صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوزخ» ثبت شده است

به سند صحیح از امام رضا علیه السلام: هر کس صله کند با آنکه با ما اهل بیت قطع رابطه کرده است و یا قطع رابطه کند با آنکه با ما صله کرده است، یا آنکه را که از ما عیب می گیرد مدح کند و یا مخالف با ما را اکرام و بزرگداشت کند، پس از ما نیست و ما نیز از او نیستیم.

صفات الشیعة، ص: 7/ 10- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ‏ مَنْ وَاصَلَ‏ لَنَا قَاطِعاً أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا أَوْ مَدَحَ لَنَا عَائِباً أَوْ أَکْرَمَ لَنَا مُخَالِفاً فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ.


امام رضا علیه السلام: هر که با دشمنان خدا دوستی کند، پس با دوستان خدا دشمنی کرده و هر که با دوستان خدا دشمنی کند، با خداوند دشمنی کرده است. و این حق خداوند است که او را در آتش دوزخ داخل کند.
صفات الشیعة، ص: 7/ 11 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکِّلُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ وَالَى أَعْدَاءَ اللَّهِ فَقَدْ عَادَى أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ مَنْ عَادَى أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُدْخِلَهُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ.

 

امام رضا علیه السلام: کمال دین در ولایت ما و بیزارى جستن از دشمن ماست.
عن الرضا ع: کَمالُ الدّینِ وَلایَتُنا وَ البَراءَةُ مِن عَدُوِّنا؛ (مستطرفات السرائر: ج3، ص149)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام حسین علیه السلام و یارانش هنگام حرکت به سوی کوفه، در جایی به نام ثعلبیه فرود آمدند. بشر بن غالب بر ایشان وارد شد و گفت: ای پسر رسول خدا مرا آگاه کن از معنای این سخن خدا "یوم ندعوا کل أناس بإمامهم." (روزی که هر گروهی را با امامشان فرامی خوانیم)
امام حسین علیه السلام فرمود: امامی به هدایت دعوت کرده و گروهی او را اجابت کرده اند و امامی به گمراهی فراخوانده و قومی دعوتش را پذیرفته اند. آنان در بهشت اند و اینان در دوزخ. و این همان سخن خدا است که "فریق فی الجنة و فریق فی السعیر" (امالی الصدوق، ص۲۱۷)
در شناخت انگیزه قاتلان امام حسین علیه السلام بیش از هر چیز باید به برداشت آنان از "امامت" توجّه داشت؛ برداشت باطلی که مطابق با مذهب رسمی اهل سنّت و تبلیغات حکومت اموی بود. یزیدیان از آغاز تا فرجام، بر این تاکید داشتند که آن چه می کنند، با معیارهای ولایتمداری، درست و ارزشمند است. به چند نمونه توجّه کنید:
۱. والی کوفه، نعمان بن بشیر، پس از ورود مسلم بن عقیل به منبر رفته، زبان به تهدید گشوده و چنین می گوید :... اگر رودرروی من بایستید و بیعت خود را بشکنید و با امام خود [یعنی یزید] مخالفت کنید، سوگند به الله که جز او خدایی نیست، تا وقتی که قبضه شمشیر در دستم بماند، شما را با شمشیر می زنم؛ اگر چه هیچ یک از شما مرا یاری نکند. امیدوارم در میان شما حقّ شناسان بیش از کسانی باشند که باطل به هلاکتشان می کشاند.
۲. همچنین عبیدالله بن زیاد پس از دستگیری هانی بن عروه، بر فراز منبر خطبه می خواند: ... ای مردم! به طاعت خدا و طاعت امامان خود درآویزید و اختلاف و تفرقه نورزید که هلاک خواهید شد ...این جمله ظاهراً تفسیری است بر آیه شریفه "و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا"
۳.مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به قصر ابن زیاد آوردند. بر درگاه قصر میان او و مسلم بن عمرو الباهلی گفتگویی درگرفت. مسلم بن عمرو، مسلم بن عقیل را سرزنش کرده و گفت: ... من فرزند کسی هستم که حقّ را شناخت، آن گاه که تو آن را نشناختی و برای امامش [یعنی یزید] خیرخواهی کرد، آن گاه که تو به او خیانت کردی و حرف شنید و اطاعت کرد، آن گاه که تو نافرمانی کرده و مخالفت ورزیدی.

