صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باطل» ثبت شده است

امام حسین علیه السلام و یارانش هنگام حرکت به سوی کوفه، در جایی به نام ثعلبیه فرود آمدند. بشر بن غالب بر ایشان وارد شد و گفت: ای پسر رسول خدا مرا آگاه کن از معنای این سخن خدا "یوم ندعوا کل أناس بإمامهم." (روزی که هر گروهی را با امامشان فرامی خوانیم)
امام حسین علیه السلام فرمود: امامی به هدایت دعوت کرده و گروهی او را اجابت کرده اند و امامی به گمراهی فراخوانده و قومی دعوتش را پذیرفته اند. آنان در بهشت اند و اینان در دوزخ. و این همان سخن خدا است که "فریق فی الجنة و فریق فی السعیر" (امالی الصدوق، ص۲۱۷)
در شناخت انگیزه قاتلان امام حسین علیه السلام بیش از هر چیز باید به برداشت آنان از "امامت" توجّه داشت؛ برداشت باطلی که مطابق با مذهب رسمی اهل سنّت و تبلیغات حکومت اموی بود. یزیدیان از آغاز تا فرجام، بر این تاکید داشتند که آن چه می کنند، با معیارهای ولایتمداری، درست و ارزشمند است. به چند نمونه توجّه کنید:
۱. والی کوفه، نعمان بن بشیر، پس از ورود مسلم بن عقیل به منبر رفته، زبان به تهدید گشوده و چنین می گوید :... اگر رودرروی من بایستید و بیعت خود را بشکنید و با امام خود [یعنی یزید] مخالفت کنید، سوگند به الله که جز او خدایی نیست، تا وقتی که قبضه شمشیر در دستم بماند، شما را با شمشیر می زنم؛ اگر چه هیچ یک از شما مرا یاری نکند. امیدوارم در میان شما حقّ شناسان بیش از کسانی باشند که باطل به هلاکتشان می کشاند.
۲. همچنین عبیدالله بن زیاد پس از دستگیری هانی بن عروه، بر فراز منبر خطبه می خواند: ... ای مردم! به طاعت خدا و طاعت امامان خود درآویزید و اختلاف و تفرقه نورزید که هلاک خواهید شد ...این جمله ظاهراً تفسیری است بر آیه شریفه "و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا"
۳.مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به قصر ابن زیاد آوردند. بر درگاه قصر میان او و مسلم بن عمرو الباهلی گفتگویی درگرفت. مسلم بن عمرو، مسلم بن عقیل را سرزنش کرده و گفت: ... من فرزند کسی هستم که حقّ را شناخت، آن گاه که تو آن را نشناختی و برای امامش [یعنی یزید] خیرخواهی کرد، آن گاه که تو به او خیانت کردی و حرف شنید و اطاعت کرد، آن گاه که تو نافرمانی کرده و مخالفت ورزیدی.

۴. ابن زیاد نامه ای به حرّ بن یزید نوشت و دستور داد کاروان امام حسین علیه السلام را متوقّف کند و این نامه را به همراه شخصی از قبیله کنده فرستاد. ابوالشعثاء یزید بن زیاد بن المهاصر _که هم قبیله او بود_ به آن شخص گفت: مادرت به عزایت بنشیند، این چیست که برایش آمده ای؟ آن شخص نیز با حالت حقّ به جانب پاسخ داد: برای چه آمده ام؟ امام خود را فرمان برده ام و به بیعت خویش وفا کرده ام‌. ابوالشعثاء گفت:  خدایت را نافرمانی کردی و امامت را در هلاک خویش فرمان بردی. ننگ و آتش برای خود به دست آوردی. خداوند فرموده: "و آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند و روز قیامت یاری نمی شوند.‌" مقصود، امام تو است.
۵. یکی از فرماندهان سپاه یزید به نام عمرو بن للحجاج الزبیدی در روز عاشورا می گفت: ای کوفیان! بر فرمانبرداری خود و همراهی جماعت بمانید و در کشتن کسانی که از دین بیرون رفته و با امام [یعنی یزید] مخالفت کرده اند تردید به خود راه ندهید.
۶. روایت کرده اند که شمر بن ذی الجوشن پس از نماز صبح می گفت: خدایا تو شریفی و شرافت را دوست داری و می دانی که من هم شریفم، پس مرا بیامرز! ابواسحاق به او گفت: چگونه خدا تو را بیامرزد در حالی که به سوی پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و بر کشتن او یاری دادی؟! شمر گفت: ای وای، چه می کردیم؟! امیران ما چنین دستور دادند و ما با آنها مخالفت نکردیم و اگر با آنها مخالفت می کردیم از این خران پست تر بودیم!
۷. قاتل بریر بن خضیر به نام کعب بن جابر نیز در شعری می گوید: (اگر عبیدالله را دیدی به او خبر بده که من گوش به فرمان خلیفه ام)
و همو سالهای بعد همچنان به جنایات خود افتخار کرده و می گوید: (خدایا ما وفا کردیم پس ما را مانند کسانی که خیانت کردند قرار مده)
امّا دیدگاه امام حسین علیه السلام و شیعیان درست در برابر برداشت آنان قرار داشت.
آنان همواره بر شروط امامت و معیارهای شرعی آن تاکید داشتند.
امام
علیه السلام در پاسخ نامه کوفیان، برخی شروط را برشمرده است: به جانم سوگند که امام نیست، مگر کسی که به کتاب خدا عمل کند؛ عدالت در پیش گیرد؛ حقّ را دین خود قرار دهد [یا به حقّ حکم کند] و خودش را در راه خدا وقف نماید.
و خطاب به سپاه حرّ بن یزید فرمود:... ای مردم اگر تقوا پیشه کنید و حق را برای اهلش بشناسید نزد خدا پسندیده تر است. ما اهل بیت به ولایت این امر (یعنی حکومت) سزاوارتریم از این افراد که چیزی را ادّعا می کنند که حقّ آنان نیست و در میان شما به ستم و تجاوز رفتار می کنند ...

