهِ
 کافى، ج4، ص33، ح1
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آن جوان را لاجرم غیبتى باید. عرض شد: چرا، اى رسول خدا؟ فرمود: بیم کشته شدن مى رود.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله : لابدّ للغُلامِ من غَیبةٍ، فقیلَ لَهُ : ولِمَ یا رسولُ اللّهِ ؟ قال : یَخافُ القَتْلَ .
بحار الأنوار : 52 / 90 / 1، به نقل از علل الشرائع. این علت در روایات بسیاری آمده است. (فانظر أیضا حدیث : 5، 10 ، 16 ـ 18، 20 ، 22 و ص 146 / 70منه .)
هر گاه خداوند از نزدیکی ما با قومی ناپسند داند، ما را از بین آنان خارج می کند.
عن أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ‏ أَظْهُرِهِمْ.
علل الشرائع، ج‏1، ص: 244/ 179
امام کاظم علیه السلام : اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، قائم ما قیام مى کرد.
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام : لو کانَ فیکُم عِدّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا.
مشکاة الأنوار : 128 / 300.
و مشابه این روایت بسیار است، مانند:
آگاه باش هر گاه آن عدّه وصف شده که سیصد و ده نفر و اندى هستند شمارشان کامل شود، آنگاه چنان که شما مى‏ خواهید خواهد شد، لکن شیعه ما کسى است که...‏
(سپس حضرت صفاتی را برای شیعه حقیقی می شمارد، که چه بسا جامعه دوره غیبت بسیار دور است.)
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا لَوْ کَمُلَتِ‏ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ کَانَ الَّذِی تُرِیدُونَ وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَن‏...  الغیبة للنعمانی، ص: 203
این روایات به خوبی نشان می دهد، کوتاهی ها و عدم آمادگی شیعه در دوران غیبت موجب طول غیبت شده است. بنا بر این اگر واقعا افرادی یافت می شدند، که آماده حکومت عدل خداوند باشند و در این راه شرایط شیعه را به حد کمال داشتند، خداوند حکومت عدلش را برقرار می نمود. اما تا زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه این خلأ وجود دارد.
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة...
صُحُفٍ مُطَهَرَه
صبح شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام امام حسن بن علی علیه السلام خطبه خواند و پس از حمد و ثناء و صلوات فرمود: «دیشب مردی از دنیا رفت که گذشتگان با هیچ کاری بر او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز با هیچ عملی به او نخواهند رسید. همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد می کرد و او را به جان خویش، حفظ می نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را با پرچم خویش روانه می ساخت؛ پس جبرئیل او را از راست در بر می گرفت و میکائیل از چپ. باز نمی گشت تا خداوند به دست او فتح کند. در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم به آسمان رفت و یوشع بن نون وصی موسی در گذشت. هیچ دینار و درهمی باقی نگذاشت مگر هفتصد درهم که از سهمش از بیت المالش آمده بود و می خواست با آن خادمی برای خانواده اش بخرد.»
سپس بسیار گریست و مردم نیز با او گریستند. سپس فرمود: «منم پسر بشارت دهنده. منم پسر انذار کننده. منم پسر آن کسی که به اذن خدا مردم را به سوی خدا می خواند. منم پسر چراغ فروزان و روشنی بخش. من از خاندانی هستم که خداوند ناپاکی را از آنان برده و آنان را پاک نموده است. من از خاندانی هستم که خداوند محبت آنان را در کتاب خود واجب گردانده است. خداوند فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» پس حسنة، دوستی ما اهل بیت است.»

رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ یَحْیَى قَالَ حَدَّثَنِی أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ وَ غَیْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع صَبِیحَةَ اللَّیْلَةِ الَّتِی قُبِضَ فِیهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ رَجُلٌ لَمْ‏ یَسْبِقْهُ‏ الْأَوَّلُونَ‏ بِعَمَلٍ وَ لَا یُدْرِکُهُ الْآخِرُونَ بِعَمَلٍ لَقَدْ کَانَ یُجَاهِدُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَیَقِیهِ بِنَفْسِهِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُوَجِّهُهُ بِرَایَتِهِ فَیَکْنُفُهُ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ فَلَا یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْهِ وَ لَقَدْ تُوُفِّیَ ع فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی عُرِجَ فِیهَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ع وَ فِیهَا قُبِضَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِیُّ مُوسَى وَ مَا خَلَّفَ صَفْرَاءَ وَ لَا بَیْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بِهَا خَادِماً لِأَهْلِهِ ثُمَّ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فَبَکَى وَ بَکَى النَّاسُ مَعَهُ. ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ أَنَا ابْنُ النَّذِیرِ أَنَا ابْنُ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً أَنَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ افْتَرَضَ اللَّهُ حُبَّهُمْ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً فَالْحَسَنَةُ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ مؤسسة آل البیت علیهم السلام؛ ج‏2؛ ص7، و نیز الکافی، الاسلامیة، ج1، ص457، ح8 به سند دیگر از امام باقر ع.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
رمضان نامی است از نام های خداوند عزّ و جلّ؛ بنابراین نباید گفت: «رمضان آمد» ، «رمضان رفت» ، «رمضان پیش آمد». ماه رمضان، ماه خدا است و به او اضافه و نسبت داده شده است. (یعنی «شهر رمضان» مضاف و مضاف الیه است به معنای «شهر الله».)
امام رضا علیه السلام فرمود:  «إِنَّ رَمَضَانَ‏ اسْمٌ‏ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُقَالُ لَهُ جَاءَ وَ ذَهَبَ وَ اسْتَقْبَلَ وَ الشَّهْرُ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُضَافٌ إِلَیْهِ.»
فضائل الأشهر الثلاثة؛ شیخ صدوق؛ مکتبة داوری ؛ ص98
بنابر روایات بسیار «رمضان» نام خداوند است و «شهر رمضان» به معنای «ماه خدا» است. بنابراین باید حرمت این نام مانند دیگر نام های خداوند رعایت شود. مثلاً نباید به جای «رمضان» گفت: «رمضون».
صُحُفٍ مُطَهَرَه

محمد بن مسلم می گوید از امام صادق علیه السلام درباره این آیه قرآن که «در آن از روح خودم دمیدم» پرسیدم که این نفخ چگونه بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند:
همانا روح مانند باد متحرک است و چون از لفظ ریح یعنی باد گرفته شده است روح نامیده شده است و چون ارواح همجنس بادها می باشند از این لفظ گرفته شده است و همانا خداوند تعالى روح را از این جهت به خود نسبت داد، که آن را بر ارواح دیگر برترى داده است، همان‏گونه که خانه‏ اى از خانه‏ ها را برگزید و فرمود: "خانه من". و درباره پیامبرى از پیامبران فرمود: "دوست من"، و نظائر آن. و همه آن‏ها مخلوق و ساخته شده و پدید آمده و مورد تربیت و تدبیرند.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتَقَّ اسْمَهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ الرِّیحِ لِأَنَّ الْأَرْوَاحَ‏ مُجَانِسَةٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا قَالَ لِبَیْتٍ مِنَ الْبُیُوتِ بَیْتِی وَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ.
الکافی (ط - الإسلامیة)ج‏1 ص 134، التوحید (للصدوق)، ص: 171

و بدین حکمت معقول، بافته های خردستیزانه دلباختگان تصوف مانند حسن زاده آملی (در ممد الهمم، وزارت ارشاد، صفحات 597 تا 617) بر باد می رود. او در شرح فصوص، خداوند و خلقش را کل و جزء می داند:
«... نفخت فیه من روحى دالّ است بر نسبت آدم به رب خود که بعینه نسبت جزء به کل و فرع به اصل است و هر کل به جزء خود میل مى‏نماید ... پس چون خداوند ابانه و اظهار فرمود که در آدم از روح خود نفخ فرمود. پس اشتیاق پیدا نکرد، مگر به خویشتن. زیرا روح هر چیز نفس آن چیز و عین آن چیز است ... و صورت (که انسان بر صورت حق مخلوق است) از حیث مناسبت بین عبد و ربش بزرگترین امر است ... و اجلّ و اکمل مناسبات است چه اینکه صورت، وجود حق را زوج یعنى شفع قرار داد، چنانکه مرأه به وجود خود رجل را شفع قرار داده است و آن را زوج گردانید.»

