صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکمت» ثبت شده است

امام باقر علیه السّلام فرمود: پشیمانى از گذشت بهتر و آسانتر است تا پشیمانى از کیفر نمودن.1 (یعنى حتی اگر در موردی عفو موجب پشیمانی انسان شود، باز پشیمان شدن بعد از انتقام سخت تر است.) 

مؤید این روایت صحیحه، حکمتی زیبا منسوب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله است: صبر مرکب سلامت است. و جزع مرکب پشیمانى است. و تلخى حلم گواراتر از شیرینى انتقام است. و میوه حسد پشیمانى است. و کسى که صبر کند بر آنچه مکروه طبع اوست، می رسد به آنچه دوست مى‏ دارد. و صبر کردن بر مصیبت، مصیبتى است بر شماتت‏ کننده در آن مصیبت. و جزع و ناله و فریاد در مصیبت، مصیبت دیگر است، چون که ثواب آن از دست مى‏ رود. و این بزرگترین مصیبت است.2

1.الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 108/ 6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: النَّدَامَةُ عَلَى‏ الْعَفْوِ أَفْضَلُ وَ أَیْسَرُ مِنَ النَّدَامَةِ عَلَى الْعُقُوبَةِ.

2. إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص: 75 ... مَرَارَةُ الْحِلْمِ‏ أَعْذَبُ‏ مِنْ حَلَاوَةِ الِانْتِقَامِ وَ ثَمَرَةُ الْحِقْدِ النَّدَامَةُ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى مَنْ یَکْرَهُ أَدْرَکَ مَا یُحِبُّ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمُصِیبَةِ مُصِیبَةٌ لِلشَّامِتِ بِهَا وَ الْجَزَعُ عَلَیْهَا مُصِیبَةٌ ثَانِیَةٌ بِفَوَاتِ الثَّوَابِ وَ هِیَ أَعْظَمُ الْمَصَائِبِ.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، خدایی که چیزها را بدون اصل و مایه آفریده، و صورتها و پیکرها را بی نمونه و مانند نگاشته ای، و پدیده ها را بدون پیروی (از کسی) پدید آوردی،
تویی آن که هر چیز را به مقدار معلوم (بر اساس حکمت) ایجاد نموده ای، و هر چیز را برای آنچه از آن خواسته می شود، آماده ساخته ای، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده و آراسته گردانیده ای. تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت (آفریدن هر چیز) وزیری تو را همراهی ننموده و بیننده و مانندی برای تو نبوده است…؛
تویی آن که جایی تو را فرا نمی گیرد و در برابر سلطنت و حکومت تو، سلطنتی نمی تواند ایستادگی کند... تویی که عدد عدد همه چیز را به شمار آورده ای...
این فراز ها که شواهد آن از آیات کریمه و روایات شریفه مخفی نیست، تفویض غالیانه را آشکارا رد می کند.
انت الله لا اله الا انت الذی انشأت الاشیاء من غیر سنخ و صورت ما صورت من غیر مثال و ابتدعت المبتدعات بلا احتذاء، انت الذی قدرت کل شیء تقدیرا و یسرت کل شیء تیسیرا و دبرت ما دونک تدبیرا. انت الذی لم یعنک علی خلقک شریک و لم یؤازرک فی امرک وزیر و لم یکن لک مشاهد و لا نظیر…؛ انت الذی لا یحویک مکان و لم یقم لسلطانک سلطان... انت الذی احصیت کل شیء عدداً... (دعای 47 صحیفه سجادیه)
مطالب مرتبط:
حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