1. ... إن أبدیتم صفحتکم لی، و نکثتم بیعتکم، و خالفتم امامکم، فوالله الَّذِی لا إله غیره لأضربنّکم بسیفی مَا ثبت قائمه فِی یدی، و لو لَمْ یَکُنْ لی مِنْکُمْ ناصر. أما إنی أرجو أن یکون من یعرف الحق مِنْکُمْ أکثر ممن یردیه الباطل. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۶)
2. ... أَیُّهَا النَّاسُ، فاعتصموا بطاعة الله و طاعة أئمتکم، وَ لا تختلفوا وَ لا تفرقوا فتهلکوا ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۸)
3. ... انا ابن من عرف الحق إذ أنکرته، و نصح لإمامه إذ غششته، و سمع و أطاع إذ عصیته و خالفت ... (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶)
4. "و ما جئت فِیهِ! أطعت إمامی، و وفیت ببیعتی" .... "عصیت ربک، و أطعت إمامک فِی هلاک نفسک، کسبت العار و النار، قَالَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ، فهو إمامک."  (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۸)
5. یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ، الزموا طاعتکم و جماعتکم، وَ لا ترتابوا فِی قتل من مرق من الدین، و خالف الإمام. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۵)
6. وَیْحَکَ، فَکَیْفَ نَصْنَعُ، إِنَّ أُمَرَاءَنَا هَؤُلاءِ أَمَرُونَا بِأمرٍ، فَلَمْ نُخَالِفْهُمْ، وَ لَوْ خَالَفْنَاهُمْ کُنَّا شَرًّا مِنْ هَذِهِ الْحُمُرِ (تاریخ الاسلام، ج۵، صص۱۲۵و۱۲۶)
7. فأبلغ عُبَیْد اللَّهِ إما لقیته ... بأنی مطیع للخلیفة سامع ... یا رب إنا قَدْ وفینا، فلا تجعلنا یَا رب کمن قَدْ غدر. (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۳) ... "... فلعمری مَا الإمام إلا العامل بالکتاب، و الآخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه عَلَى ذات الله." (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳)
أَیُّهَا النَّاسُ، فإنکم إن تتقوا و تعرفوا الحق لأهله یکن أرضى لِله و نحن أهل البیت أولى بولایة هَذَا الأمر عَلَیْکُمْ من هَؤُلاءِ المدعین مَا لیس لَهُمْ، و السائرین فیکم بالجور و العدوان ...(تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۲)
گردآوری : https://t.me/zecra
هو الهادی
ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ امیرالمؤمنین ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ گرفتند ﻭ ﻓﺮﻣﻮدند:
ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻟﻴﻦ کسی ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ کسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺼﺎﻓﺤﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﺻﺪّﻳﻖ ﺍﻛﺒﺮ (ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ) ﻭ ﻓﺎﺭﻭﻕ ﺍﻣﺖ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺴﺮﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻝ، ﺧﺴﺮﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻋﻦ ﺃﺑﻰ ﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ: ﺃﺧﺬ ﺍﻟﻨﺒﻰ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻴﺪ ﻋﻠﻰ ﻓﻘﺎﻝ:ﺇﻥﱠﱠ ﻫﺬﺍ ﺃﻭﱠﱠﻝُ ﻣَﻦْ ﺁﻣَﻦَ ﺑﻲ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﺃﻭﱠﱠﻝُ ﻣَﻦْ ﻳُﺼﺎﻓِﺤُﻨﻲ ﻳَﻮْﻡَ ﺍﻟﻘِﻴﺎﻣَﺔِ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺼِﺪّﻳﻖُ ﺍﻟﺄﻛُﺒَﺮُ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﻓﺎﺭُﻭﻕُ ﻫﺬِﻩِ ﺍﻟﺄُﻣﱠﱠﺔِ ﻳَﻔْﺮُﻕُ ﺑﻴﻦَ ﺍﻟﺤَﻖﱢﱢ ﻭَ ﺍﻟﺒﺎﻃِﻞِ، ﻭَ ﻫﺬﺍ ﻳَﻌْﺴُﻮﺏُ ﺍﻟﻤُﺆﻣِﻨﻴﻦَ، ﻭَ ﺍﻟﻤﺎﻝُ ﻳَﻌْﺴُﻮﺏُ ﺍﻟﻈﺎﻟِﻤﻴﻦَ.
تفسیر عیاشی، ص4 و شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج‏2، ص: 264. و از عامه بسیاری مانند هیثمی،  ابن عدی، و طبرانی و بزاز آن را نقل کرده اند.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
[بنا بر نامه مروی اصحاب از سعد خیر،] امام باقر علیه السّلام ریشه اختلاف مردم را پس از پیامبر صلوات الله علیه و آله این گونه توصیف نموده است:
... پس از آن که امّت، مرجع خود را امر خداوند قرار داده بود، اکنون از امر مردم پیروی و [در هنگام نیاز] به آن رجوع می کند؛ چه بد جایگزینی است برای ستمگران ولایت مردم به جای ولایت خدا، و پاداش مردم به جای پاداش خدا، و خشنودی مردم به جای پاداش خدا ... رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنان را بر راه روشنی که شب و روزش آشکار است رها کرد؛ در حالی که نه بدعتی در میانشان پیدا شده بود و نه سنّتی دگرگون گشته بود؛ نه مخالفتی بود و نه اختلافی؛ امّا زمانی که تاریکیِ خطاها مردم را در برگرفت؛ رهبران دو دسته شدند: امامی که مردم را به سوی خدا فرا می خواند و امامی که مردم را به آتش دعوت می نمود؛ در این هنگام شیطان به سخن در آمد و صدایش بر زبان دوستانش بلند گشت و پیاده نظام و سواره نظامش زیاد شد و در مال و فرزندِ آن کس که شریکش قرار داد، شراکت جست؛ پس بدعت به کار گرفته شد و کتاب و سنّت رها گشت. ولی دوستان خدا با حجّت و برهان سخن گفتند و به کتاب خدا و حکمت [رسول خدا] درآویختند. از آن روز بود که اهل حق و اهل باطل جدا شدند. رهیافتگان از یاری هم دست وانهاده و سستی کردند؛ ولی گمراهان به یاری هم برخاستند تا آن که بیشتر مردم بر گرد فلانی و مانند او جمع شدند ...
... فَالْأُمَّةُ یَصْدُرُونَ‏ عَنْ‏ أَمْرِ النَّاسِ‏ بَعْدَ أَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ عَلَیْهِ یَرِدون فَبِئْسَ لِلظَّالِمِینَ‏ بَدَلًا وَلَایَةُ النَّاسِ بَعْدَ وَلَایَةِ اللَّهِ‏ وَ ثَوَابُ النَّاسِ بَعْدَ ثَوَابِ اللَّهِ وَ رِضَا النَّاسِ بَعْدَ رِضَا اللَّهِ ... تَرْکَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ‏ ص عَلَى الْبَیْضَاءِ لَیْلُهَا مِنْ نَهَارِهَا لَمْ یَظْهَرْ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ لَمْ یُبَدَّلْ فِیهِمْ سُنَّةٌ لَا خِلَافَ عِنْدَهُمْ وَ لَا اخْتِلَافَ فَلَمَّا غَشِیَ النَّاسَ ظُلْمَةُ خَطَایَاهُمْ صَارُوا إِمَامَیْنِ دَاعٍ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ دَاعٍ إِلَى النَّارِ فَعِنْدَ ذَلِکَ نَطَقَ الشَّیْطَانُ فَعَلَا صَوْتُهُ عَلَى لِسَانِ أَوْلِیَائِهِ وَ کَثُرَ خَیْلُهُ وَ رَجْلُهُ وَ شَارَکَ فِی الْمَالِ وَ الْوَلَدِ مَنْ أَشْرَکَهُ فَعُمِلَ بِالْبِدْعَةِ وَ تُرِکَ الْکِتَابُ وَ السُّنَّةُ وَ نَطَقَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ بِالْحُجَّةِ وَ أَخَذُوا بِالْکِتَابِ وَ الْحِکْمَةِ فَتَفَرَّقَ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ أَهْلُ الْحَقِّ وَ أَهْلُ الْبَاطِلِ وَ تَخَاذَلَ‏ وَ تَهَاونَ [تهادن] أَهْلُ الْهُدَى وَ تَعَاوَنَ أَهْلُ الضَّلَالَةِ حَتَّى کَانَتِ الْجَمَاعَةُ مَعَ فُلَانٍ وَ أَشْبَاهِه‏ ...(الکافی، ج‏8، صص53-55)

[و بنا بر روایتی از امام صادق علیه السلام] در کتاب خدا امامان دو گونه اند. خداوند فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» [= آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.] نفرموده: به امر مردم. [پس] امامان هدایت امر خدا را بر امر خود و حکم خدا را بر حکم خود مقدّم می دارند. همچنین فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» [=آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند.] پس این گونه امامان امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدّم می دارند و بر خلاف کتاب خدا، به هوا و رأی خویش عمل می کنند. (الکافی ؛ ج‏1 ؛ ص216)

بنابراین نزاع شیعه و دیگران در اصل بر سر یک چیز است: اجرای حکم خدا و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله، به دست حجّت خدا و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله یا اجرای قانون و حکم بشری به دست یکی از افراد بشر که با انتخاب و یاری همه یا گروهی از مردم بر سر کار آمده است.
ذکری
هو الهادی

امام صادق علیه السلام: خانه ای که در آن غنا باشد، از مصیبت دردناک ناگهانی در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان در آن منزل داخل نمی شوند.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: بَیْتُ الْغِنَاءِ بَیْتٌ لَا تُؤْمَنُ فِیهِ الْفَجِیعَةُ وَ لَا تُجَابُ فِیهِ الدَّعْوَةُ وَ لَا تُدْخِلُهُ الْمَلَائِکَة.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 433 به سند صحیح، دعائم الاسلام ج 2، ص 208 ، ح 762

غناء و آوازه خوانی، لانه نفاق و دوروئی است.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْغِنَاءُ عُشُّ النِّفَاقِ. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 431، ثواب الأعمال، دار الشریف الرضیّ، ص 244 و علل الشرائع، مکتبة داوری، ج‏2 ؛ ص476؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۷

گوش کردن به لهو و غناء، نفاق را می رویاند همان گونه که آب کشتزار را می رویاند.

عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَنْبَسَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اسْتِمَاعُ الْغِنَاءِ وَ اللَّهْوِ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 434، دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 208، وسائل الشیعه, ج۱۲،ص۲۳۶، و ر.ک الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)، ص: 199

امام صادق علیه السّلام درباره سخن خداوند که می فرماید: «از گفتار باطل بپرهیزید» فرمود: گفتار باطل همان غناء است.

 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فی قول الله تعالی: «وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» قال: قول الزُّورِ الغِناء. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 435/ ح2 و 7 و ص: 431 باب الغناء به اسناد صحیح در ح1 و 6 و 13، وسائل الشیعه، ج12، ص227.

بدانید که غناء از جمله چیزهایی است که خداوند تعالی در کتابش بر آن وعده عذاب داده است. و تلاوت فرمود «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ ...»  (از جمله مردم کسی است که  کلام لهو و باطل را می خرد تا با آن مردم را از راه خدا بدون علم گمراه کند، و آن را مسخره گیرد. برای آنان عذابی خوار کننده است.)
(که از مصادیق «لهو الحدیث» در این آیه غنا و آوازه خوانی است.)

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ النَّارَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِین‏. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 431 و مشابه این تفسیر در احادیث متعددی به اسناد قوی آمده است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت است که فرمود:

... پس از من زمانی بر شما خواهد آمد که چیزی پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و بیشتر از دروغ بر خدا و رسولش صلی الله علیه و آله نیست ...

«... إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ شَیْ‏ءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَکْثَرَ مِنَ الْکَذِبِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ رَسُولِهِ ص ...»

الکافی ؛ دار الکتب الإسلامیة؛ ج‏8؛ ص 387 - نهج البلاغة ؛ خطبه 147

سرگردان شدن شیعیان در آخرالزمان
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام سجاد علیه السلام: به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل، و مقایسات فاسد و بى اساس نمى توان احکام و مسائل دین را به دست آورد، بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعى دین، تسلیم محض مى باشد، پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود، و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک مى گردد.

إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَالآراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَلایُصابُ إلاّ بالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَالرَّأْىِ هَلَکَ.

 کمال الدین، ج۱ ص۳۲۴

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام: روزه، فقط از خوردن و نوشیدن نیست. سزاوار است انسان زبان خود، و جوارح و جمیع اعضائش را از گفتار بیهوده و باطل در ماه رمضان و در دیگر ماهها (آن گاه که روزه دار است) حفظ نماید.
عن ابی عبد الله علیه السلام: لَیْسَ الصَّوْمُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ الْإِنْسَانُ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَحْفَظَ لِسَانَهُ وَ جَارِحَتَهُ وَ جَمِیعَ أَعْضَائِهِ مِنْ قَوْلِ اللَّغْوِ وَ الْبَاطِلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غَیْرِهِ یَعْنِی إِذَا کَانَ صَائِماً فِی غَیْرِهِ.

النوادر للاشعری ص ۲۴ و مانند آن در التهذیب

صُحُفٍ مُطَهَرَه
نامه معاویه در ترغیب مردم بصره و پیوستن به او و بالا بردن بخشش ها از بیت المال :
از بندۀ خدا معاویه، امیرالمؤمنین، به هر کس که این نامه بر او خوانده شود...
اگر شما در جمع‌ ما آیید، آتش این فتنه فرو خواهد نشست و کارِ این امت درست خواهد شد.
... تعهد می‌دهم که در میان شما به کتاب خدا عمل کنم و هر سال به شما از بودجه عمومی دو برابر دهم و شما را برای همیشه از مالیات معاف کنم.
پس به سرعت دعوت ما را اجابت کنید و به ما بپیوندید، خدا شما را مورد رحمت قرا دهد.
خداوند ما را و شما را از کسانی قرار دهد که به ندای حق پاسخ می‌دهند، و آن را به رسمیت می‌شناسند، و باطل را ناپسند می شمارند...
پس چون نامه بر آنان خوانده شد، گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم!
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم‏، من عبد اللَّه معاویة أمیر المؤمنین الى من قرئ علیه کتابی هذا من المؤمنین و المسلمین من أهل البصرة... ٍ إِنَّکُمْ إِنْ جَامَعْتُمُونَا طَفِئَتِ النَّائِرَةُ وَ اجْتَمَعَتِ الْکَلِمَةُ وَ اسْتَقَامَ أَمْرُ هَذِهِ الْأُمَّة... إِنَّ لَکُمْ عَلَیَّ أَنْ أَعْمَلَ فِیکُمْ بِالْکِتَابِ وَ أَنْ أُعْطِیَکُمْ فِی السُّنَّةِ عَطَاءَیْنِ وَ لَا أَحْتَمِلَ فَضْلًا مِنْ فَیْئِکُمْ عَنْکُمْ أَبَداً فَنَازِعُوا إِلَى مَا تُدْعَوْنَ إِلَیْهِ رَحِمَکُمُ اللَّهُ وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ رَجُلًا مِنَ النَّاصِحِینَ وَ کَانَ مِنْ أُمَنَاءِ خَلِیفَتِکُمُ الْمَظْلُومِ ابْنِ عَفَّانَ وَ عُمَّالِهِ وَ أَعْوَانِهِ عَلَى الْهُدَى وَ الْحَقِّ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ یُجِیبُ إِلَى الْحَقِّ وَ یَعْرِفُهُ وَ یُنْکِرُ الْبَاطِلَ وَ یَجْحَدُهُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ. فَلَمَّا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْکِتَابُ قَالَ عُظَمَاؤُهُمْ: سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا. الغارات، ابواسحاق ثقفی، ج ۲، ص ۳۸۵
اما می دانیم در پی این عبارات دلربای معاویه لعنه الله، شدیدترین ظلم ها و غارت ها توسط او در مملکت اسلامی بود.
این است که در سخنی از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:
حقّ فراخترین چیزها است هنگام توصیف و گفتگو از آن، و تنگ‏ترین و سخت ترین چیزها است، هنگام عمل و برخورد منصفانه! (حقّ را موقع گفتار بسیار به زبان مى ‏آورند، ولى هنگام عمل به کار نمى برند.)
فالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی‏ التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُف‏ (نهج البلاغة، صبحی صالح، ص: 333)
صُحُفٍ مُطَهَرَه