صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسولان» ثبت شده است

حماد از امام صادق علیه السلام نقل کند که حضرت امام صادق علیه السلام رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را یاد نموده و فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: خدا هیچ انسانی را بهتر از محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیافریده.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَکَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا بَرَأَ اللَّهُ نَسَمَةً خَیْراً مِنْ مُحَمَّدٍ ص.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 440/ ح1 و 2
میلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد: از کجا پیامبران و رسولان خداوند به اثبات مى ‏رسند؟
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چون ثابت کردیم، برای ما  آفریدگار و سازنده ای برتر از ما و همه مخلوقات است و او آفریدگار حکیمی است که مردم قادر به مشاهده و ارتباط حسی با او نیستند، نه او با مردم همنشینی دارد و نه مردم با او، تا با او محاجه و گفتگو نمایند، ثابت می شود که برای او نمایندگانی در میان مردم است که آنها را به مصالح و منافعشان، و آنچه را که مایه بقا و حیات آنهاست و ترک آن، مایه نابودی شان، رهنمون می شوند. پس بدین ترتیب، ضرورت وجود فرمان دهندگان و بازدارندگان ، از جانب خداوند حکیم دانا در میان خلقش، روشن می شود.
و با آن ثابت مى‏ شود که براى خداوند معبرانی وجود دارد که آنها همان  پیامبران و برگزیدگان از میان خلقش هستند؛ حکیمانی مى‏ باشند که با حکمت و دانش پرورش یافته ‏اند و به حکمت معبوث شده ‏اند.
و در عین مشارکت با مردم در آفرینش و شکل، در احوال درونی و صفات با آنها شریک نیستند، از سوی خدای حکیم و دانا به وسیله حکمت و دلائل و براهین و شواهد از قبیل زنده کردن مردگان، مداوای مبتلایان به پیسی و جذام، تایید می شوند؛
و زمین خدا هیچگاه از حجت الهی تهی نمی گردد که با او دانشی است که بر راستی گفتار رسول و وجوب عدالت وی راهنمایی می کند.
قَالَ السَّائِلُ فَمِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ أَنْبِیَاءَ وَ رُسُلًا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یُلَامِسَهُمْ وَ لَا یُلَامِسُوهُ وَ لَا یُبَاشِرَهُمْ وَ لَا یُبَاشِرُوهُ وَ لَا یُحَاجَّهُمْ وَ لَا یُحَاجُّوهُ فَثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الآْمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ ثَبَتَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مُعَبِّرِینَ وَ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ فِی أَحْوَالِهِمْ عَلَى مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْکِیبِ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ وَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ وَ الشَّوَاهِدِ مِنْ إِحْیَاءِ الْمَوْتَى وَ إِبْرَاءِ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَصِ فَلَا تَخْلُو أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالِ الرَّسُولِ وَ وُجُوبِ عَدَالَتِهِ.
التوحید/باب 36
/ الرد على الثنویة و الزنادقة/ح1
هو الهادی