۴. ابن زیاد نامه ای به حرّ بن یزید نوشت و دستور داد کاروان امام حسین علیه السلام را متوقّف کند و این نامه را به همراه شخصی از قبیله کنده فرستاد. ابوالشعثاء یزید بن زیاد بن المهاصر _که هم قبیله او بود_ به آن شخص گفت: مادرت به عزایت بنشیند، این چیست که برایش آمده ای؟ آن شخص نیز با حالت حقّ به جانب پاسخ داد: برای چه آمده ام؟ امام خود را فرمان برده ام و به بیعت خویش وفا کرده ام‌. ابوالشعثاء گفت:  خدایت را نافرمانی کردی و امامت را در هلاک خویش فرمان بردی. ننگ و آتش برای خود به دست آوردی. خداوند فرموده: "و آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند و روز قیامت یاری نمی شوند.‌" مقصود، امام تو است.
۵. یکی از فرماندهان سپاه یزید به نام عمرو بن للحجاج الزبیدی در روز عاشورا می گفت: ای کوفیان! بر فرمانبرداری خود و همراهی جماعت بمانید و در کشتن کسانی که از دین بیرون رفته و با امام [یعنی یزید] مخالفت کرده اند تردید به خود راه ندهید.
۶. روایت کرده اند که شمر بن ذی الجوشن پس از نماز صبح می گفت: خدایا تو شریفی و شرافت را دوست داری و می دانی که من هم شریفم، پس مرا بیامرز! ابواسحاق به او گفت: چگونه خدا تو را بیامرزد در حالی که به سوی پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و بر کشتن او یاری دادی؟! شمر گفت: ای وای، چه می کردیم؟! امیران ما چنین دستور دادند و ما با آنها مخالفت نکردیم و اگر با آنها مخالفت می کردیم از این خران پست تر بودیم!
۷. قاتل بریر بن خضیر به نام کعب بن جابر نیز در شعری می گوید: (اگر عبیدالله را دیدی به او خبر بده که من گوش به فرمان خلیفه ام)
و همو سالهای بعد همچنان به جنایات خود افتخار کرده و می گوید: (خدایا ما وفا کردیم پس ما را مانند کسانی که خیانت کردند قرار مده)
امّا دیدگاه امام حسین علیه السلام و شیعیان درست در برابر برداشت آنان قرار داشت.
آنان همواره بر شروط امامت و معیارهای شرعی آن تاکید داشتند.
امام
علیه السلام در پاسخ نامه کوفیان، برخی شروط را برشمرده است: به جانم سوگند که امام نیست، مگر کسی که به کتاب خدا عمل کند؛ عدالت در پیش گیرد؛ حقّ را دین خود قرار دهد [یا به حقّ حکم کند] و خودش را در راه خدا وقف نماید.
و خطاب به سپاه حرّ بن یزید فرمود:... ای مردم اگر تقوا پیشه کنید و حق را برای اهلش بشناسید نزد خدا پسندیده تر است. ما اهل بیت به ولایت این امر (یعنی حکومت) سزاوارتریم از این افراد که چیزی را ادّعا می کنند که حقّ آنان نیست و در میان شما به ستم و تجاوز رفتار می کنند ...

1. ... إن أبدیتم صفحتکم لی، و نکثتم بیعتکم، و خالفتم امامکم، فوالله الَّذِی لا إله غیره لأضربنّکم بسیفی مَا ثبت قائمه فِی یدی، و لو لَمْ یَکُنْ لی مِنْکُمْ ناصر. أما إنی أرجو أن یکون من یعرف الحق مِنْکُمْ أکثر ممن یردیه الباطل. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۶)
2. ... أَیُّهَا النَّاسُ، فاعتصموا بطاعة الله و طاعة أئمتکم، وَ لا تختلفوا وَ لا تفرقوا فتهلکوا ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۸)
3. ... انا ابن من عرف الحق إذ أنکرته، و نصح لإمامه إذ غششته، و سمع و أطاع إذ عصیته و خالفت ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶)
4. "و ما جئت فِیهِ! أطعت إمامی، و وفیت ببیعتی" .... "عصیت ربک، و أطعت إمامک فِی هلاک نفسک، کسبت العار و النار، قَالَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ، فهو إمامک."  (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۸)
5. یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ، الزموا طاعتکم و جماعتکم، وَ لا ترتابوا فِی قتل من مرق من الدین، و خالف الإمام. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۵)
6. وَیْحَکَ، فَکَیْفَ نَصْنَعُ، إِنَّ أُمَرَاءَنَا هَؤُلاءِ أَمَرُونَا بِأمرٍ، فَلَمْ نُخَالِفْهُمْ، وَ لَوْ خَالَفْنَاهُمْ کُنَّا شَرًّا مِنْ هَذِهِ الْحُمُرِ (تاریخ الاسلام، ج۵، صص۱۲۵و۱۲۶)
7. فأبلغ عُبَیْد اللَّهِ إما لقیته ... بأنی مطیع للخلیفة سامع ... یا رب إنا قَدْ وفینا، فلا تجعلنا یَا رب کمن قَدْ غدر. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۳) ... "... فلعمری مَا الإمام إلا العامل بالکتاب، و الآخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه عَلَى ذات الله." (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳)
أَیُّهَا النَّاسُ، فإنکم إن تتقوا و تعرفوا الحق لأهله یکن أرضى لِله و نحن أهل البیت أولى بولایة هَذَا الأمر عَلَیْکُمْ من هَؤُلاءِ المدعین مَا لیس لَهُمْ، و السائرین فیکم بالجور و العدوان ...(تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۲)
گردآوری : https://t.me/zecra
هو الهادی

