صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکومت» ثبت شده است

از عنبسة بن مصعب روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود: از تنهایی و پریشانی خود در میان مردم مدینه به خدا شکایت می‌کنم! تا زمانی که شما [شیعیانِ کوفه و...] می‌آیید و می‌بینمتان و به شما انس می‌گیرم. ای کاش این ظالمِ سرکش [منصور دوانیقی] مرا رها می‌کرد تا در «طائف» حصاری سنگی بنا کنم و به همراه شما در آن ساکن شوم و به او ضمانت می‌دادم که هرگز از جانب ما هیچ گزندی به او نخواهد رسید.

از عیص بن القاسم روایت است که گفت: به همراه دایی‌ام سلیمان بن خالد بر ابو عبد الله الصادق علیه السلام وارد شدیم. به دایی‌ام فرمود: این جوان کیست؟ گفت: خواهرزاده‌ام. فرمود: آیا امر شما را می‌شناسد؟ گفت: آری. گفت: الحمدلله که او را شیطان [یعنی ناصبی و دشمن اهل بیت] قرار نداد! سپس فرمود: ای کاش من و شما در طائف بودیم؛ من برایتان سخن می‌گفتم و شما نیز همدم و مونس من بودید و به این‌ها [دولت بنی عباس] ضمانت می‌دادیم که هرگز بر ضدّشان قیام نکنیم.

به احتمال زیاد دو روایت بالا ناظر به یک مجلس است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ أَشْکُو إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی بَیْنَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّى تَقْدَمُوا وَ أَرَاکُمْ وَ آنَسَ بِکُمْ فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یَجِی‏ءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ‏ أَبَداً. (الکافی، ج‏8، ص215)

حدثَنِی خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْآدَمِیِّ، عَنْ مُوسَى بْنِ‏ سَلَّامٍ، عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ، عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَعَ خَالِی سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، فَقَالَ لِخَالِی مَنْ هَذَا الْفَتَى قَالَ هَذَا ابْنُ أُخْتِی، قَالَ فَیَعْرِفُ أَمْرَکُمْ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ، فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلْهُ شَیْطَاناً، ثُمَّ قَالَ یَا لَیْتَنِی وَ إِیَّاکُمْ‏ بِالطَّائِفِ‏ أُحَدِّثُکُمْ وَ تُؤْنِسُونِّی، وَ نضْمَنُ لَهُمْ أَلَّا نخْرُجَ عَلَیْهِمْ‏ أَبَداً. (رجال الکشی، ص362)

صُحُفٍ مُطَهَرَه
چندین تن از تاریخ نگاران سنی و نیز کسانی چون ابن حجر مکى در کتاب الصواعق المحرقه که در دفاع از شیخین و ردّ بر شیعه نوشته چنین مى نگارند: (وقتى یزید مُرد) معاویه بن یزید به میان مردم نیامد و در امور حکومت دخالت نکرد و فقط چهل روز حاکمیت داشت. و از حسن حال او این بود که او وقتى بر فراز منبر رفت، گفت: همانا این خلافت، ریسمان الهى است و جدّم معاویه آن را به ناحق از على بن ابى طالب علیه السلام گرفت و آن چه را مى خواست با شما انجام داد... سپس نوبت به پدرم رسید و او نیز اهلیّت تصدّى خلافت را نداشت و با فرزند رسول الله نزاع کرد و عمرش رفت و گناهانش گریبانگیر او در قبر شد.
سپس گریست تا اشک هایش جاری شد و گفت: (پدرم) یزید، عترت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را تخریب نمود. و من این امر حکومت را نمی پذیرم...

