در زیارت مخصوصه امیر المومنین علیه السلام می خوانیم:
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَالَفَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنِ افْتَرَى عَلَیْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ غَصَبَکَ وَ غَصَبَ حَقَّکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ إِنَّا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بُرَآءُ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَالَفَتْکَ وَ أُمَّةً جَحَدَتْ وَلَایَتَکَ وَ تَظَاهَرَتْ عَلَیْکَ وَ قَتَلَتْکَ وَ حَادَتْ عَنْکَ وَ خَذَلَتْکَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاهُمْ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَالَفَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنِ افْتَرَى عَلَیْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ غَصَبَکَ وَ غَصَبَ حَقَّکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ إِنَّا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بُرَآءُ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَالَفَتْکَ وَ أُمَّةً جَحَدَتْ وَلَایَتَکَ وَ تَظَاهَرَتْ عَلَیْکَ وَ قَتَلَتْکَ وَ حَادَتْ عَنْکَ وَ خَذَلَتْکَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاهُمْ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.
(خدا لعنت کند آنکه تو را شهید کرد و خدا لعنت کند
آنکس که با تو مخالفت نمود و خدا لعنت کند آنکس را که بر تو افترا بست و
خدا لعنت کند آنان را که به تو ظلم و ستم کردند و حق تو را غصب کردند و خدا لعنت کند آنکس را این خبر به او رسید راضى و شادمان گردید. ما از آنان به درگاه خدا بیزارى مى جوییم، خدا لعنت کند امتى
را که با تو مخالفت کرد و مقام ولایتت را انکار نمود و بر علیه تو همدست
شدند و به قتل تو برخاستند و راه خلق را بسوى تو بستند و تو را مخذول و
خوار داشتند. سپاس خداى را که آتش دوزخ را مأواى آنان کرد که بسیار بد منزلگاهى است براى واردانش)
حال مولوی صوفی در مثنویش در راستای جبراندیشی صوفیانه “ابن ملجم”، شکافنده شریانهای مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام را ، آلت حق مى شمارد، و بزرگ جنایت او را ـ که روی تاریخ بشریت را سیاه کرده است ـ غیر قابل طعن و ملامت مى داند:
من همی گویم بر او جف القلم
ز این قلم بس سرنگون گردد علم
لیک بى غم شو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم
مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۳۸۶۶
وی همچنین از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید:
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق
مثنوی معنوی/ دفتر اول/ص۱۹۰
جای بسی تاسف دارد افرادی که ادعای ولایت مولای متقیان را دارند همین مثنوی را اصول اصول اصول دین می دانند و برای صوفی ملعونی همچون مولوی بزرگداشت می گیرند!
من همی گویم بر او جف القلم
ز این قلم بس سرنگون گردد علم
لیک بى غم شو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم
مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۳۸۶۶
وی همچنین از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید:
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق
مثنوی معنوی/ دفتر اول/ص۱۹۰
جای بسی تاسف دارد افرادی که ادعای ولایت مولای متقیان را دارند همین مثنوی را اصول اصول اصول دین می دانند و برای صوفی ملعونی همچون مولوی بزرگداشت می گیرند!