محمّد بن ابراهیم طالقانی ره، (استاد شیخ صدوق) گوید: با جمعى نزد شیخ ابو القاسم حسین بن روح - قدس اللَّه روحه - بودم که در میان آنها على بن عیسى هم بود، مردى نزد او آمد و گفت: مى‏ خواهم از شما پرسشى کنم، گفت: هر چه مى‏ خواهى بپرس، گفت: آیا حسین بن علىّ علیهما السّلام دوست خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا قاتل او دشمن خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا رواست که خداى تعالى دشمنش را بر دوستش مسلّط سازد؟
ابو القاسم حسین بن روح - قدّس اللَّه روحه - گفت: آنچه به تو مى‏ گویم بفهم، بدان که خداى تعالى با مردم با مشاهده عیانى خطاب نمى‏ کند و با مشافهه با آنها سخن نمى‏ گوید، ولى خداى تعالى رسولانى از جنس و صنف خودشان بر آنها مبعوث مى‏ کند که بمانند آنها بشرند و اگر رسولانى از غیر صنف و صورتشان مبعوث مى‏ کرد از آنان مى‏ رمیدند و کلامشان را نمى‏ پذیرفتند و چون پیامبران به نزد آنها آمدند و از جنس آنها بودند طعام مى‏ خوردند و در بازارها راه مى‏ رفتند، گفتند: شما بشرى به مثل ما هستید و کلام شما را نمى‏ پذیریم‏ مگر آنکه معجزه‏ اى بیاورید که ما از آوردن مثل آن عاجز باشیم آنگاه خواهیم دانست که شما را به کارى اختصاص داده‏ اند که ما بر انجام آن توانا نیستیم، آنگاه خداى تعالى براى آنها معجزاتى قرار داد که خلایق از انجام آن ناتوان بودند، یکى از آنها پس از انذار و برطرف ساختن عذر و بهانه طوفان آورد و جمیع طاغیان و متمرّدان غرق شدند و دیگرى را در آتش افکندند و آتش بر او سرد و سلامت شد و دیگرى از سنگ سخت ناقه بیرون آورد و از پستان ناقه شیر جارى ساخت و دیگرى دریا را شکافت و از سنگ چشمه‏ ها جارى ساخت و عصاى خشک او را اژدهایى قرار داد که سحر آنها را بلعید و دیگرى کور و پیس را شفا داد و مردگان را به اذن خداوند زنده کرد و به مردم خبر داد که در خانه‏ هایشان چه مى‏ خورند و چه ذخیره مى‏ کنند و براى دیگرى شقّ القمر شد و چهارپایانى مثل شتر و گرگ و غیر ذلک با وى سخن گفتند.
و چون این کارها را کردند و مردم در کار آنان عاجز شدند و نتوانستند کارى مانند ایشان انجام دهند خداى تعالى پیامبران را با این قدرت و معجزات از روى لطف و از سر حکمت گاهى غالب و گاهى مغلوب و زمانى قاهر و زمانى‏ دیگر مقهور ساخت، و اگر آنان را در جمیع احوال غالب و قاهر قرار مى‏ داد و مبتلا و خوار نمى ‏ساخت مردم آنان را به جاى خداى تعالى مى ‏پرستیدند و فضیلت صبرشان در برابر بلا و محنت و امتحان شناخته نمى ‏شد ولى خداى تعالى احوال آنان را در این باره مانند احوال سایرین قرار داد تا در حال محنت و آشوب صابر و به هنگام عافیت و پیروزى بر دشمن شاکر و در جمیع احوالشان متواضع باشند، نه گردن‏ فراز و متکبّر و چنین کرد تا بندگان بدانند پیامبران نیز خدایى دارند که خالق و مدبّر آنهاست و او را بپرستند و از رسولان او اطاعت نمایند و حجّت خدا ثابت و تمام گردد بر کسى که درباره آنها از حدّ درگذرد و براى آنها ادّعاى ربوبیت کند یا عناد و مخالفت و عصیان ورزد و منکر تعالیم و دستورات رسولان و انبیاء گردد. لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ.
محمّد بن ابراهیم بن اسحاق رضى اللَّه عنه گوید: فردا به نزد شیخ ابو القاسم بن روح - قدّس اللَّه روحه - بازگشتم و با خود مى‏ گفتم: آیا مى‏ پندارى آنچه که روز گذشته براى ما مى‏ گفت از پیش خود بود؟ شیخ ابتداء به کلام کرد و گفت: اى محمّد بن ابراهیم! اگر از آسمان بر زمین فرو افتم و پرندگان مرا بربایند و یا طوفان مرا در درّه عمیقى افکند نزد من محبوب‏تر است تا در دین خداى تعالى به رأى خود یا از جانب خود سخنى گویم، بلکه گفتار من مأخوذ از اصل و مسموع از حجّت صلوات اللَّه و سلامه علیه است.

کمال الدین و تمام النعمة، (ط- اسلامیه‏) ج‏2، ص: 507. و کمال الدین، ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 279

صُحُفٍ مُطَهَرَه

بخشی از توقیع شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به محمد بن علی بن هلال: «من تو را و هر که خبرِ نامه ی مرا بشنود؛ شاهد می گیرم بر این که بیزارم به سوی خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) از کسی که بگوید ما علم غیب داریم ... و شما را شاهد می گیرم بر این که هر کس ما از او بیزاری جوییم؛ خداوند و ملائکه و رسولان و اولیاءش نیز از او بیزارند و من این توقیع را که در این نامه است؛ امانتی قرار دادم بر گردن تو و گردن هر کس که آن را بشنود؛ تا آن را از هیچ از یک موالی و شیعیان ما مخفی نکند؛ تا همه ی موالی از این توقیع مطلع شوند؛ شاید که خدا آنان را دریابد و به دین خدا که حق است باز گردند ... پس هر کس نامه مرا بفهمد و به آن چه امر و نهی کردم باز نگردد؛ لعنت خدا بر او فرود آید ...»