«لم یخرج إلى الناس ولا صلّى بهم، ولا أدخل نفسه فی شی‏ء من الأمور، وکانت مدّة خلافته أربعین یوماً .... ومن صلاحه الظاهر: أنه لمّا ولی صعد المنبر فقال: إن هذه الخلافة حبل اللَّه، وإن جدّی معاویة نازع الأمر أهله ومن هو أحقّ به منه علی بن أبی طالب، ورکب بکم ما تعلمون، حتى أتته منیّته فصار فی قبره رهیناً بذنوبه. ثم قلد أبی الأمر وکان غیر أهل له، ونازع ابن بنت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم، فقصف عمره وانبتر عقبه وصار فی‏ قبره رهیناً بذنوبه. ثم بکى [بدایه: حتى جرت دموعه] وقال: إن من أعظم الأمور علینا علمنا بسوء مصرعه وبئس منقلبه، وقد قتل عترة رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلّم، وأباح الخمر [الحرم] وخرّب الکعبة. ولم أذق حلاوة الخلافة فلا أتقلد مرارتها، فشأنکم أمرکم. واللَّه لئن کانت الدنیا خیراً فقد نلنا منها حظاً، ولئن کانت شراً فکفى ذریة أبی سفیان ما أصابوا منها.ثم تغیّب فی منزله حتى مات بعد أربعین یوماً على ما مر. فرحمه اللَّه أنصف من أبیه، وعرف الأمر لأهله»
ابن حجر، الصواعق المحرقه، ج2، ص641-642. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 12، ص 350؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج‏6 ،ص17؛ ابن العبری، تاریخ‏ مختصر الدول، ص111، با تعابیر مشابه.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، خدایی که چیزها را بدون اصل و مایه آفریده، و صورتها و پیکرها را بی نمونه و مانند نگاشته ای، و پدیده ها را بدون پیروی (از کسی) پدید آوردی،
تویی آن که هر چیز را به مقدار معلوم (بر اساس حکمت) ایجاد نموده ای، و هر چیز را برای آنچه از آن خواسته می شود، آماده ساخته ای، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده و آراسته گردانیده ای. تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت (آفریدن هر چیز) وزیری تو را همراهی ننموده و بیننده و مانندی برای تو نبوده است…؛
تویی آن که جایی تو را فرا نمی گیرد و در برابر سلطنت و حکومت تو، سلطنتی نمی تواند ایستادگی کند... تویی که عدد عدد همه چیز را به شمار آورده ای...
این فراز ها که شواهد آن از آیات کریمه و روایات شریفه مخفی نیست، تفویض غالیانه را آشکارا رد می کند.
انت الله لا اله الا انت الذی انشأت الاشیاء من غیر سنخ و صورت ما صورت من غیر مثال و ابتدعت المبتدعات بلا احتذاء، انت الذی قدرت کل شیء تقدیرا و یسرت کل شیء تیسیرا و دبرت ما دونک تدبیرا. انت الذی لم یعنک علی خلقک شریک و لم یؤازرک فی امرک وزیر و لم یکن لک مشاهد و لا نظیر…؛ انت الذی لا یحویک مکان و لم یقم لسلطانک سلطان... انت الذی احصیت کل شیء عدداً... (دعای 47 صحیفه سجادیه)
مطالب مرتبط:
حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

اعتقاد به تفویض خلق و رزق به ائمه علیهم السلام شرک است
این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا

صُحُفٍ مُطَهَرَه
«اصبغ بن نباته گوید: روزى امیر المؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه خطبه خواند و فرمود: اى گروه مردم اگر عهدشکنى بد نبود من سیاستمدارترین مردم بودم، آگاه باشید که هر عهدشکنى تباه کارى و هرزگى است، و هر تباه کارى ناسپاسى و کفرى در بردارد، آگاه باشید که بی وفائى و تباه کارى و خیانت در آتش است.»

از نکات مهم در سیره معصومین
علیهم السلام این است، که ارزش ها را فدای موفقیت های ظاهری نمی کردند. چنانکه مشهور است امیر المؤمنین علی علیه السلام حاضر نشدند در شورای شش نفره برای حکومت عدل، دروغی ظاهری بگویند. و نه برای تحکیم حکومت حاضر بودند با طاغوتی چون معاویه از در مکر در آیند و چند صباحی با وعده هایی او را مشغول سازند و بعد او را از سر راه بردارند.
مولا امیر المؤمنین
علیه السلام کسی است که در بحبوحه جنگ از جزئیات اصول خود غافل نیست. خبر سوال اعرابی در حین جمل از توحید مشهور است. و یا روشنگری حضرت که «انک امرؤ ملبوس علیه اعرف الحق تعرف اهله».
در همین جنگها امام به آسمان نگاه می کردند. و در جواب اعتراض شخص فرمودند که ما برای نماز می جنگیم.
و در خبر ابن عباس در نهج البلاغه فرمود اگر به اصلاح کار مردم بپردازی بهتر از اصلاح نعل است و امام فرمود خلافت بر مردم از این نعل برای من بی ارزش تر است.