جزء نداشتن خداوند اصلی ضروری به حکم عقل و روایات متواتر است، چه آنکه نیاز کل به اجزایش، حاکی از نیاز آن کل به ناظم و خالقی دیگر دارد:

 إِنَّمَا یَخْتَلِفُ وَ یَأْتَلِفُ الْمُتَجَزِّئُ فَلَا یُقَالُ اللَّهُ مُؤْتَلِفٌ وَ لَا اللَّهُ قَلِیلٌ وَ لَا کَثِیرٌ وَ لَکِنَّهُ الْقَدِیمُ فِی ذَاتِهِ لِأَنَّ مَا سِوَى‏ الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ وَ کُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ دَالُّ عَلَى خَالِقٍ

خدائى است که اختلاف بر او نشاید و نه پیوستن! جدائى و پیوست از آن تجزیه پذیر است، پس خدا به پیوستگى و بیشى و کمى موصوف نشود بلکه او به ذات خود قدیم است، چرا که آنچه جز خداى واحد است تجزیه پذیر است و خدا واحدى است که نه تجزیه پذیر است و نه کم و بیش در ذات او تصور شود و هر آنچه تجزیه پذیر است یا آنچه در آن تصور کم و بیش شود مخلوقى است که دلالت بر خالق خویش دارد.

 الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 116 و التوحید (للصدوق)، ص: 193

در برابر این اصل متین در آثار صوفیه فراوان سخن نسبت کل و جزء بین خداوند و خلق آمده است و گاه از تعابیر حصه های خداوند، جلوه های او، نسبت موج و دریا و... را نیز به کار برده اند. و البته در نهایت برای حل این فساد ضروری، خلق را به کلی انکار کرده و آن را توهم دانسته اند. (فالعالم متوهم ما له وجود حقیقی- الأسفار، ج‏۲، ص: ۲۹۱ )

اما اینکه سخن از دلباختگی حسن حسن زاده صوفیه به میان آوردیم، همین کافی که او در ابن عربی مدعی است کتاب پر از کفر فصوص را از رسول الله صلی الله علیه و آله گرفته است، و حسن زاده در اوایل فص فاطمی بر آن مهر تایید می زند، و نشر اسرار توسط ابن عربی را به خاطر امر الهی به او می داند!!

او در موارد متعدد از اقطاب صوفیه چون ابن عربی، مولوی، گنابادی و... به شدت تمجید می کند.

و حتی از او  نقل شده: به جانم قسم هر کسی فهم این کتاب ها (شرح شفا، تمهید القواعد، مصباح الأنس، شرح فصوص، اسفار و فتوحات...) نصیبش نشود، به فهم خطاب محمدی نمی رسد. (کتاب نجم الدین، ص121)

آثار آقای حسن زاده مشحون از تعاریف مشایخ صوفیان است و شاهد آوردن چندان لازم نیست؛ فقط همین بس که در ممد الهمم، ص 311 می نویسد: «انسان بر صورت رب خود مخلوق است! بلکه حقیقت و هویت انسان عین حقیقت و هویت حق است  لذا هیچ یک از حکما و علما بر معرفت نفس و حقیقت آن اطلاع نیافتند مگر رسل  و صوفیه‏!!!!» و ابداً متعرض گفته ابن عربی نمی شود، بلکه آن را تأیید می کند. (و مانند هزار و یک کلمه، ج‏3، ص: 161)

حسن زاده آملی در ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، چاپ سوم ص 514  پرده از مطلبی برمی دارند که شنیدن آن خالی از لطف نیست:
جمیع عبادت ها عبادت حق تعالی است!!!