 الإحتجاج على أهل اللجاج، شیخ طبرسی، نشر المرتضی، ج‏2، ص473

به ضرورت مذهب شیعه، علم غیب مخصوص خداوند است و خبر دادن اهل بیت علیهم السلام از پنهانی ها مصداق «علم غیب» نیست؛ چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ‏ غَیْبٍ‏ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ» (نهج البلاغة؛ نشر الهجرة؛ ص186)

این معنا در روایات شیعه متواتر است.


علم موروث
یحیی بن عبدالله بن حسن به امام کاظم (علیه السلام) عرض کرد: فدایت شوم، مردم ادّعا می کنند شما غیب می دانید. فرمود: سبحان الله! دست خود را بر سرم بگذار. به خدا سوگند هیچ مویی در سر و بدنم نیست مگر آن که سیخ شد! سپس فرمود: نه به خدا سوگند. آن نیست مگر علمی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث رسیده است.

الأمالی، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، ص23/رجال الکشّی، دانشگاه مشهد، ص298

علمی که افزوده می شود نه علم غیب

امام باقر (علیه السلام) فرمود: عالِمِ ما غیب نمی داند و اگر خداوند عالم ما را به خود واگذارد؛ مانند یکی از شما خواهد بود ولی ساعت به ساعت به علم او می افزاید. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج1، ص325

«تعلّم من ذی علم»

عمار ساباطی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا امام غیب می داند؟ فرمود: نه ولی هر گاه که بخواهد چیزی بداند؛ خداوند او را آگاه می کند.
الکافی، دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص257

قبض و بسط
مردی از امام رضا (علیه السلام) پرسید: شما غیب می دانید؟ فرمود: ابوجعفر (
علیه السلام) فرموده است: علم برای ما گسترده می شود پس می دانیم و از ما گرفته و منقبض می شود پس نمی دانیم.
الکافی؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج‏1 ؛ ص256

وحی است نه علم غیب ...

صُحُفٍ مُطَهَرَه

محمد بن مسلم (ره) گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم دمیدن روح که در آیه ی «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏» ذکر شده؛ چگونه است؟
فرمود: روح مانند باد حرکت میکند و تنها از آن جهت «روح» نامیده شده که نامش از «ریح= باد» گرفته شده است و خداوند نام آن را از واژه  «ریح» گرفته زیرا «ارواح» با «باد» همسان اند و تنها از آن جهت لفظ «روح» را به نام خود اضافه کرده (= روحی) که آن روح را بر دیگر ارواح برگزیده چنان که به خانه ای از خانه ها گفته است: «بیتی =خانه من» و به رسولی از رسولان گفته: «خلیلی = دوست من» و همه این ها مخلوق و مصنوع و حادث و تحت ربوبیت و تدبیر اویند.

☀️بر خلاف دیدگاه فلاسفه، روح از دیدگاه روایات مجرّد نیست بلکه حرکت می کند و دارای اجزاء است. بر خلاف ادّعای فلاسفه اضافه ی روح به خداوند در آیه «و نفخت فیه من روحی» تشریفی است و دلیل بر تجرّد نیست؛ چنان که کعبه مجرّد نیست اما از باب تشریف به خداوند اضافه شده: بیت الله.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏ کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ‏ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتَقَّ اسْمَهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ الرِّیحِ لِأَنَّ الْأَرْوَاحَ‏ مُجَانِسَةٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا قَالَ لِبَیْتٍ مِنَ الْبُیُوتِ بَیْتِی وَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ.
الکافی، دار الکتب الاسلامیة، ج‏1، ص133

صُحُفٍ مُطَهَرَه

ابوبصیر به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: خداوند برای چه به انبیاء و رسولان و به شما معجزه عطا کرده است؟ فرمود: برای آن که دلیلی باشد برای راستگویی معجزه کننده. معجزه نشانه خداوند است که جز به انبیاء و رسولان و حجتهای خود نمی دهد تا با آن راستگویی راستگو و دروغگویی دروغگو معلوم شود.

(علل الشرائع ؛ نشر داوری؛ ج‏1 ؛ ص122)

معجزات امامان علیهم السلام به حدّی از تواتر است که دشمنان شیعه نیز به آن معترف اند. برای مثال ابن حجر که از متعصّب ترین دشمنان شیعه است؛ در کتاب «الصواعق المحرقة» که در ردّ مذهب شیعه نوشته؛ معجزات متعدّدی برای اهل بیت علیهم السلام بر شمرده است.

(رجوع کنید به الصواعق المحرقة، ابن حجر، مکتبة الحقیقة، استانبول، 1424 ه.، صص 167 و 179 و 186 و 269-273 و 279 و 281 - 288 و 290)

صُحُفٍ مُطَهَرَه