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ یَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ بِالْکُوفَةِ یَا أَیُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ کُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ أَلَا إِنَّ لِکُلِّ غُدَرَةٍ فُجَرَةً وَ لِکُلِّ فُجَرَةٍ کُفَرَةً أَلَا وَ إِنَّ الْغَدْرَ وَ الْفُجُورَ وَ الْخِیَانَةَ فِی النَّارِ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 338/ 6

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام : این کار (قیام قائم علیه السلام ) رخ نخواهد داد تا آن که هر گروه و دسته اى حکومت بر مردم را به دست گیرد تا کسى نگوید : اگر حاکم مى شدیم عدالت را مى گستراندیم. بعد از این، قائم حق و عدل گستر قیام مى کند.
عن الصادق علیه السلام : ما یکونُ هذا الأمرُ حتّى لا یبقى صِنفٌ مِن النّاسِ إلّا وقد وُلّوا عَلَى النّاسِ، حتّى لا یَقولَ قائلٌ : إنّا لو وُلِّینا لَعَدَلْنا ! ثُمّ یَقومُ القائمُ بالحقِّ والعَدلِ.
الغیبة للنعمانی : 274 / 53.
امام باقر ع فرمود: همانا دولت ما پایان دولتها است، و هیچ خاندانى باقى نمانند که سهمی از دولت و سلطنت داشته باشند جز اینکه پیش از (حکومت) ما به سلطنت رسند، تا اینکه  چون راه و روش حکومت ما را ببینند، نتوانند بگویند: اگر ما به سلطنت رسیم مانند ایشان رفتار می کردیم، و همین است (معناى) گفتار خداى تعالى: «و پایان کارها از آن پرهیزکاران است»
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ‏  یَبْقَ أَهْلُ‏ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مُلِّکُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا یَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا إِذَا  مُلِّکْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِیرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏  .
الغیبة (للطوسی)، ص: 473 بسنده عن کتاب الفضل بن شاذان بسنده. و نیز الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد (للمفید)، ج‏2، ص: 385 به سند دیگر.
مطلب این روایات مؤید به روایات صحیحه متواتر در توضیح احکام و شرائط دوران غیبت است. و کلید حل سوالات بسیاری است.

أیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ، أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ، أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ، أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِه‏

علل غیبت (1)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آن جوان را لاجرم غیبتى باید. عرض شد: چرا، اى رسول خدا؟ فرمود: بیم کشته شدن مى رود.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله : لابدّ للغُلامِ من غَیبةٍ، فقیلَ لَهُ : ولِمَ یا رسولُ اللّهِ ؟ قال : یَخافُ القَتْلَ .
بحار الأنوار : 52 / 90 / 1، به نقل از علل الشرائع. این علت در روایات بسیاری آمده است. (فانظر أیضا حدیث : 5، 10 ، 16 ـ 18، 20 ، 22 و ص 146 / 70منه .)
هر گاه خداوند از نزدیکی ما با قومی ناپسند داند، ما را از بین آنان خارج می کند.
عن أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ‏ أَظْهُرِهِمْ.
علل الشرائع، ج‏1، ص: 244/ 179
امام کاظم علیه السلام : اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، قائم ما قیام مى کرد.
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام : لو کانَ فیکُم عِدّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا.
مشکاة الأنوار : 128 / 300.
و مشابه این روایت بسیار است، مانند:
آگاه باش هر گاه آن عدّه وصف شده که سیصد و ده نفر و اندى هستند شمارشان کامل شود، آنگاه چنان که شما مى‏ خواهید خواهد شد، لکن شیعه ما کسى است که...‏
(سپس حضرت صفاتی را برای شیعه حقیقی می شمارد، که چه بسا جامعه دوره غیبت بسیار دور است.)
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا لَوْ کَمُلَتِ‏ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ کَانَ الَّذِی تُرِیدُونَ وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَن‏...  الغیبة للنعمانی، ص: 203
این روایات به خوبی نشان می دهد، کوتاهی ها و عدم آمادگی شیعه در دوران غیبت موجب طول غیبت شده است. بنا بر این اگر واقعا افرادی یافت می شدند، که آماده حکومت عدل خداوند باشند و در این راه شرایط شیعه را به حد کمال داشتند، خداوند حکومت عدلش را برقرار می نمود. اما تا زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه این خلأ وجود دارد.
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة...
صُحُفٍ مُطَهَرَه