او در بیان تاویل آیات سوره مبارکه طه در باب گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی علیه السلام پس از رفتن آن جناب به کوه طور و سپس ماجرای بحث حضرت موسی علیه السلام و حضرت هارون علیه السلام چنین می فرماید:
موسی
علیه السلام بواقع و نفس الامر و به امر توحید اعلم از هارون بود. چه اینکه می دانست اصحاب عجل چه کسی را پرستش می کردند. زیرا او عالم بود که خداوند حکم فرموده که جز او پرستش نشود و آنچه را حکم فرمود غیر آن نخواهد شد (پس جمیع عبادتها عبادت حق تعالی است و لکن «ای بسا کس را که صورت راه زد». بنابراین عتاب موسی برادرش هارون را از این جهت بود که هارون انکار عبادت عجل می نمود و قلب او چون موسی اتساع نداشت. چه اینکه عارف حق را در همه چیز می بیند بلکه او را عین هر چیز می بیند (غرض شیخ در اینگونه مسائل در فصوص و فتوحات دیگر زبر و رسائلش بیان اسرار ولایت و باطن است برای کسانی که اهل سرند هرچند به حسب نبوت تشریع مقر است که باید توده مردم را از عبادت اصنام بازداشت. چنانکه انبیا عبادت اصنام را انکار می فرمودند)

sohof2@

صُحُفٍ مُطَهَرَه
روایت است شخصی به امام جعفر صادق علیه‌السلام عرض‌ کرد اساس دین ٬ توحید و عدل است و علم آن فراوان است و عاقل چاره ای ندارد (جز آنکه فرا بگیرد) پس مطلبی بفرما که آسان باشد و بشود حفظ کرد.
پس فرمود:

امّا توحید، اینست که مجاز ندانی بر پروردگارت، هر چه را که بر تو مجاز قرار داد.

و امّا عدل٬ اینست که‌ به خالقت نسبت ندهی، چیزی را، که تو را بر آن سرزنش کرده است.

عن الصَّادِقِ علیه السلام:أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ التَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ وَ عِلْمُهُ کَثِیرٌ لَا بُدَّ لِعَاقِلٍ مِنْهُ فَاذْکُرْ مَا یَسْهُلُ الْوُقُوفُ عَلَیْهِ وَ یَتَهَیَّأُ حِفْظُهُ فَقَالَ أَمَّا التَّوْحِیدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَی رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ وَ أَمَّا الْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَی خَالِقِکَ مَا لَامَکَ عَلَیْهِ.
التوحید (للصدوق)، ص: 96، معانی الأخبار، ص: 11. بحارالانوار، ج5، ص17

در مورد فراز آخر روایت دو وجه دارد:

1. یعنی خدا از ظلم نهی کرده است، پس خودش ظلم نمی کند.

2. افعال بندگان را نباید به خدا نسبت داد؛ مثلا خدا زنا را ذم کرده است. العیاذ بالله نباید مانند برخی از فلاسفه زنای بندگان را به خدا نسبت داد.

امام صادق علیه السلام: کسی که خدا را به خلقش تشبیه کند٬ به خداوند شرک ورزیده است. وای بر آنان...

مَنْ‏ شَبَّهَهُ‏ بِخَلْقِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ شَرِیکا وَیْلَهُم‏...
کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 260 به سند صحیح

sohof2@
صُحُفٍ مُطَهَرَه
علیّ بن الحسن بن فضّال از پدرش نقل می کند که از امام رضا علیه السلام درباره شب نیمه شعبان سؤال کردم، پس فرمود: آن شبی است که خداوند بندگان را از آتش آزاد می سازد. و در آن شب گناهان کبیره را می آمرزد.
پرسیدم: آیا برای آن شب نمازی زیادتر از سایر شب ها هست؟
فرمود: در آن شب چیزی که وظیفه ات باشد نیست، ولی اگر دوست داشتی که عملی را به دلخواه انجام بدهی، بر تو باد به نماز جعفر بن ابی طالب. و در آن شب فراوان ذکر خداوند عزّوجلّ و استغفار و دعا کن که پدرم می فرمود: دعا در آن شب مستجاب است. عرض کردم: مردم می گویند که آن شب «برات» است. فرمود: آن شب قدر است در ماه رمضان.

الطَّالَقَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا عَنْ لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ قَالَ هِیَ لَیْلَةٌ یُعْتِقُ اللَّهُ فِیهَا الرِّقَابَ مِنَ النَّارِ وَ یَغْفِرُ فِیهَا الذُّنُوبَ الْکِبَارَ قُلْتُ فَهَلْ فِیهَا صَلَاةٌ زِیَادَةً عَلَی سَائِرِ اللَّیَالِی فَقَالَ لَیْسَ فِیهَا شَیْءٌ مُوَظَّفٌ وَ لَکِنْ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَتَطَوَّعَ فِیهَا بِشَیْءٍ فَعَلَیْکَ بِصَلَاةِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَکْثِرْ فِیهَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّ أَبِی کَانَ یَقُولُ الدُّعَاءُ فِیهَا مُسْتَجَابٌ
قُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّهَا لَیْلَةُ الصِّکَاکِ فَقَالَ تِلْکَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ.
الأمالی للصدوق، ص ۱۷
صُحُفٍ مُطَهَرَه


امام صادق علیه السلام در باره آیه «وَ تِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» فرمود: از زمانی که خداوند، حضرت آدم را خلق کرده است، دو دولت وجود داشته است: یکی دولت خداوند و دیگری دولت ابلیس.
پس دولت خداوند تعالی کجاست؟ آیا مگر او کسی جز همان یک قائم علیه السلام است.
ﻋﻦ ﺯﺭﺍﺭﺓ ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻉ ﻓﻲ ﻗﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ «وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ» قَالَ مَا زَالَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ دَوْلَةٌ لِلَّهِ وَ دَوْلَةٌ لِإِبْلِیسَ فَأَیْنَ دَوْلَةُ اللَّهِ أَمَا هُوَ قَائِمٌ وَاحِدٌ.
تفسیر العیاشی، ج‏1، ص: 199، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏51، ص: 54. و نیز در همین معنا روایات متعدد دیگری نیز جود دارد مثلاً ر.ک الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 372
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امیر مؤمنان علیه السلام به چند سند روایت کنند که در ذى قار (جایى بین کوفه و واسط) این خطبه را ایراد نموده و پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود:
اما بعد همانا خداى تبارک و تعالى محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق مبعوث فرمود تا بندگان خود را از پرستش‏ بندگانش به پرستش خود درآورد و از عهد و بستگی بندگانش به عهد خود برآرد و از فرمانبردارى بندگانش به فرمانبردارى خود کشاند و از تحت سرپرستى بندگانش در تحت سرپرستى خود آورد...
خداوند عز و جل محمد (صلی الله علیه و آله) را بدین روش مبعوث کرد، محققا پس از من بر شما دورانى آید که در آن زمان چیزى نهان‏تر از حق نیست و نه عیان‏تر از باطل و نه بیشتر از دروغ بر خدا تعالى و رسولش (صلی الله علیه و آله) و در نزد مردم این دوره متاعى بى‏ ارزش‏تر از کتاب خدا نیست در صورتى که به حق و واقع خوانده شود و عمل بدان منظور باشد و هیچ متاعى رواج‏تر و قابل فروش‏تر و پر ارزش‏تر از کتاب خدا نیست هر گاه از مواضع خود تحریف شود و به سود سودجویان بر خلاف حق تفسیر شود...
در میانشان از حق و حقیقت جز نامى نماند و از کتاب جز خط و نوشته نشناسند.
کسى به خاطر شنیدن آوازه حکمت هاى قرآن به اسلام درآمده ولى هنوز آرام در مجلس مسلمین ننشسته که (به واسطه انحرافات مدعیان دین) از دین (و پیروى قرآن) بیرون رود، و از دین و روش سلطانی به آئین سلطان دیگر درآید (و دین او تابع آراء حکمرانان گردد) و از تحت سرپرستى پادشاهى به سرپرستى پادشاهى دیگر رود، و از پیروى زمامدارى به پیروى زمامدار دیگرى درآید، و از تعهدات سلطانى به زیر بار تعهدات سلطان دیگرى برود، و بتدریج از آنجائى که خود خبر ندارند خداى تعالى آنان را بوسیله آرزو و امید (به متاع پست دنیا و دلبستگى به آنچه نزد دنیاداران است) به نابودى کشاند...
مساجد آنان در این دوران از راه گمراهى آبادان است؛ و نسبت به حق ویران! و هدایت در آن تحریف شده است. قرآن‏ خوانان و آبادکنندگان آن مساجد نومیدترین خلق خدا و آفریده‏ هاى اویند. گمراهى از آنان سرچشمه گرفته و بدان‏ها برمی گردد.
خطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ... فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَایَتِهِ‏ ...
فَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً ص بِذَلِکَ ثُمَّ إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ شَیْ‏ءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ ِ وَ لَا أَکْثَرَ مِنَ الْکَذِبِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ رَسُولِهِ ص وَ لَیْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِکَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقَ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْکِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَیْسَ فِی الْعِبَادِ وَ لَا فِی الْبِلَادِ شَیْ‏ءٌ هُوَ أَنْکَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْکَر...
 لَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنَ الْحَقِّ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَمْ یَعْرِفُوا مِنَ الْکِتَابِ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ یَدْخُلُ الدَّاخِلُ لِمَا یَسْمَعُ مِنْ حِکَمِ الْقُرْآنِ فَلَا یَطْمَئِنُّ جَالِساً حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ الدِّینِ یَنْتَقِلُ مِنْ دِینِ مَلِکٍ إِلَى دِینِ مَلِکٍ وَ مِنْ وَلَایَةِ مَلِکٍ إِلَى وَلَایَةِ مَلِکٍ وَ مِنْ طَاعَةِ مَلِکٍ إِلَى طَاعَةِ مَلِکٍ وَ مِنْ عُهُودِ مَلِکٍ إِلَى عُهُودِ مَلِکٍ فَاسْتَدْرَجَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى‏ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏...
مَسَاجِدُهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ عَامِرَةٌ مِنَ الضَّلَالَةِ خَرِبَةٌ مِنَ الْهُدَى قَدْ بُدِّلَ فِیهَا مِنَ الْهُدَى فَقُرَّاؤُهَا وَ عُمَّارُهَا أَخَائِبُ خَلْقِ اللَّهِ وَ خَلِیقَتِهِ مِنْ عِنْدِهِمْ جَرَتِ‏ الضَّلَالَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَعُودُ...
الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏8؛ ص386
صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی جدا از خلقش و خلقش جدا از او می ‏باشند، (نه جدایی مکانی) و هر چیزی که نام شی‏ء بر آن توان نهاد مخلوق است مگر خداوند عز و جل. و خداوند آفریننده همه چیز است، والاست آنکه هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و بیناست.

عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ وَ کُلُّ مَا وَقَعَ عَلَیْهِ اسْمُ شَیْ‏ءٍ مَا خَلَا اللَّهَ فَهُوَ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ تَبَارَکَ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.
الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏1 ص 83

در معارف اهل بیت علیهم السلام در برابر این سوال که خداوند کجاست و از کی بوده، بر این حکمت متین تاکید شده است، که خداوند خود خالق زمان و مکان است و بر آن ها مقدم. و این معنا ندارد که بگوییم خداوند کجاست و از کی! در حالی که در مکاتب سطحی نگر عرفانی در پاسخ می گویند خداوند همه جا و در همه زمان هاست! و ناگزیر به هزار سخن انحرافی بعد از این تن می دهند! و سر از وحدت وجود و جزء داشتن خداوند و انکار خلق و قدم خلق و صدها تناقض دیگر در می آورند!


پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

صُحُفٍ مُطَهَرَه

میلاد ام الأئمه، حضرت زهرا علیها افضل الصلوات و السلام مبارک باد.

از امام رضا ع از رسول خدا صلی الله علیه و آله: خداوند تبارک و تعالی نسبت به زنان مهربان تر از مردان است، و هیچ مردی نیست که زنی را که محرم اوست شاد کند، مگر آنکه خداوند روز قیامت او را شاد کند.
بسنده عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ‏ مِنْهُ‏ عَلَى‏ الذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 6/ 7