اعتقاد به تفویض خلق و رزق به ائمه علیهم السلام شرک است
این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از ابو العلا خفاف، از ابى سعید عقیصا نقل کرده اند که وى گفت: محضر مبارک حسن بن على بن ابى طالب (علیهم السلام) عرض کردم: اى فرزند رسول خدا براى چه با معاویه مداهنه و صلح نمودید و حال آن که مى‏ دانستید حقّ مال شما است نه مال او و نیز مى‏ دانستید که معاویه گمراه و ستمگر است؟
حضرت فرمودند: آیا بعد از پدرم علیه السلام من حجّت خدا بر مردم و امام ایشان نیستم؟
عرضه داشتم: چرا؟
فرمود: آیا مگر من نه آن کسى هستم که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین دو امام بوده چه قیام کرده و چه بنشینند؟
عرض کردم: آرى همین طور است.
فرمود: پس من امام بوده چه قیام کنم و چه بنشینم، اى ابا سعید به همان علّتى که پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله با بنى ضمره و بنى اشجع و با اهل مکّه هنگام برگشت از حدیبیّه صلح فرمودند من نیز با معاویه صلح نموده ‏ام، آنها که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با ایشان صلح فرمود بنصّ کتاب کافر بودند و معاویه و اصحابش به مقتضاى تأویل قرآن کافر مى ‏باشند، اى ابا سعید وقتى من امام از جانب خدا بودم نباید رأى مرا تخطئه کنى و عملى را که انجام داده ‏ام چه مداهنه و صلح بوده و چه محاربه و جنگ باشد مى‏ باید بپذیرى اگر چه حکمت کردار من بر تو مخفى و مشتبه باشد، مگر نمى ‏بینى جناب خضر علیه السلام وقتى کشتى را شکافت و جوان را کشت و دیوار را تعمیر کرد و بپا داشت موسى به غضب آمد و از کردارش سخت برآشفت، جهت غضبناک شدن موسى این بود که حکمت عمل خضر بر او مخفى بود تا آن که خضر علیه السلام آن را بازگو کرد و موسى راضى گشت، عمل و کردار من نیز همین طور مى‏ باشد یعنى از عمل و فعل من خرسند نبوده بلکه غضبناک هستند زیرا حکمت آن بر شما پنهان مى ‏باشد و آن این است که اگر من غیر از این مى ‏نمودم یک نفر از شیعیان ما روى زمین باقى نمى‏ ماند مگر آن که او را مى‏ کشتند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: قُلْتُ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ دَاهَنْتَ مُعَاوِیَةَ وَ صَالَحْتَهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ الْحَقَّ لَکَ دُونَهُ وَ أَنَّ مُعَاوِیَةَ ضَالٌّ بَاغٍ فَقَالَ یَا أَبَا سَعِیدٍ أَ لَسْتُ حُجَّةَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ إِمَاماً عَلَیْهِمْ بَعْدَ أَبِی ع قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَسْتُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِی وَ لِأَخِی الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا قُلْتُ بَلَى- قَالَ فَأَنَا إِذَنْ إِمَامٌ لَوْ قُمْتُ وَ أَنَا إِمَامٌ إِذْ لَوْ قَعَدْتُ یَا أَبَا سَعِیدٍ عِلَّةُ مُصَالَحَتِی لِمُعَاوِیَةَ عِلَّةُ مُصَالَحَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِبَنِی ضَمْرَةَ وَ بَنِی أَشْجَعَ وَ لِأَهْلِ مَکَّةَ حِینَ انْصَرَفَ مِنَ الْحُدَیْبِیَةِ أُولَئِکَ کُفَّارٌ بِالتَّنْزِیلِ وَ مُعَاوِیَةُ وَ أَصْحَابُهُ کُفَّارٌ بِالتَّأْوِیلِ یَا أَبَا سَعِیدٍ إِذَا کُنْتُ إِمَاماً مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ لَمْ یَجِبْ أَنْ یُسَفَّهَ رَأْیِی فِیمَا أَتَیْتُهُ مِنْ مُهَادَنَةٍ أَوْ مُحَارَبَةٍ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِیمَا أَتَیْتُهُ مُلْتَبِساً أَ لَا تَرَى الْخَضِرَ ع لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ سَخِطَ مُوسَى ع فِعْلَهُ لِاشْتِبَاهِ وَجْهِ الْحِکْمَةِ عَلَیْهِ حَتَّى أَخْبَرَهُ فَرَضِیَ هَکَذَا أَنَا سَخِطْتُمْ عَلَیَّ بِجَهْلِکُمْ بِوَجْهِ الْحِکْمَةِ فِیهِ وَ لَوْ لَا مَا أَتَیْتُ لَمَا تُرِکَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ إِلَّا قُتِلَ.
علل الشرائع، شیخ صدوق ره؛ ط- داوری؛ جلد1؛ صفحه211، به سند ضعیف. و در همین باب کتاب به سندی قوی تر در تأیید بخش پایانی خبر آمده است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام رضا علیه السلام: از نشانه های فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است. سکوت دری از درهای حکمت است. سکوت محبت می آورد و راهنمای هر خیری است.

مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِکْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِیلٌ عَلَى کُلِّ خَیْرٍ.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 113

در روایات متعددی بر رابطه تنگاتنگ حلم و علم تأکید شده است. و البته اگر کسی بردبار نیست، سزاوار است ابتدا بردباری بیاموزد!

اللهم ارزقنی حلماً یسد عنی باب الجهل

sohof2@
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد: از کجا پیامبران و رسولان خداوند به اثبات مى ‏رسند؟
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چون ثابت کردیم، برای ما  آفریدگار و سازنده ای برتر از ما و همه مخلوقات است و او آفریدگار حکیمی است که مردم قادر به مشاهده و ارتباط حسی با او نیستند، نه او با مردم همنشینی دارد و نه مردم با او، تا با او محاجه و گفتگو نمایند، ثابت می شود که برای او نمایندگانی در میان مردم است که آنها را به مصالح و منافعشان، و آنچه را که مایه بقا و حیات آنهاست و ترک آن، مایه نابودی شان، رهنمون می شوند. پس بدین ترتیب، ضرورت وجود فرمان دهندگان و بازدارندگان ، از جانب خداوند حکیم دانا در میان خلقش، روشن می شود.
و با آن ثابت مى‏ شود که براى خداوند معبرانی وجود دارد که آنها همان  پیامبران و برگزیدگان از میان خلقش هستند؛ حکیمانی مى‏ باشند که با حکمت و دانش پرورش یافته ‏اند و به حکمت معبوث شده ‏اند.
و در عین مشارکت با مردم در آفرینش و شکل، در احوال درونی و صفات با آنها شریک نیستند، از سوی خدای حکیم و دانا به وسیله حکمت و دلائل و براهین و شواهد از قبیل زنده کردن مردگان، مداوای مبتلایان به پیسی و جذام، تایید می شوند؛
و زمین خدا هیچگاه از حجت الهی تهی نمی گردد که با او دانشی است که بر راستی گفتار رسول و وجوب عدالت وی راهنمایی می کند.
قَالَ السَّائِلُ فَمِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ أَنْبِیَاءَ وَ رُسُلًا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یُلَامِسَهُمْ وَ لَا یُلَامِسُوهُ وَ لَا یُبَاشِرَهُمْ وَ لَا یُبَاشِرُوهُ وَ لَا یُحَاجَّهُمْ وَ لَا یُحَاجُّوهُ فَثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الآْمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ ثَبَتَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مُعَبِّرِینَ وَ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ فِی أَحْوَالِهِمْ عَلَى مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْکِیبِ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ وَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ وَ الشَّوَاهِدِ مِنْ إِحْیَاءِ الْمَوْتَى وَ إِبْرَاءِ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَصِ فَلَا تَخْلُو أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالِ الرَّسُولِ وَ وُجُوبِ عَدَالَتِهِ.
التوحید/باب 36
/ الرد على الثنویة و الزنادقة/ح1
هو الهادی

محمّد بن ابراهیم طالقانی ره، (استاد شیخ صدوق) گوید: با جمعى نزد شیخ ابو القاسم حسین بن روح - قدس اللَّه روحه - بودم که در میان آنها على بن عیسى هم بود، مردى نزد او آمد و گفت: مى‏ خواهم از شما پرسشى کنم، گفت: هر چه مى‏ خواهى بپرس، گفت: آیا حسین بن علىّ علیهما السّلام دوست خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا قاتل او دشمن خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا رواست که خداى تعالى دشمنش را بر دوستش مسلّط سازد؟
ابو القاسم حسین بن روح - قدّس اللَّه روحه - گفت: آنچه به تو مى‏ گویم بفهم، بدان که خداى تعالى با مردم با مشاهده عیانى خطاب نمى‏ کند و با مشافهه با آنها سخن نمى‏ گوید، ولى خداى تعالى رسولانى از جنس و صنف خودشان بر آنها مبعوث مى‏ کند که بمانند آنها بشرند و اگر رسولانى از غیر صنف و صورتشان مبعوث مى‏ کرد از آنان مى‏ رمیدند و کلامشان را نمى‏ پذیرفتند و چون پیامبران به نزد آنها آمدند و از جنس آنها بودند طعام مى‏ خوردند و در بازارها راه مى‏ رفتند، گفتند: شما بشرى به مثل ما هستید و کلام شما را نمى‏ پذیریم‏ مگر آنکه معجزه‏ اى بیاورید که ما از آوردن مثل آن عاجز باشیم آنگاه خواهیم دانست که شما را به کارى اختصاص داده‏ اند که ما بر انجام آن توانا نیستیم، آنگاه خداى تعالى براى آنها معجزاتى قرار داد که خلایق از انجام آن ناتوان بودند، یکى از آنها پس از انذار و برطرف ساختن عذر و بهانه طوفان آورد و جمیع طاغیان و متمرّدان غرق شدند و دیگرى را در آتش افکندند و آتش بر او سرد و سلامت شد و دیگرى از سنگ سخت ناقه بیرون آورد و از پستان ناقه شیر جارى ساخت و دیگرى دریا را شکافت و از سنگ چشمه‏ ها جارى ساخت و عصاى خشک او را اژدهایى قرار داد که سحر آنها را بلعید و دیگرى کور و پیس را شفا داد و مردگان را به اذن خداوند زنده کرد و به مردم خبر داد که در خانه‏ هایشان چه مى‏ خورند و چه ذخیره مى‏ کنند و براى دیگرى شقّ القمر شد و چهارپایانى مثل شتر و گرگ و غیر ذلک با وى سخن گفتند.
و چون این کارها را کردند و مردم در کار آنان عاجز شدند و نتوانستند کارى مانند ایشان انجام دهند خداى تعالى پیامبران را با این قدرت و معجزات از روى لطف و از سر حکمت گاهى غالب و گاهى مغلوب و زمانى قاهر و زمانى‏ دیگر مقهور ساخت، و اگر آنان را در جمیع احوال غالب و قاهر قرار مى‏ داد و مبتلا و خوار نمى ‏ساخت مردم آنان را به جاى خداى تعالى مى ‏پرستیدند و فضیلت صبرشان در برابر بلا و محنت و امتحان شناخته نمى ‏شد ولى خداى تعالى احوال آنان را در این باره مانند احوال سایرین قرار داد تا در حال محنت و آشوب صابر و به هنگام عافیت و پیروزى بر دشمن شاکر و در جمیع احوالشان متواضع باشند، نه گردن‏ فراز و متکبّر و چنین کرد تا بندگان بدانند پیامبران نیز خدایى دارند که خالق و مدبّر آنهاست و او را بپرستند و از رسولان او اطاعت نمایند و حجّت خدا ثابت و تمام گردد بر کسى که درباره آنها از حدّ درگذرد و براى آنها ادّعاى ربوبیت کند یا عناد و مخالفت و عصیان ورزد و منکر تعالیم و دستورات رسولان و انبیاء گردد. لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ.
محمّد بن ابراهیم بن اسحاق رضى اللَّه عنه گوید: فردا به نزد شیخ ابو القاسم بن روح - قدّس اللَّه روحه - بازگشتم و با خود مى‏ گفتم: آیا مى‏ پندارى آنچه که روز گذشته براى ما مى‏ گفت از پیش خود بود؟ شیخ ابتداء به کلام کرد و گفت: اى محمّد بن ابراهیم! اگر از آسمان بر زمین فرو افتم و پرندگان مرا بربایند و یا طوفان مرا در درّه عمیقى افکند نزد من محبوب‏تر است تا در دین خداى تعالى به رأى خود یا از جانب خود سخنى گویم، بلکه گفتار من مأخوذ از اصل و مسموع از حجّت صلوات اللَّه و سلامه علیه است.

کمال الدین و تمام النعمة، (ط- اسلامیه‏) ج‏2، ص: 507. و کمال الدین، ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 279

صُحُفٍ مُطَهَرَه