در زیارت مخصوصه امیر المومنین علیه السلام می خوانیم:
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَالَفَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنِ افْتَرَى عَلَیْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ غَصَبَکَ وَ غَصَبَ حَقَّکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ إِنَّا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بُرَآءُ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَالَفَتْکَ وَ أُمَّةً جَحَدَتْ وَلَایَتَکَ وَ تَظَاهَرَتْ عَلَیْکَ وَ قَتَلَتْکَ وَ حَادَتْ عَنْکَ وَ خَذَلَتْکَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاهُمْ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.
(خدا لعنت کند آنکه تو را شهید کرد و خدا لعنت کند آنکس که با تو مخالفت نمود و خدا لعنت کند آنکس را که بر تو افترا بست و خدا لعنت کند آنان را که به تو ظلم و ستم کردند و حق تو را غصب کردند و خدا لعنت کند آنکس را این خبر به او رسید راضى و شادمان گردید. ما از آنان به درگاه خدا بیزارى مى ‏جوییم، خدا لعنت کند امتى را که با تو مخالفت کرد و مقام ولایتت را انکار نمود و بر علیه تو همدست شدند و به قتل تو برخاستند و راه خلق را بسوى تو بستند و تو را مخذول و خوار داشتند. سپاس خداى را که آتش دوزخ را مأواى آنان کرد که بسیار بد منزلگاهى است براى واردانش)

حال مولوی صوفی در مثنویش در راستای جبراندیشی صوفیانه “ابن ‏ملجم”، شکافنده شریان‏های مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام را ، آلت حق مى ‏شمارد، و بزرگ جنایت او را ـ که روی تاریخ بشریت را سیاه کرده است ـ غیر قابل طعن و ملامت مى ‏داند:

من همی گویم بر او جف القلم    
ز این قلم بس سرنگون گردد علم

 لیک بى‏ غم شو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم

مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۳۸۶۶


وی همچنین از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید:

هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی دانم زتو

آلت حقی تو فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق

مثنوی معنوی/ دفتر اول/ص۱۹۰


جای بسی تاسف دارد افرادی که ادعای ولایت مولای متقیان را دارند همین مثنوی را اصول اصول اصول دین می دانند و برای صوفی ملعونی همچون مولوی بزرگداشت می گیرند!

هو الهادی
 ... یاران عمر بن سعد پیش آمدند و به گرد خیمه گاه حسین علیه السلام جولان دادند. دیدند که پشت آن ها خندق حفر شده و در آن هیزم و نی ریخته شده و آتش بر آن شعله ور است.
شمر بن ذی الجوشن لعنه الله با صدای بلند ندا داد: ای حسین آیا قبل از روز قیامت به سوی آتش شتافته ای؟ امام حسین علیه السلام فرمود: این کیست؟ گویا شمر بن ذی الجوشن است. گفت: آری.
امام فرمود: ای پسر زن بُز چِران تو سزاوارتری که وارد آتش دوزخ شوی. مسلم بن عوسجة رحمه الله خواست شمر را با تیر بزند. امام حسین علیه السلام او را منع کرد. مسلم بن عوسجة گفت: بگذار او را بزنم زیرا او مردی فاسق و از بزرگترین گردنکشان است و اکنون خداوند فرصتی فراهم کرده که او را بزنیم.
امام حسین علیه السلام فرمود: او را نزن، زیرا من خوش ندارم جنگ را آغاز کنم. سپس امام دستور داد مرکبش را بیاورند. بر آن نشست و با صدای بلند فرمود: ای مردم عراق. -در این حال اکثر آنان می شنیدند.- فرمود: ای مردم سخن مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را موعظه کنم به آن چه حقّ شما بر من است؛ و حجت را بر شما تمام کنم. پس اگر انصاف بدهید به سعادت شما نزدیک تر است و اگر انصاف ندهید؛ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ‏ (یونس 71) و إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحینَ‏  (اعراف 196)


... أَقْبَلَ الْقَوْمُ یَجُولُونَ حَوْلَ بُیُوتِ الْحُسَیْنِ ع فَیَرَوْنَ الْخَنْدَقَ فِی ظُهُورِهِمْ وَ النَّارُ تَضْطَرِمُ فِی الْحَطَبِ وَ الْقَصَبِ الَّذِی کَانَ أُلْقِیَ فِیهِ فَنَادَى شِمْرُ بْنُ ذِی الْجَوْشَنِ عَلَیْهِ اللَّعْنَةُ بِأَعْلَى صَوْتِهِ یَا حُسَیْنُ أَ تَعَجَّلْتَ النَّارَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع مَنْ هَذَا کَأَنَّهُ شِمْرُ بْنُ ذِی الْجَوْشَنِ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَاعِیَةِ الْمِعْزَى أَنْتَ‏ أَوْلى‏ بِها صِلِیًّا. وَ رَامَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ أَنْ یَرْمِیَهُ بِسَهْمٍ فَمَنَعَهُ الْحُسَیْنُ ع مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ دَعْنِی حَتَّى أَرْمِیَهُ فَإِنَّهُ الْفَاسِقُ مِنْ عُظَمَاءِ الْجَبَّارِینَ وَ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع لَا تَرْمِهِ فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَبْدَأَهُمْ. ثُمَّ دَعَا الْحُسَیْنُ ع بِرَاحِلَتِهِ فَرَکِبَهَا وَ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ وَ جُلُّهُمْ یَسْمَعُونَ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُ‏ لَکُمْ‏ عَلَیَ‏ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَیْکُمْ فَإِنْ أَعْطَیْتُمُونِی النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِی النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیَکُمْ‏ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ‏ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ‏ ...
 إرشاد المفید (نشر مؤتمر الشیخ المفید) ؛ ج‏2 ؛ ص96

صُحُفٍ مُطَهَرَه

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. دو شهادت است که سخن را بالا می برد و کار نیک را دوچندان می نماید. هر ترازویی که این دو شهادت از آن برداشته شوند؛ سبک است و هر ترازویی که این دو شهادت در آن قرار داده شوند؛ سنگین است. با این دو شهادت می توان به بهشت دست یافت و از آتش دوزخ رها گشت و از صراط گذشت. با شهادت است که به بهشت وارد می شوید و با صلوات است که به رحمت دست می یابید. بسیار بر نبی خود صلوات بفرستید. إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً. صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً

عن امیرالمؤمنین (ع) قال: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ شَهَادَتَانِ‏ تَرْفَعَانِ الْقَوْلَ وَ تُضَاعِفَانِ‏ الْعَمَلَ خَفَّ مِیزَانٌ تُرْفَعَانِ مِنْهُ وَ ثَقُلَ مِیزَانٌ تُوضَعَانِ فِیهِ وَ بِهِمَا الْفَوْزُ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ وَ الْجَوَازُ عَلَى الصِّرَاطِ وَ بِالشَّهَادَةِ تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ بِالصَّلَاةِ تَنَالُونَ الرَّحْمَةَ أَکْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى نَبِیِّکُمْ‏ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً» الکافی؛ دار الکتب الإسلامیة؛ ج‏8؛ ص18 و 19

بر این اساس اعمال کافران که از شهادت به توحید و رسالت محروم اند؛ هر چند به ظاهر زیاد باشد؛ سبک و کم ارزش، بلکه برای بسیاری از آنان بی ارزش است. در مقابل مؤمنان به توحید و رسالت که طبعاً به امامت نیز ایمان دارند؛ عملشان، هر چند به ظاهر کم باشد؛ سنگین و ارزشمند است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه