از ظلم کردن به کسی که یاوری جز خداوند ندارد، بر حذر باش. (که دادخواه او خود خداوند است.)
عن سید الشهداء (علیه السلام): إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ.تحف العقول ص۲۴۶
از ظلم کردن به کسی که یاوری جز خداوند ندارد، بر حذر باش. (که دادخواه او خود خداوند است.)
عن سید الشهداء (علیه السلام): إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ.تحف العقول ص۲۴۶
پاداش زیارت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام
زیارت خدا!اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ
فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ
وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَةَ
عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ
تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُه...
بار
الها! به درگاه تو از فقدان پیامبر و غیبت ولىّ خود و سختى زمانه و وقوع فتنه ها و
چیرگى دشمنان و کثرت دشمنان و کمى عددمان شکایت مى کنیم. بار الها! با فتح عاجل و
نصرت عزّتمند خود و امام عادلى که ظاهر مى سازى فرج را برسان...
کمال
الدین و تمام النعمة، ج2، ص: 514، در توقیعات وارده از حضرت
✔️ بنا بر روایات و آیات بسیار، مقدار، بلکه اکثریت و چیره بودن هرگز ملاک و معیار حق نیست.
آیات:
اکثر الناس لا یعلمون، اکثرهم یجهلون، اکثرهم لا یومنون. و ما اکثر الناس و لو
حرصت بمومنین. و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون...
و حتی بسیاری از آیات انبیاء حاکی از کمی اهل حق است.
روایات
بسیار مانند: در راه هدایت از کمی اهل آن وحشت نکنید.
لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله...
الغارات، المسترشد، الغیبة للنعمانی، نهج البلاغه عن امیر المومنین ع.
امام صادق سلام الله علیه در پاسخ به پرسش از معناى خوش اخلاقى فرمودند: نرمخو و مهربان باشى، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویى برخورد کنى.2
رسول
خدا صلی الله علیه و آله:داناترین مردم کسى است که با مردم بیشتر مدارا
کند و خوارترین مردم کسى است که به مردم اهانت کند.3
امام
صادق سلام الله علیه فرمودند: مردم را با رفتارتان [به دین] فرا
خوانید.4
1.یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا لَنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قُبْحِ الْقَوْلِ. الأمالی( للصدوق)، ص: 400، الحکایات (للمفید)، ص: 93، الأمالی (للطوسی)، ص: 440، مشکاة الأنوار، ص67 و بسیاری از کتب دیگر به اسناد مختلف.
2.مَا حَدُّ حُسْنِ الْخُلُقِ قَالَ
تُلِینُ جَانِبَکَ وَ تُطِیبُ کَلَامَکَ وَ تَلْقَى أَخَاکَ بِبِشْرٍ حَسَن.
من لا یحضره
الفقیه ج 4 ، ص 412 ،
3.اَعْقَلُ النّاسِ اَشَدُّهُمْ مُداراةً لِلنّاسِ،وَاَذَلُّ النّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسَ.من لایحضره الفقیه،ج 4، ص 394.
4.کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکُم. قرب الاسناد(ط-الحدیثه) ص 77 .
رجال الکشی: ص ۳۶۴. به سند صحیح. مرحوم مجلسی ، بحارالانوار: ج ۲۵ ، ص ۲۶۴.
این حکایت برخورد امام معصوم (علیه السلام) را با ادعاهای عجیب و غریب که این روزها در جامعه ما اندک نیست، نشان میدهد. کسانی که داستانهای عجیب درباره عارفان میسازند و روزانه آنان را با عوالم غیبی متصل میکنند و نسبتهای نامتعارف میدهند. باید کسانی مدعی هستند مستقیم از خدا و امام زمان (عج) توصیههایی میشنوند؛ از این حدیث عبرت بگیرند. و دست مردم را بیش از این از دامان اهل بیت (علیهم السلام) و فقاهت کوتاه نکنند.
امام
صادق علیه السلام : یکی از بزرگان دین بنی اسرائیل آن قدر خداوند را عبادت کرد که
مثل چوب باریک شد. خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به او بگو خداوند می
فرماید: به عزت، بزرگی و عظمتم سوگند اگر آن قدر مرا عبادت کنی که مانند پیه در
دیگ آب شوی، از تو قبول نخواهم کرد، مگر این که از دری که دستور داده ام بسوی من
بیایی.1
عبادت شیطانی!!!
به سند
معتبر از امام صادق علیه السلام: چون ابلیس به سجده برای آدم علیه السلام امر شد، گفت: پروردگارا به
عزتت سوگند که اگر مرا از سجده برای آدم معاف بداری، چنان عبادتی تو را خواهم نمود
که ابدا هرگز کسی تو را مثل آن عبادت نکرده باشد. خداوند تعالی فرمود: «براستی که
من دوست دارم به آن نحو که اراده کرده ام عبادت شوم.»2
و عمل مخالف سنت در واقع بدعت است.4
و لذاست که بنا بر روایات متواتر همواره باید کارمان را با کتاب و سنت تطبیق بدهیم، و صرف عبادت بلکه تعبد ظاهری اشخاص، دلیل بر جایگاه بالای آنان نیست. و حتی از جهت دیگر فرموده اند: به طولانی بودن رکوع و سجود افراد نگاه نکنید. (کافی1؛ باب1) چه برسد به روش هایی که در شرع نیست!
قال الله: انما یتقبل الله من المتقین
1.عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَبَدَ
اللَّهَ حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَتَّى صَارَ مِثْلَ الْخِلَالِ
فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیِّ زَمَانِهِ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِی
وَ جَلَالِی وَ جَبَرُوتِی لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنِی حَتَّى تَذُوبَ کَمَا تَذُوبُ
الْأَلْیَةُ فِی الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْکَ حَتَّى تَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ
الَّذِی أَمَرْتُکَ.
ثواب
الاعمال و عقاب الاعمال ص۴۷۷ باب عقاب من اتی الله من غیر باب، بسند صحیح
2. عن الصادق ع: أُمِرَ إِبْلِیسُ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَقَالَ یَا رَبِّ وَ عِزَّتِکَ إِنْ أَعْفَیْتَنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع لَأَعْبُدُکَ عِبَادَةً مَا عَبَدَکَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِید. قصص الأنبیاء للراوندی ص۴۳ بنقل از کتاب النبوة للصدوق ره عن ثقاته
3. إنَّ کُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلَّ ضَلَالَةٍ سَبِیلُهَا إِلَى النَّارِ ... قَلِیلٌ فِی سُنَّةٍ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ فِی بِدْعَةٍ. (تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج3، ص: 70)
4. أمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْبِدْعَةُ مَا أُحْدِثَ مِنْ بَعْدِه... (معانی الأخبار، ص: 155)
محمّد بن ابراهیم طالقانی ره، (استاد شیخ صدوق) گوید: با جمعى نزد شیخ ابو القاسم حسین بن روح - قدس اللَّه روحه - بودم که در میان آنها على بن عیسى هم بود، مردى نزد او آمد و گفت: مى خواهم از شما پرسشى کنم، گفت: هر چه مى خواهى بپرس، گفت: آیا حسین بن علىّ علیهما السّلام دوست خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا قاتل او دشمن خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا رواست که خداى تعالى دشمنش را بر دوستش مسلّط سازد؟
ابو القاسم حسین بن روح - قدّس اللَّه روحه - گفت: آنچه به تو مى گویم بفهم، بدان که خداى تعالى با مردم با مشاهده عیانى خطاب نمى کند و با مشافهه با آنها سخن نمى گوید، ولى خداى تعالى رسولانى از جنس و صنف خودشان بر آنها مبعوث مى کند که بمانند آنها بشرند و اگر رسولانى از غیر صنف و صورتشان مبعوث مى کرد از آنان مى رمیدند و کلامشان را نمى پذیرفتند و چون پیامبران به نزد آنها آمدند و از جنس آنها بودند طعام مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند، گفتند: شما بشرى به مثل ما هستید و کلام شما را نمى پذیریم مگر آنکه معجزه اى بیاورید که ما از آوردن مثل آن عاجز باشیم آنگاه خواهیم دانست که شما را به کارى اختصاص داده اند که ما بر انجام آن توانا نیستیم، آنگاه خداى تعالى براى آنها معجزاتى قرار داد که خلایق از انجام آن ناتوان بودند، یکى از آنها پس از انذار و برطرف ساختن عذر و بهانه طوفان آورد و جمیع طاغیان و متمرّدان غرق شدند و دیگرى را در آتش افکندند و آتش بر او سرد و سلامت شد و دیگرى از سنگ سخت ناقه بیرون آورد و از پستان ناقه شیر جارى ساخت و دیگرى دریا را شکافت و از سنگ چشمه ها جارى ساخت و عصاى خشک او را اژدهایى قرار داد که سحر آنها را بلعید و دیگرى کور و پیس را شفا داد و مردگان را به اذن خداوند زنده کرد و به مردم خبر داد که در خانه هایشان چه مى خورند و چه ذخیره مى کنند و براى دیگرى شقّ القمر شد و چهارپایانى مثل شتر و گرگ و غیر ذلک با وى سخن گفتند.
و چون این کارها را کردند و مردم در کار آنان عاجز شدند و نتوانستند کارى مانند ایشان انجام دهند خداى تعالى پیامبران را با این قدرت و معجزات از روى لطف و از سر حکمت گاهى غالب و گاهى مغلوب و زمانى قاهر و زمانى دیگر مقهور ساخت، و اگر آنان را در جمیع احوال غالب و قاهر قرار مى داد و مبتلا و خوار نمى ساخت مردم آنان را به جاى خداى تعالى مى پرستیدند و فضیلت صبرشان در برابر بلا و محنت و امتحان شناخته نمى شد ولى خداى تعالى احوال آنان را در این باره مانند احوال سایرین قرار داد تا در حال محنت و آشوب صابر و به هنگام عافیت و پیروزى بر دشمن شاکر و در جمیع احوالشان متواضع باشند، نه گردن فراز و متکبّر و چنین کرد تا بندگان بدانند پیامبران نیز خدایى دارند که خالق و مدبّر آنهاست و او را بپرستند و از رسولان او اطاعت نمایند و حجّت خدا ثابت و تمام گردد بر کسى که درباره آنها از حدّ درگذرد و براى آنها ادّعاى ربوبیت کند یا عناد و مخالفت و عصیان ورزد و منکر تعالیم و دستورات رسولان و انبیاء گردد. لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ.
محمّد بن ابراهیم بن اسحاق رضى اللَّه عنه گوید: فردا به نزد شیخ ابو القاسم بن روح - قدّس اللَّه روحه - بازگشتم و با خود مى گفتم: آیا مى پندارى آنچه که روز گذشته براى ما مى گفت از پیش خود بود؟ شیخ ابتداء به کلام کرد و گفت: اى محمّد بن ابراهیم! اگر از آسمان بر زمین فرو افتم و پرندگان مرا بربایند و یا طوفان مرا در درّه عمیقى افکند نزد من محبوبتر است تا در دین خداى تعالى به رأى خود یا از جانب خود سخنى گویم، بلکه گفتار من مأخوذ از اصل و مسموع از حجّت صلوات اللَّه و سلامه علیه است.
کمال الدین و تمام النعمة، (ط- اسلامیه) ج2، ص: 507. و کمال الدین، ترجمه پهلوان، ج2، ص: 279
بر انسان
عاقل لازم است، که آگاه به زمانش باشد....
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ
عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِی حِکْمَةِ آلِ
دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى
شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ.الکافی
(ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 116/ 20
امام سجّاد علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرد: هرکس مرد یا زن مؤمنی را خوار کند یا به خاطر فقر و نداری کوچک بشمرد؛ خداوند او را در روز قیامت شهره و رسوا می گرداند. و هر کس به مرد یا زن مؤمنی تهمت بزند یا درباره اش چیزی بگوید که در او نیست؛ خداوند او را بر تپه ای از آتش می ایستاند تا از [عهده یا گناه] آن چه گفته بیرون رود. و مؤمن نزد خداوند بزرگتر و گرامی تر از ملک مقرّب است و هیچ چیز نزد خدا دوست داشتنی تر از مرد یا زن مؤمن توبه کار نیست و مؤمن را در آسمان آن چنان می شناسند که انسان زن و فرزند خود را می شناسد.
«حتی یخرج ممّا قال فیه» یعنی تا تهمتی را که زده است؛ ثابت کند و از عهده اش بیرون رود و چون نمی تواند ثابت کند؛ در عذاب می ماند. و یا این که یعنی آن قدر عذاب بچشد تا پاک شود و معنای اول به عرف زبان نزدیکتر است.
از امام باقر علیه السلام درباره کلام خدای عزوجل که فرموده " وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی"(و در او از روح خودم دمیدم) پرسیدم که این دمیدن چگونه بود؟ فرمود: روح، متحرکی چون باد است و از آن روی روح می گویند که نامش از ریح مشتق شده است. از آن روی از واژه روح استفاده کرده است که روح با ریح هم جنس هستند و از آن روی به خودش منتسب ساخته است که چون آن را بر دیگر روح ها برگزیده است همانگونه که خانه ای از خانه ها را برگزیده است و فرموده: خانه من. و به یکی از پیامبرانش فرموده، دوست من. و امثال این موارد. همه اینها مخلوق، ساخته شده، پدید آمده، پرورش یافته و تدبیر شده هستند.
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتُقَّ اسْمُهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَلَى لَفْظِ الرُّوحِ لِأَنَّ الرُّوحَ مُجَانِسٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا اصْطَفَى بَیْتاً مِنَ الْبُیُوتِ فَقَالَ بَیْتِیَ وَ قَالَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرُ
الکافی جلد 1 / کِتَابُ التَّوْحِیدِ / /بَابُ الرُّوح
8-امام صادق علیه السّلام فرمود: در شگفتم از مرد مسلمان که خداى عز و جل برایش سرنوشتى نکند، جز آنکه خیر او باشد، اگر بدنش را با قیچى ها ببرند خیر اوست و اگر هم تمام خاور و باختر روى زمین را مالک شود خیر اوست.
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لَا یَقْضِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِضَ بِالْمَقَارِیضِ کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَکَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا کَانَ خَیْراً لَهُ.
9-امام باقر علیه السّلام فرمود: در میان مخلوق خدا سزاوارترین کس بتسلیم بودن قضاء خداى عز و جل کسى است که خداى عز و جل را بشناسد و هر که به قضاء راضى باشد، قضا بر او وارد شود و خداى اجر او را بزرگ فرماید و هر که قضا را ناخوش دارد، قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ یُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَضِیَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.
12- مردى گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: با چه علامت دانسته مى شود که شخص مؤمن است؟ فرمود: به تسلیم خدا بودن، و راضى بودن به آنچه برایش پیش مى آید، از شادى و ناخرسندى.
البرقی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْءٍ یُعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ.
13- امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله هیچ گاه نسبت به امرى که می گذشت نمی فرمود: کاش غیر این می بود.
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ لِشَیْءٍ قَدْ مَضَى لَوْ کَانَ غَیْرُهُ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 60/ بَابُ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ
هشام بن حکم گوید: روزى ابن أبى العوجاء
و أبو شاکر دیصانى و عبد الملک بصرى و ابن مقفّع (مترجم کلیله و دمنه) در مسجد
الحرام جمع شده و حاجیان را مسخره می کردند و بر قرآن عیب مى گرفتند. ابن أبى
العوجاء گفت: دوستان! بیایید هر کدام از ما یک چهارم قرآن را نقض کنیم و سال دیگر همین جا جمع شویم در حالی که همه قرآن
را نقض کرده ایم؛ زیرا نقض قرآن یعنی ابطال نبوّت محمّد (صلی الله علیه و آله) و ابطال نبوّت او یعنی ابطال اسلام و اثبات حقّانیّت ما. همگی پذیرفتند
و از هم جدا شدند.
سال بعد دوباره در مسجد الحرام جمع شدند. ابن أبى العوجاء گفت:
من از آن روز که با شما وداع کردم؛ تا امروز غرق اندیشه در این آیه هستم:
«فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا»(یوسف/80) و نتوانستم هیچ چیزى با این
فصاحت و این همه معانى کنارش قرار دهم، و تفکّر در همین یک آیه مرا از آیات دیگر
بازداشت.
عبد الملک گفت: من نیز از هنگامى که از شما جدا شده ام غرق اندیشه در این
آیه هستم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ
الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ
اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ
مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»(الحج/73) و قادر به آوردن مثل آن نشدم.
أبو شاکر گفت: من نیز غرق این آیه شدم: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»(الانبیاء/22) و نتوانستم آیه اى مانند آن بیاورم.
ابن مقفّع (مترجم کلیله و دمنه) گفت: دوستان، این قرآن از جنس سخن بشر نیست. من نیز از هنگام جدایى تا کنون، حیران این آیه ام: «وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(هود/44) و به ژرفای آن دست نیافتم و نتوانستم مانند آن را بیاورم.
هشام بن حکم گوید: این چهار نفر گرم صحبت بودند که ناگاه امام جعفر صادق علیه السّلام از کنارشان عبور کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»!!(الاسراء/88) آنان نگاهى به هم انداخته و گفتند: اگر اسلام را حقیقتى باشد؛ وصیّ محمّد (صلی الله علیه و آله) کسی جز جعفر بن محمّد نیست! تا کنون هر گاه به او نگریسته ایم؛ هیبتش ما را گرفته و پوستمان به لرزه درآمده! سپس به ناتوانى و عجز خود اقرار کرده و پراکنده شدند.
الاحتجاج، نشر المرتضی ، ج2، ص377
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس قبل از طلوع و غروب خورشید، ده مرتبه بگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» کفاره گناهانش در آن روز خواهد بود.
این دستور العمل به اسناد مختلف از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده و حتی در برخی روایات تعبیر وجوب و فرض برای آن به کار رفته و آیه شریفه «سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها» (طه 130) بر آن تطبیق شده است.
عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ
الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ قَالَ عَشْرَ
مَرَّاتٍ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا لا إِلهَ إِلَّا
اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی
وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ
شَیْءٍ قَدِیرٌ کَانَتْ کَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْم.
المحاسن
؛ دار الکتب الاسلامیة ؛ ج1 ؛ ص30
1. الکافی ؛ دار الکتب الاسلامیة ؛ ج2 ؛ صص518 و 527 و 532 و ج3 ؛ ص345
2. من لا یحضره الفقیه ؛ جامعه مدرسین ؛ ج1 ؛ ص335
3. الخصال ؛ جامعه مدرسین ؛ ج2 ؛ ص452
4. تفسیر العیاشی ؛ المطبعة العلمیة ؛ ج2 ؛ ص45
5. المجازات النبویة ؛ دار الحدیث ؛ ص355
6. مصباح المتهجد؛ مؤسسة فقه الشیعة ؛ ج1 ؛ صص83 و 211
و ...
مردی از امام صادق علیه السلام درباره اینکه آیا خدای تبارک و تعالی خشنودی و خشم دارد پرسید، حضرت فرمود: آری. ولی آن گونه که در مخلوق ها یافت می شود، نیست. زیرا خشم و خشنودی عارض شونده ای است که بر شخص عارض می شود و او را از حالی به حال دیگر منتقل می سازد. (انسان) اثر پذیر و مرکب است و اشیاء در او اثر می گذارند، در حالیکه در آفریننده ما چیزی تأثیر گذار نیست، (زیرا) او هم در ذات و هم در معنا یگانه است. بنابراین خشنودی او پاداش دهی و خشم او کیفردهی است، بدون آنکه چیزی بر او عارض شده و او را تحریک کند و او را از حالی به حال دیگر منتقل سازد. اینها صفت آفریده های ناتوان و محتاج است و خداوند تبارک و تعالی قدرتمند و بزرگواری است که نیازی به آنچه که آفریده ندارد و آفریده های او، همه نیازمند به او هستند. اشیاء را بدون نیاز (به آنها) و بدون سبب آفرید و اختراع کرد و به وجود آورد.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَیْسَ ذَلِکَ عَلَى مَا یُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الرِّضَا وَ الْغَضَبَ دِخَالٌ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فَیَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مُعْتَمَلٌ مُرَکَّبٌ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ وَاحِدٌ أَحَدِیُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِیُّ الْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ یَتَدَاخَلُهُ فَیُهَیِّجُهُ وَ یَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فَإِنَّ ذَلِکَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِینَ الْعَاجِزِینَ الْمُحْتَاجِینَ وَ هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ الَّذِی لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَیْءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِیعاً مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعاً.
التوحید، باب معنى رضاه - عزوجل - و سخطه،ح3.
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ
مُوسَى الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ
هَارُونَ الصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى
الرُّویَانِیُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ
عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی
طَالِبٍ ع الْحَسَنِیُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ
بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ
عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ
أَ هُوَ الْمَهْدِیُّ أَوْ غَیْرُهُ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا أَبَا
الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَجِبُ أَنْ
یُنْتَظَرَ فِی غَیْبَتِهِ وَ یُطَاعَ فِی ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ
وُلْدِی وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا
بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ
لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ
قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ
وَ تَعَالَى لَیُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ کَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ
کَلِیمِهِ مُوسَى ع إِذْ ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ
رَسُولٌ نَبِیٌّ ثُمَّ قَالَ ع أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ
الْفَرَجِ.
کمال الدین و تمام النعمة ؛ دار الکتب الاسلامیة ؛ ج2 ؛ ص377
رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنرانى خود فرمود: آیا به شما خبر ندهم از بهترین شیوه در دنیا و آخرت؟ گذشت از هر کس که به تو ستم کرده، پیوست کنى با هر که از تو بریده و احسان به هر که هم به تو بدى کرده و بخشش به هر که هم تو را دریغ داشته.1
نمونه ای از سیره حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله
امام باقر علیه السّلام فرمود: زنی یهودی را که گوشت گوسفندى را مسموم کرده بود تا پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله بخورد، خدمت آن حضرت آوردند. فرمود: چه چیز ترا بر آن کار واداشت؟ گفت با خود گفتم اگر او پیغمبر باشد زیانش نرساند و اگر پادشاه باشد، مردم را از او آسوده خواهم کرد. پس رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله از او درگذشت.2
در روایاتی در همین باب عفو موجب عزت و نصرت داده شدن شمرده است.
1.الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 107 بَابُ الْعَفْوِ/ 1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی خُطْبَتِهِ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ.
یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به ایشان عرضه داشت: پسری دارم که دوست دارد درباره حلال و حرام از شما بپرسد و نمی خواهد از چیزهایی که به او نامربوط و برایش بی اهمیت است؛ سؤال کند. امام فرمود: «هَلْ یَسْأَلُ النَّاسُ عَنْ شَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ.» آیا چیزی بهتر از حلال و حرام هم هست که مردم از آن بپرسند؟
علل الشرائع ؛ مکتبة داوری؛ ج2 ؛ ص394 و المحاسن ؛ دار المعارف السلامیة؛ ج1 ؛ ص229
بخشی از توقیع شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به محمد بن علی بن هلال: «من تو را و هر که خبرِ نامه ی مرا بشنود؛ شاهد می گیرم بر این که بیزارم به سوی خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) از کسی که بگوید ما علم غیب داریم ... و شما را شاهد می گیرم بر این که هر کس ما از او بیزاری جوییم؛ خداوند و ملائکه و رسولان و اولیاءش نیز از او بیزارند و من این توقیع را که در این نامه است؛ امانتی قرار دادم بر گردن تو و گردن هر کس که آن را بشنود؛ تا آن را از هیچ از یک موالی و شیعیان ما مخفی نکند؛ تا همه ی موالی از این توقیع مطلع شوند؛ شاید که خدا آنان را دریابد و به دین خدا که حق است باز گردند ... پس هر کس نامه مرا بفهمد و به آن چه امر و نهی کردم باز نگردد؛ لعنت خدا بر او فرود آید ...»
الإحتجاج على أهل اللجاج، شیخ طبرسی، نشر المرتضی، ج2، ص473
به ضرورت مذهب شیعه، علم غیب مخصوص خداوند است و خبر دادن اهل بیت علیهم السلام از پنهانی ها مصداق «علم غیب» نیست؛ چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ» (نهج البلاغة؛ نشر الهجرة؛ ص186)
این معنا در روایات شیعه متواتر است.
علم موروث
یحیی بن عبدالله بن حسن به امام کاظم (علیه السلام) عرض کرد: فدایت شوم، مردم ادّعا می کنند شما غیب می دانید. فرمود: سبحان الله! دست خود را بر سرم بگذار. به خدا سوگند هیچ مویی در سر و بدنم نیست مگر آن که سیخ شد! سپس فرمود: نه به خدا سوگند. آن نیست مگر علمی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث رسیده است.
الأمالی، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، ص23/رجال الکشّی، دانشگاه مشهد، ص298
علمی که افزوده می شود نه علم غیب
امام باقر (علیه السلام) فرمود: عالِمِ ما غیب نمی داند و اگر خداوند عالم ما را به خود واگذارد؛ مانند یکی از شما خواهد بود ولی ساعت به ساعت به علم او می افزاید. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج1، ص325
«تعلّم من ذی علم»
عمار ساباطی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا امام غیب می داند؟ فرمود: نه ولی هر گاه که بخواهد چیزی بداند؛ خداوند او را آگاه می کند.
الکافی، دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص257
قبض و بسط
مردی از امام رضا (علیه السلام) پرسید: شما غیب می دانید؟ فرمود: ابوجعفر (علیه السلام) فرموده است: علم برای ما گسترده می شود پس می دانیم و از ما گرفته و منقبض می شود پس نمی دانیم.
الکافی؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج1 ؛ ص256
از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال کردم از قول خداى عز و جل " وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ"(و او است خدا در آسمانها و در زمین) حضرت فرمود که او در هر مکانی چنان می باشد، عرض کردم به ذات خویش؟! فرمود: واى بر تو! بدرستى که مکانها مقادیر اند و چون بگوئى که به ذاته در مکانى است تو را لازم آید که بگوئى در مقادیر است (دارای مقدار است) و غیر آن. درحالیکه او از خلقش جدا است و از جهت علم و قدرت و احاطه و سلطنت احاطه دارد به آنچه آفریده است. و علم او به آنچه در زمین است کمتر از آنچه نیست که در آسمان است و چیزی از او دور نیست. و اشیاء از جهت علم و قدرت و سلطه و احاطه و مالکیت او برای او یکسان هستند.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ نُعْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ قَالَ کَذَلِکَ هُوَ فِی کُلِّ مَکَانٍ قُلْتُ بِذَاتِهِ قَالَ وَیْحَکَ إِنَّ الْأَمَاکِنَ أَقْدَارٌ فَإِذَا قُلْتَ فِی مَکَانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَکَ أَنْ تَقُولَ فِی أَقْدَارٍ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ لَکِنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقَ عِلْماً وَ قُدْرَهً وَ إِحَاطَهً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکا وَ لَیْسَ عِلْمُهُ بِمَا فِی الْأَرْضِ بِأَقَلَّ مِمَّا فِی السَّمَاءِ لَا یَبْعُدُ مِنْهُ شَیْءٌ وَ الْأَشْیَاءُ لَهُ سَوَاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکاً وَ إِحَاطَةً.
التوحید (للصدوق) ص ۱۳۳
بودن خداوند در همه جا به معنی حضور مکانی خداوند در همه جا نیست. ذات خداوند مانند مخلوقات ذاتی مقداری و مکاندار نیست. به تعبیر ساده وقتی ما در جایی حضور داریم در واقع طول و عرض و عمقی را(مکانی را) اشغال کرده ایم و این یعنی اینکه خودمان هم مقدار و اجزا داشته ایم که در مکان قرار گرفته ایم. اما ذات خداوند فراتر از مکان و زمان و مقدار و اجزاء است. خداوند خالق مکان و اجزاء و مقادیر است. حضور خداوند متعال در همه جا به معنی احاطه علم و قدرت خداوند نسبت به همه چیز است. خداوند به همه چیز آگاهی دارد و همه چیز تحت سلطه و مالکیت اوست.