صُحُفٍ مُطَهَرَه
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «سوگند به آن خدای که به حق مرا برای بشارت برانگیخته است، قائم -که از فرزندان من است- بنا بر پیمانی که از جانب من بر عهده ی او است، غائب خواهد شد؛ تا زمانی که بیشتر مردم بگویند: خداوند کاری به آل محمد ندارد (و آنان را رها کرده است.) و گروهی دیگر در ولادت او شک می کنند؛ پس هر کس آن زمان را درک کرد، به دین خود چنگ بزند و مبادا با شکّ خود، راهی برای شیطان قرار دهد که او را از ملّت و آئین من برگرداند و از دین من بیرون راند؛ چرا که او پیش از این، پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و خداوند شیاطین را اولیاء کسانی قرار داده است که ایمان نمی آورند.»
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص‏ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً لَیَغِیبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَیْهِ مِنِّی حَتَّى یَقُولَ أَکْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ‏ فِی آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ وَ یَشُکُّ آخَرُونَ فِی وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَکَ زَمَانَهُ فَلْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ وَ لَا یَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ إِلَیْهِ سَبِیلًا بِشَکِّهِ‏ فَیُزِیلَهُ عَنْ مِلَّتِی وَ یُخْرِجَهُ مِنْ دِینِی فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ‏ الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ‏.  (کمال الدین و تمام النعمة ؛ ج‏1 ؛ ص51)
bawarha@
هو الهادی
امیرالمومنین علیه السلام: ... بر جاى خود بنشینید و حرکتی نکنید، در برابر بلاها و مشکلات صبر کنید، شمشیر ها و دست ها را به هوای زبان هاى خویش به کار مگیرید، و در آنچه که خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نکنید؛ زیرا هر کس از شما در بستر خود بمیرد در حالی که به حق خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام معرفت و شناخت پیدا کرده باشد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب عمل صالحی که قصد انجام آن را داشته خواهد برد و نیّت او، ثواب شمشیر کشیدن را دارد؛ چرا که هر چیزی مدت و اجلی دارد.

عن امیر المؤمنین ع:... الْزَمُوا الْأَرْضَ وَ اصْبِرُوا عَلَى الْبَلَاءِ وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ وَ لَا تَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ یُعَجِّلْهُ اللَّهُ لَکُمْ فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ لِسَیْفِهِ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 282، خطبه190


صُحُفٍ مُطَهَرَه

پس به پیامبرت که پاک ترین و پاکیزه ترین است (صلی الله علیه و آله)  اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان،
و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد،
و محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد،
پیامبر  از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و شکمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست.
اگر در ما نباشد جز آنکه آنچه خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمانهای او کافی بود.
و همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد.

فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ ( صلی الله علیه وآله ) فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَقَدْ کَانَ ( صلی الله علیه وآله ) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ
بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه
میلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام حسن علیه السلام: هرکس به حسن انتخاب خداوند تکیه کند، آرزوی داشتن وضعی دیگر، جز آن وضعی که خدا برایش انتخاب کرده، نکند.
الإمام الحسن (علیه السلام): من اتکل على حسن الإختیار من الله لم یتمن أنه فی غیر الحال التی اختارها الله له.
تحف العقول، ص۲۳۴

صُحُفٍ مُطَهَرَه
مجازات عبادت به روشی که خداوند دستور نداده:

امام صادق علیه السلام : یکی از بزرگان دین بنی اسرائیل آن قدر خداوند را عبادت کرد که مثل چوب باریک شد. خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به او بگو خداوند می فرماید: به عزت، بزرگی و عظمتم سوگند اگر آن قدر مرا عبادت کنی که مانند پیه در دیگ آب شوی، از تو قبول نخواهم کرد، مگر این که از دری که دستور داده ام بسوی من بیایی.1
عبادت شیطانی!!!
به سند معتبر از امام صادق علیه السلام: چون ابلیس به سجده برای آدم علیه السلام امر شد، گفت: پروردگارا به عزتت سوگند که اگر مرا از سجده برای آدم معاف بداری، چنان عبادتی تو را خواهم نمود که ابدا هرگز کسی تو را مثل آن عبادت نکرده باشد. خداوند تعالی فرمود: «براستی که من دوست دارم به آن نحو که اراده کرده ام عبادت شوم.»2

نکته ای که در روایات فوق هست، در روایات زیادی هم به این نحو آمده:
... عمل اندک در سنت، بهتر از عمل بسیار در بدعت است.3

و عمل مخالف سنت در واقع بدعت است.4

و لذاست که بنا بر روایات متواتر همواره باید کارمان را با کتاب و سنت تطبیق بدهیم، و صرف عبادت بلکه تعبد ظاهری اشخاص، دلیل بر جایگاه بالای آنان نیست. و حتی از جهت دیگر فرموده اند: به طولانی بودن رکوع و سجود افراد نگاه نکنید. (کافی1؛ باب1) چه برسد به  روش هایی که در شرع نیست!

قال الله: انما یتقبل الله من المتقین

1.عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَبَدَ اللَّهَ حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَتَّى صَارَ مِثْلَ الْخِلَالِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیِّ زَمَانِهِ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ جَبَرُوتِی لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنِی حَتَّى تَذُوبَ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَةُ فِی الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْکَ حَتَّى تَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُکَ.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص۴۷۷ باب عقاب من اتی الله من غیر باب، بسند صحیح

2. عن الصادق ع:  أُمِرَ إِبْلِیسُ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَقَالَ یَا رَبِّ وَ عِزَّتِکَ إِنْ أَعْفَیْتَنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع لَأَعْبُدُکَ عِبَادَةً مَا عَبَدَکَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِید. قصص الأنبیاء للراوندی ص۴۳ بنقل از کتاب النبوة للصدوق ره عن ثقاته

3. إنَّ کُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلَّ ضَلَالَةٍ سَبِیلُهَا إِلَى النَّارِ ... قَلِیلٌ فِی سُنَّةٍ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ فِی بِدْعَةٍ. (تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏3، ص: 70)

4. أمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْبِدْعَةُ مَا أُحْدِثَ مِنْ بَعْدِه‏... (معانی الأخبار، ص: 155)

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام: بزرگی او اینگونه نیست که جوانب مختلف، وجودِ او را به اطراف کشانده باشند، وگرنه تو او را تنها جسمی بزرگ انگاشته ‏ای، و عظمتش به این معنا نیست که همه اطراف به او پایان یافته باشند، وگرنه در اینصورت تو او را تنها جسدی بزرگ پنداشته‏ ای، بلکه او دارای بزرگی شأن و عظمت سلطنت است.
لَیْسَ بِذِی کِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً وَ لَا بِذِی عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَایَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِیداً بَلْ کَبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَانا. (نهج البلاغه،خطبه اول)
هو الهادی

امام سجّاد علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرد: هرکس مرد یا زن مؤمنی را خوار کند یا به خاطر فقر و نداری کوچک بشمرد؛ خداوند او را در روز قیامت شهره و رسوا می گرداند. و هر کس به مرد یا زن مؤمنی تهمت بزند یا درباره اش چیزی بگوید که در او نیست؛ خداوند او را بر تپه ای از آتش می ایستاند تا از [عهده یا گناه] آن چه گفته بیرون رود. و مؤمن نزد خداوند بزرگتر و گرامی تر از ملک مقرّب است و هیچ چیز نزد خدا دوست داشتنی تر از مرد یا زن مؤمن توبه کار نیست و مؤمن را در آسمان آن چنان می شناسند که انسان زن و فرزند خود را می شناسد.

عن علی بن الحسین عن أبیه عن جدّه قال: قال رسول الله صلّى اللّه علیه و سلّم: «من استذلّ مؤمنا أو مؤمنة أو حقّره لفقره و قلة ذات یده شهّره الله یوم القیامة ثم فضحه، و من بهت مؤمنا أو مؤمنة أو قال فیه ما لیس فیه، أقامه الله على تل من نار حتّى یخرج مما قال فیه، و إن المؤمن أعظم عند الله و أکرم علیه من ملک مقرب، و لیس شی‏ء أحبّ إلى الله من مؤمن تائب أو مؤمنة تائبة، و إن المؤمن لیعرف فی السماء کما یعرف الرجل أهله و ولده»
الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج‏2، صص 131 و 132

«حتی یخرج ممّا قال فیه» یعنی تا تهمتی را که زده است؛ ثابت کند و از عهده اش بیرون رود و چون نمی تواند ثابت کند؛ در عذاب می ماند. و یا این که یعنی آن قدر عذاب بچشد تا پاک شود و معنای اول به عرف زبان نزدیکتر است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه