صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۲۶۹ مطلب توسط «صُحُفٍ مُطَهَرَه» ثبت شده است

... و در این روز به من نصیبی مرحمت فرما که به سبب آن بهره ای از رضای تو یابم، و از آنچه قسمت کوشندگان در عبادتت می شود مرا تهیدست برمگردان، و من گرچه اعمال صالحه ای که آنان پیش فرستاده اند پیش نفرستاده ام ولی توحید تو و نفی هرگونه شبه یا همتا یا همانند را از وجود مبارکت قبول کرده و از همان راه ها که فرمان داده ای تا از آن به سویت آیند آمده ام، و تقرب جستم به تو با آن وسیله ای که کسی جز با تقرب به آن به قرب حضرتت نرسد، و به دنبال آن دل دادن به تو و خواری و زاری در برابر تو و حسن ظن و اطمینان کامل به آنچه را نزد توست بدرقه کرده ام، و امید به تو را که کم تر امیدواری با داشتن آن نومید می شود ضمیمه ی آن نمودم، و همانند درخواست شخص کوچک خوار بینوای تهیدست ترسان پناه خواهنده از تو درخواست کردم، همراه با بیم و زاری و امان طلبی و پناه خواهی، نه از روی گردنکشی ناشی از کبر متکبران و نه از روی بلند پروازی ناشی از خاطر جمعی فرمانبرداران، و نه از روی برتری جویی بر پایه ی شفاعت شفیعان ....

... وَ اجْعَلْ لِی فِی هَذَا الْیَوْمِ نَصِیباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِکَ، وَ لَا تَرُدّنِی صِفْراً مِمّا یَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبّدُونَ لَکَ مِنْ عِبَادِکَ‏ وَ إِنّی وَ إِنْ لَمْ أُقَدّمْ مَا قَدّمُوهُ مِنَ الصّالِحَاتِ فَقَدْ قَدّمْتُ تَوْحِیدَکَ وَ نَفْیَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْکَ، وَ أَتَیْتُکَ مِنَ الْأَبْوَابِ الّتِی أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا، وَ تَقَرّبْتُ إِلَیْکَ بِمَا لَا یَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْکَ إِلّا بالتّقَرّبِ بِهِ. ثُمّ أَتْبَعْتُ ذَلِکَ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ، وَ التّذَلّلِ وَ الِاسْتِکَانَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظّنّ بِکَ، وَ الثّقَةِ بِمَا عِنْدَکَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِکَ الّذِی قَلّ مَا یَخِیبُ عَلَیْهِ رَاجِیکَ. وَ سَأَلْتُکَ مَسْأَلَةَ الْحَقِیرِ الذّلِیلِ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، وَ مَعَ ذَلِکَ خِیفَةً وَ تَضَرّعاً وَ تَعَوّذاً وَ تَلَوّذاً، لَا مُسْتَطِیلًا بِتَکَبّرِ الْمُتَکَبّرِینَ، وَ لَا مُتَعَالِیاً بِدَالّةِ الْمُطِیعِینَ، وَ لَا مُسْتَطِیلًا بِشَفَاعَةِ الشّافِعِینَ... (دعای 47 صحیفه سجادیه)

در این فراز شریفه به اهمیت عقیده صحیح خصوصاً در زمینه توحید اشاره شده است. و تأکید شده امید مومن خوش عقیده به خداوند نه از روی گردن کشی متکبران و تجری غالیانه؛ که پناه خواهی از خداوند عالم است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
زهرى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏ کند که فرمود: چه بد بنده‏ اى است بنده‏ اى که دو صورت و دو زبان داشته باشد، در حضور برادر دینى‏ اش او را ستایش کند و در غیاب او، او را بخورد (غیبت کند) و  اگر به او چیزى عطا شد حسد کند و اگر گرفتار گردید خوارش سازد.
حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی شَیْبَةَ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ فِی اللَّهِ شَاهِداً وَ یَأْکُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ.
الخصال، ج‏1، ص: 38
صُحُفٍ مُطَهَرَه
در حکمتی منسوب به امیر المؤمنین على علیه السّلام آمده است:
بر دین از سه کس بترسید:
1- شخصى که قرآن را یاد گرفته، چون سرور قرآن را بر جبین وى دیدى شمشیر به روى همسایه‏ اش کشد و او را به شرک متهم کند، (و خود را دانای قرآن پندارد.) عرض کردم یا امیر المؤمنین کدامیک به شرک سزاوارترند؟ فرمود آنکه تهمت زده.
2- و مردی که نقلها و گفته ها او را خوار کرده (و از راه صحیح منحرف ساخته) بطوری که هر گاه سخی تمام شود نظیر آن را طولانی تر بسازد.
3- و شخصى که خداوند عز و جل سلطنتى به او بخشیده پس گمان کرده که طاعت او اطاعت خداى عز و جل و مخالفت او مخالفت خداى عز و جل است. و دروغ می گوید زیرا هیچ مخلوقى حق اطاعت در معصیت خدا ندارد.
مخلوق نباید علاقه به نافرمانى خدا داشته باشد. اطاعت در معصیت خدا نیست. گنهکار حق اطاعت ندارد، همانا فرمان خدا و رسول و جانشینان پیغمبر را باید برد. و خداوند دستور فرمان‏بردارى رسول را داده زیرا معصوم و پاک است و هرگز امر به معصیت خدا نمی کند و همانا دستور فرمان بردارى امامان را داده براى آنکه آنها هم معصوم و پاک‏ اند و امر به معصیت نمی کنند.
عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً ع یَقُولُ احْذَرُوا عَلَى دِینِکُمْ ثَلَاثَةً رَجُلًا قَرَأَ الْقُرْآنَ حَتَّى إِذَا رَأَیْتَ عَلَیْهِ بَهْجَتَهُ اخْتَرَطَ سَیْفَهُ عَلَى جَارِهِ وَ رَمَاهُ بِالشِّرْکِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَیُّهُمَا أَوْلَى بِالشِّرْکِ قَالَ الرَّامِی وَ رَجُلًا اسْتَخَفَّتْهُ الْأَحَادِیثُ کُلَّمَا أُحْدِثَتْ أُحْدُوثَةُ کَذِبٍ مَدَّهَا بِأَطْوَلَ مِنْهَا وَ رَجُلًا آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُلْطَاناً فَزَعَمَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُ مَعْصِیَةُ اللَّهِ وَ کَذَبَ لِأَنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ لَا یَنْبَغِی لِلْمَخْلُوقِ أَنْ یَکُونَ حُبُّهُ لِمَعْصِیَةِ اللَّهِ فَلَا طَاعَةَ فِی مَعْصِیَتِهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ.
الخصال، ج‏1، ص: 139 به سند ضعیف، کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج ‏2، ص 884، تصحیح  انصارى زنجانى‏، از یکی از نسخه های کتاب.
شرط وجوب اطاعت مطلق (1)
شرط وجوب اطاعت مطلق (2)

صُحُفٍ مُطَهَرَه
ﺛﻌﻠﺒﺔ ﺑﻦ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ امام صادق علیه السلام فرمود:  ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺱ. ﺯﻳﺮﺍ هر گاه او را ﺷﻨﺎختی، ﺯﻳﺎﻧﻰ ﺑﺘﻮ نمی رساند که ﺩﻭﻟﺖ ﺣﻖ زود ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﺪ ﻳﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻥ به تأخیر ﺍﻓﺘﺪ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ سپس ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﺩﻭﻟﺖ ﺣﻖ ﺭﺍ ببیند ﺟﺎﻥ ﺩﻫﺪ، پس آن گاه که ﻗﺎﺋﻢ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﺋﻢ ﺩﺭ ﺧﻴﻤﻪ ﺍﺵ باشد.
ﻋﻦ ﺍﺑﻦ ﻓﻀﺎﻝ عن ﺛﻌﻠﺒﺔ ﺑﻦ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺳَﻤِﻌْﺖُ ﺃَﺑَﺎ ﻋَﺒْﺪِ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ علیه السلام یقول اعْرِفْ إِمَامَکَ [فَإِنَّکَ‏] إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یَرَى هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ خَرَجَ الْقَائِمُ ع کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِه‏.
و الغیبه شیخ طوسی ص ۴۶۰. و الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 371 به چند سند مشابه آن.
نکته ای که از این حدیث شریف می توان دریافت، دستور دین به تکالیف شرعی است. و نه پی گیری امور عجیب و غریب برای سلوک. متأسفانه امروزه بعضی از عرفان های کاذب، جوانی را که با اولیات احکام و عقاید شرعی آشنا نیست، مشغول آن می کنند که واجب است امام زمان را دید!
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ضریس کناس گوید شنیدم امام باقر علیه السلام در محضر جمعى از اصحابش می فرمود: در شگفتم از مردمى که پیرو ما هستند و ما را پیشواى خود دانند و گویند طاعت ما واجب است بر آن‏ها چون طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله، سپس دلیل خود را خرد کنند و خود را در برابر مخالفان محکوم نمایند بواسطه سستى دل خود. و از حق ما بکاهند، و آن حق‏شناسى را که خدا برهان روشن حق معرفت ما و تسلیم به امر ما را بدو عطا فرموده عیب کنند. آیا مى ‏پذیرید که خداى تبارک و تعالى طاعت اولیاء خود را بر بندگانش واجب کند و سپس اخبار آسمان و زمین را به آنها نرساند و مایه و پایه علم امورى که از آنها سؤال مى‏ شود به روى آنها ببندد و از آنها ببرد، در صورتى که قوام دین آنها همین است.
حمران عرض کرد: قربانت، شما مى ‏دانید که چه واقع شد در قیام على بن ابى طالب و حسن و حسین و خروج و نهضت آنها براى دین خدا عز و جل، و چه به آنها رسید از کشتار سرکشان و پیروز شدنشان به آن امامان معصوم تا شهید شدند و مغلوب شدند.
امام باقرعلیه السلام  فرمود: اى حمران، خدا تبارک و تعالى آن مصیبت را براى آنها مقدر کرده بود و حکم را با قید اختیار خودشان صادر و مورد اجراء و عمل قرار داده بود، و سپس آن را اجراء کرد با سابقه علم آنها بدان از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله. على و حسن و حسین علیهم السلام قیام کردند، و هر کدام از ما که خموشى گزید از روى علم و بصیرت بود. اى حمران اگر در موقع گرفتارى و یورش سرکشان به آنان از خداوند درخواست مى ‏کردند که شر آنها را بگرداند و اصرار مى‏ نمودند که از آنها دفع بلا کند و آن سرکشان را نابود سازد و ملکشان را زائل کند هر آینه آنها را اجابت مى‏ کرد و از آنها دفاع مى‏ کرد و در این صورت سر رسیدن مدت سرکشان و زوال سلطنت آنها زودتر از بریدن یک گلوبند که پاره شود و از هم بپاشد انجام مى‏ شد.
اى حمران، این بلاها که به آنان رسید به خاطر گناهى نبود که مرتکب شده باشند و به حساب شکنجه گناهى نبود که مخالفت خدا کرده باشند بلکه براى رسیدن به منزلت و کرامتى بود از طرف خدا که خدا خواسته بود بدین وسیله بدان برسند. مبادا در باره آنها مذاهب باطله بر تو چیره شوند و تو را از راه حق بدر برند.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ یَتَوَلَّوْنَا وَ یَجْعَلُونَا أَئِمَّةً وَ یَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَیْهِمْ کَطَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ یَکْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ یَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَیَنْقُصُونَا حَقَّنَا وَ یَعِیبُونَ ذَلِکَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِنَا أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِمْ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ قِیَامِ- عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِیَامِهِمْ بِدِینِ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ مَا أُصِیبُوا مِنْ قَتْلِ الطَّوَاغِیتِ إِیَّاهُمْ وَ الظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا حُمْرَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ قَدَّرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ عَلَى سَبِیلِ الِاخْتِیَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَیْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَامَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا وَ لَوْ أَنَّهُمْ یَا حُمْرَانُ حَیْثُ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِظْهَارِ الطَّوَاغِیتِ عَلَیْهِمْ سَأَلُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَدْفَعَ عَنْهُمْ ذَلِکَ وَ أَلَحُّوا عَلَیْهِ فِی طَلَبِ إِزَالَةِ مُلْکِ الطَّوَاغِیتِ وَ ذَهَابِ مُلْکِهِمْ إِذاً لَأَجَابَهُمْ وَ دَفَعَ ذَلِکَ عَنْهُمْ ثُمَّ کَانَ انْقِضَاءُ مُدَّةِ الطَّوَاغِیتِ وَ ذَهَابُ مُلْکِهِمْ أَسْرَعَ مِنْ سِلْکٍ مَنْظُومٍ انْقَطَعَ فَتَبَدَّدَ وَ مَا کَانَ ذَلِکَ الَّذِی أَصَابَهُمْ یَا حُمْرَانُ لِذَنْبٍ اقْتَرَفُوهُ وَ لَا لِعُقُوبَةِ مَعْصِیَةٍ خَالَفُوا اللَّهَ فِیهَا وَ لَکِنْ لِمَنَازِلَ وَ کَرَامَةٍ مِنَ اللَّهِ أَرَادَ أَنْ یَبْلُغُوهَا فَلَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ فِیهِمْ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 261
شرط وجوب اطاعت مطلق (1)

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام : امام خویش را بشناس. پس زمانی که امامت را شناختی بر تو  (دین تو و عاقبت تو)  آسیبی نمی رساند که امر ظهور جلو بیفتد یا عقب (در هر حال تو اهل نجات و سعادت هستی)
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ اعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 371، ح1 به سند صحیح، و در همین باب، ح2 و 5 و 7 به چند سند دیگر.
ابو بصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم، کى فرج و گشایش باشد؟ فرمود اى ابا بصیر! آیا تو از دنیاخواهانى؟ کسى که این امر (ولایت اهل بیت علیهم السلام) را بشناسد، براى او به واسطه انتظارش فرج حاصل شده.
 عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ مَتَى الْفَرَجُ فَقَالَ یَا أَبَا بَصِیرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ لِانْتِظَارِهِ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 371، ح3
صُحُفٍ مُطَهَرَه
مفضل به امام صادق علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم، ممکن است خدا اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب سازد و خبر آسمان را از او پوشیده دارد؟ فرمود: نه، خدا بزرگوارتر و مهربانتر و مشفق‏تر از آن است که اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب کند و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او پوشیده دارد. (پس در هر صبح و شام از اخبار لازم  بطریق الهام و تحدیث به امام افاضه مى‏ شود).
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِیِ‏ أَنَّهُ قَالَ: کَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ یَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَکْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ یَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَ‏ یَحْجُبَ‏ عَنْهُ‏ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً.
در این معنا روایات بسیار است:
الکافی‏1، ص:261  بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع یَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ وَ أَنَّهُ‏ لَا یَخْفَى عَلَیْهِمُ الشَّیْ‏ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ‏
و در روایات زیادی این یکی از نشانه های امام شمرده شده. می فرمودند از هر چه می خواهید بپرسید.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
یوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ﴿۶۶﴾ و َقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا ﴿۶۷﴾
روزی که چهره ایشان در آتش دگرگون می شود و می گویند: کاش ما خداوند و پیامبر را اطاعت می کردیم. و گویند: پروردگارا! ما از «سرورانمان و بزرگانمان» اطاعت کردیم پس ما را گمراه کردند!

امام صادق علیه السلام: ... بپرهیز از اینکه فردی جز حجت (معصوم منصوب الهی) را قرار دهی و او را در هر آنچه که می گوید، تصدیقش کنی!
عنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِیَّاکَ وَ الرِّئَاسَةَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَمَّا الرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِی یَدِی إِلَّا مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَقَالَ لِی لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِیَّاکَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِی کُلِّ مَا قَال‏
الکافی، ط- الاسلامیه، ج2، ص: 298 و معانی الاخبار، ص: 169 و 180 به دو سند.
توضیحی در مورد هشدار امام صادق علیه السلام:
اخیراً بعضی در فضای مجازی با ارائه معنایی نادرست از این حدیث مشهور، حجت را بر غیر معصومان تأویل می نمایند! در این تأویل نادرست از قواعد عربی هم عدول شده و تعبیر «دون الحجة» (که معرفه و به معنای غیر از حجت منصوب خداوند) را به صورت «بدون حجة» (بدون دلیل) معنا نموده اند!
نکته دیگر که نباید از آن غفلت شود آنکه در حدیث شریف «رجل منصوب از طرف مردم» در برابر «حجت منصوب از طرف خداوند» قرار داده شده. و این نکته ای است که ضروری مذهب امامیه و روایات متواتر و مؤید به حکم عقل است. در فقه شیعی انحصار مفترض الطاعه بودن برای معصوم، اصلی مورد اتفاق است و روایات بسیار نیز بر آن گواه است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام سجاد علیه السلام: به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل، و مقایسات فاسد و بى اساس نمى توان احکام و مسائل دین را به دست آورد، بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعى دین، تسلیم محض مى باشد، پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود، و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک مى گردد.

إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَالآراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَلایُصابُ إلاّ بالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَالرَّأْىِ هَلَکَ.

 کمال الدین، ج۱ ص۳۲۴

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام : این کار (قیام قائم علیه السلام ) رخ نخواهد داد تا آن که هر گروه و دسته اى حکومت بر مردم را به دست گیرد تا کسى نگوید : اگر حاکم مى شدیم عدالت را مى گستراندیم. بعد از این، قائم حق و عدل گستر قیام مى کند.
عن الصادق علیه السلام : ما یکونُ هذا الأمرُ حتّى لا یبقى صِنفٌ مِن النّاسِ إلّا وقد وُلّوا عَلَى النّاسِ، حتّى لا یَقولَ قائلٌ : إنّا لو وُلِّینا لَعَدَلْنا ! ثُمّ یَقومُ القائمُ بالحقِّ والعَدلِ.
الغیبة للنعمانی : 274 / 53.
امام باقر ع فرمود: همانا دولت ما پایان دولتها است، و هیچ خاندانى باقى نمانند که سهمی از دولت و سلطنت داشته باشند جز اینکه پیش از (حکومت) ما به سلطنت رسند، تا اینکه  چون راه و روش حکومت ما را ببینند، نتوانند بگویند: اگر ما به سلطنت رسیم مانند ایشان رفتار می کردیم، و همین است (معناى) گفتار خداى تعالى: «و پایان کارها از آن پرهیزکاران است»
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ‏  یَبْقَ أَهْلُ‏ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مُلِّکُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا یَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا إِذَا  مُلِّکْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِیرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏  .
الغیبة (للطوسی)، ص: 473 بسنده عن کتاب الفضل بن شاذان بسنده. و نیز الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد (للمفید)، ج‏2، ص: 385 به سند دیگر.
مطلب این روایات مؤید به روایات صحیحه متواتر در توضیح احکام و شرائط دوران غیبت است. و کلید حل سوالات بسیاری است.

أیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ، أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ، أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ، أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِه‏

علل غیبت (1)
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابوبصیر گوید: پس از شهادت امام صادق (علیه السلام) من به خانه آن حضرت رفتم تا به حمیده (همسر حضرت) تسلیت بگویم، وقتی آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم. سپس گفت: ای ابوبصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودی قضیه عجیبی را مشاهده می‌کردی، چشمان مبارکش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان و نزدیکان مرا حاضر سازید. ما همه را جمع کردیم، به طوری که کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند. حضرت نگاهی به آنان کرد و فرمود: کسانی که نماز را سبک می‌شمارند هرگز شفاعت ما به آنان نخواهد رسید.
عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَمِیدَةَ أُعَزِّیهَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَبَکَتْ وَ بَکَیْتُ لِبُکَائِهَا ثُمَّ قَالَتْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ رَأَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَ الْمَوْتِ لَرَأَیْتَ عَجَباً فَتَحَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا إِلَیَّ کُلَّ مَنْ کَانَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرَابَةٌ قَالَتْ فَمَا تَرَکْنَا أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاةِ.
الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)، ص: 310، المحاسن، ج‏1، ص: 80، من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 206، الأمالی للصدوق، ص: 484، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 228.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
حضرت امام صادق «علیه السلام»: «خداوند راهزنان نیکى را لعنت کند.»
سوال شد: راهزنان نیکى چه کسانى هستند؟
پس فرمودند: کسى که به او نیکى شود، و او ناسپاسى کند، در نتیجه نیکوکار را از نیکى به دیگران باز دارد.
لَعَنَ اللّه قاطِعى سُبُلَ المَعروفِ، قیلَ: وَ ما قاطِعوا سُبُل المَعروفِ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ یُصنَعُ إلَیهِ المَعروفَ فَیَکفُرُهُ، فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن یَصنَعَ ذلِکَ إلى غَیرِهِ
 کافى، ج4، ص33، ح1
صُحُفٍ مُطَهَرَه
«امام از ما اهل بیت علیهم السلام باید حتماً معصوم باشد و عصمت در ظاهر خلقت نیست تا به آن شناخته شود و برای همین حتماً باید نصّی در خصوص او وجود داشته باشد.»
عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً.
معانی الأخبار؛الشیخ الصدوق؛ مؤسسة النشر الاسلامیّ التابعة لجماعة المدرّسین؛ ص132


صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابن ابی العوجاءِ (ملحدِ دهریِ مشهور) بر امام صادق علیه السلام وارد شد. امام به او فرمود: ای ابن ابی العوجاء تو مصنوع هستی یا نیستی؟ گفت: مصنوع نیستم. پس امام فرمود: اگر مصنوع بودی؛ چگونه بودی؟ ابن ابی العوجاء متحیّر ماند و نتوانست پاسخی بدهد.

عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ: دَخَلَ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ عَلَى الصَّادِقِ ع فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ ع یَا ابْنَ أَبِی الْعَوْجَاءِ أَنْتَ مَصْنُوعٌ أَمْ غَیْرُ مَصْنُوعٍ؟ قَالَ لَسْتُ بِمَصْنُوعٍ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ فَلَوْ کُنْتَ‏ مَصْنُوعاً کَیْفَ کُنْتَ فَلَمْ یُحِرِ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ جَوَاباً.
الإحتجاج على أهل اللجاج، الطبرسی، نشر المرتضی، ج‏2، ص333

بدیهی است که مصنوع و غیر مصنوع، باید در ذات و صفات مغایر باشند. اگر کسی اجسام را که حادث، متغیّر، متجزّی، متکثر و نابودشونده اند؛ غیر مصنوع بداند؛ نمی تواند بین مصنوع و غیر مصنوع فرق بگذارد؛ زیرا برای مصنوع صفاتی جز همین ها تصوّر نمی شود. 

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آن جوان را لاجرم غیبتى باید. عرض شد: چرا، اى رسول خدا؟ فرمود: بیم کشته شدن مى رود.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله : لابدّ للغُلامِ من غَیبةٍ، فقیلَ لَهُ : ولِمَ یا رسولُ اللّهِ ؟ قال : یَخافُ القَتْلَ .
بحار الأنوار : 52 / 90 / 1، به نقل از علل الشرائع. این علت در روایات بسیاری آمده است. (فانظر أیضا حدیث : 5، 10 ، 16 ـ 18، 20 ، 22 و ص 146 / 70منه .)
هر گاه خداوند از نزدیکی ما با قومی ناپسند داند، ما را از بین آنان خارج می کند.
عن أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ‏ أَظْهُرِهِمْ.
علل الشرائع، ج‏1، ص: 244/ 179
امام کاظم علیه السلام : اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، قائم ما قیام مى کرد.
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام : لو کانَ فیکُم عِدّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا.
مشکاة الأنوار : 128 / 300.
و مشابه این روایت بسیار است، مانند:
آگاه باش هر گاه آن عدّه وصف شده که سیصد و ده نفر و اندى هستند شمارشان کامل شود، آنگاه چنان که شما مى‏ خواهید خواهد شد، لکن شیعه ما کسى است که...‏
(سپس حضرت صفاتی را برای شیعه حقیقی می شمارد، که چه بسا جامعه دوره غیبت بسیار دور است.)
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا لَوْ کَمُلَتِ‏ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ کَانَ الَّذِی تُرِیدُونَ وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَن‏...  الغیبة للنعمانی، ص: 203
این روایات به خوبی نشان می دهد، کوتاهی ها و عدم آمادگی شیعه در دوران غیبت موجب طول غیبت شده است. بنا بر این اگر واقعا افرادی یافت می شدند، که آماده حکومت عدل خداوند باشند و در این راه شرایط شیعه را به حد کمال داشتند، خداوند حکومت عدلش را برقرار می نمود. اما تا زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه این خلأ وجود دارد.
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة...
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمومنین علیه السلام:  ایمان یعنی اقرار با شناخت.
عن امیرالمؤمنین ع قال: أَمَّا الْإِیمَانُ فَالْإِقْرَارُ بِالْمَعْرِفَةِ.
کتاب سلیم بن قیس الهلالی ؛ نشر الهادی؛ ج‏2 ؛ ص610
ملحدان و به اصطلاح روشنفکران دم از تقابل «ایمان» و «معرفت» می زنند؛ در حالی که تعریف «ایمان» در اسلام و مسیحیت کاملاً متفاوت است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
حجاج خیبری گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ما در جایی هستیم و حدیث سنگینی از شما روایت می شود پس بعضی از اصحاب ما می گویند: سخن ما سخن آل محمد صلی الله علیه و آله است. این سخن بر بعضی از اصحاب ما گران می آید.
امام صادق علیه السلام فرمود: گویا می خواهی امامی باشی که به تو اقتدا شود. هر کس امر را به ما برگرداند سالم می ماند (یا تسلیم شده است.)

عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ، عَنِ الْحَجَّاجِ الْخَیْبَرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّا نَکُونُ فِی مَوْضِعٍ فَیُرْوَى عَنْکُمُ الْحَدِیثُ الْعَظِیمُ، فَیَقُولُ بَعْضُنَا لِبَعْضٍ: الْقَوْلُ قَوْلُهُمْ، فَیَشُقُ‏ ذَلِکَ عَلَى بَعْضِنَا، فَقَالَ: «کَأَنَّکَ تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ إِمَاماً یُقْتَدَى بِکَ، مَنْ رَدَّ إِلَیْنَا فَقَدْ سَلَّمَ‏»
مختصر البصائر، ص: 269/ 10، مختصر البصائر، ص: 231/ 27 به دو طریق معتبر از سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ.

توضیح: ظاهراً یعنی گاهی یک نفر روایتی نقل می کند و دیگری چون روایت برایش سنگین است آن را قبول نمی کند و انکار هم نمی کند بلکه می گوید اگر واقعاً امام علیه السلام چنین حرفی زده باشد من قبول دارم و گرنه قبول ندارم. در این صورت راوی نباید ناراحت شود و بر او دشوار آید چون تنها امام است که حق دارد انتظار داشته باشد نقلش مطلقاً پذیرفته شود. ولی از نقل دیگران اگر علم و اطمینان حاصل نشد، کافی است علم آن را به امام علیه السلام واگذارد.
بنا بر این روایت همین که کسی انتظار داشته باشد نقلش مورد اعتماد کامل باشد؛ شائبه ادعای امامت در آن است؛ چه برسد به این که اجتهاد و رأی و حکم خود را هم واجب الاطاعة بداند.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام: «هنگامى که قائم علیه السلام قیام مى‌کند، مردم را به اسلامى نو فرا مى‌خواند و آنان را به امرى از یاد رفته (پوشیده شده) هدایت مى‌کند، که (همه) مردم از آن گمراه شده‌اند.  قائم را از آن نظر مهدى گفته ‏اند که مردم را به آئینى که از دست داده‏ اند هدایت می کند و او را بدان جهت قائم خوانده‏ اند که براى ابراز حق و ظهور آن قیام می کند.»
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«إذا قامَ القائِمُ علیه السلام، دَعَا النّاسَ إلَى الإِسلامِ جَدیداً ، وهَداهُم إلى أمرٍ قَد دُثِرَ فَضَلَّ عَنهُ الجُمهورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یَهْدِی إِلَى أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ وَ سُمِّیَ بِالْقَائِمِ لِقِیَامِهِ بِالْحَق‏»
الإرشاد ج 2 ص 383
این نوع روایات نشان می دهد که در گذر زمان، دین در نگاه مردم جدا تحریف می شود، در روایات مشابهی در مورد قائم عجل الله تعالی فرجه آمده:
«چنان مى‏ کند که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله رفتار مى‏ کرد، آنچه قبل از او بوده همه را ویران مى‏ کند- همان گونه که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شالوده دوران جاهلیّت را ویران ساخت- و اسلام را از نو آغاز مى‏ کند.» (الغیبة للنعمانی، ص: 231 و 233)
البته این به معنای بسته بودن راه شناخت حقیقت نیست، و چنانکه در اخبار متعددی آمده است، عمل به معارف کتاب و سنت و کسب معرفت و بصیرت از طریق این منابع نورانی وسیله نجات جویندگان حق است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
«یعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»
در مورد آیه شریفه شیخ صدوق حدیث زیبایی را نقل کرده است:

از محمد بن ابى عمیر گفت شنیدم از حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام که مى‏ فرمود :خدا کسى را در آتش دوزخ مخلد و جاوید ندارد مگر اهل کفر و جحود و اهل ضلالت و شرک را، و هر که از گناهان کبیره دورى کند از مؤمنان، از گناهان صغیره سؤال نشود. خداى تبارک و تعالى فرموده که‏ إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً یعنى «اگر اجتناب و دورى کنید از گناهان بزرک از آنچه نهى کرده می شوید از آن در گذرانیم و عفو کنیم از شما گناهان شما را و در آوریم شما را در موضع خوب گرانمایه که بهشت است.»

راوى می گوید که به آن حضرت عرض کردم که یا ابن رسول اللَّه پس شفاعت از براى کى واجب است از گناهکاران؟

فرمود: که حدیث کرد مرا پدرم از پدرانش از على علیهم السلام که فرمود شنیدم از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم که می فرمود: جز این نیست که شفاعت من از براى صاحبان گناهان کبیره از امت منست، و اما نیکوکاران از ایشان پس بر ایشان هیچ راه و تسلطى نیست.

ابن ابى عمیر می گوید که به آن حضرت عرض کردم که‏: یا ابن رسول اللَّه چگونه شفاعت از براى صاحبان گناهان کبیره باشد و خداى تعالى ذکر می فرماید که‏ « وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ یعنى بندگان گرامى خدا شفاعت و درخواست نمی کنند مگر از براى کسى که پسندیده باشد» و هر که گناهان کبیره را مرتکب شود پسندیده نباشد.

حضرت فرمود: که اى ابو احمد هیچ مؤمنى نیست که گناهى را مرتکب شود مگر آنکه این امر او را بد آید و بر آن پشیمان شود و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود که کافیست که پشیمانى توبه باشد ، و آن حضرت فرمود که هر که خوبى او را شاد کند و بدى او را بد آید مؤمن است و هر که پشیمان نشود بر گناهى که آن را مرتکب مى ‏شود مؤمن نیست و شفاعت از برایش واجب نباشد و ستمکار خواهد بود. و خداى تعالى ذکر می فرماید که‏ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ‏ یعنى نیست گناهکاران را هیچ خویشى و نه درخواست‏ کننده که فرمان بردارى شود.

من به آن حضرت عرض کردم که یا ابن رسول اللَّه چگونه کسى که پشیمان نمی شود بر گناهى که آن را مرتکب مى‏ شود مؤمن نمی باشد؟ فرمود: که اى ابو احمد هیچ کس نیست که کبیره از گناهان را مرتکب شود و او بداند که بزودى بر آن بازخواست شود مگر آنکه پشیمان شود بر آنچه مرتکب شده و در هر زمان که پشیمان شود تائب باشد که شفاعت را استحقاق و سزاوارى دارد و در هر زمان که بر آن پشیمان نشود و صاحب اصرار باشد و آنکه اصرار دارد و از برایش آمرزیده نمی شود زیرا که او ایمان ندارد به عقوبت آنچه مرتکب شده و اگر به عقوبت آن ایمان می داشت پشیمان می شد.

و پیغمبر
صلی الله علیه و آله فرمود که با طلب آمرزش، کبیره نیست و به اصرار صغیره نیست، چه در اولی گناه بر طرف مى ‏شود و در دومی کبیره می گردد.
و اما قول خداى عز و جل‏ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ پس بدرستى که ایشان شفاعت نمی کند مگر کسى را که خدا دینش را پسندیده باشد و دین همان اقرار و اعتراف است به جزاى بر خوبیها و بدیها و کسى که خدا دینش را پسندیده باشد پشیمان شود بر آنچه آن را مرتکب مى‏ شود از گناهان بجهت معرفتش به عاقبت و انجام خویش در روز قیامت‏.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ لَا یُخَلِّدُ اللَّهُ فِی النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْکُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْکِ وَ مَنِ اجْتَنَبَ الْکَبَائِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یُسْأَلْ عَنِ الصَّغَائِرِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَالشَّفَاعَةُ لِمَنْ تَجِبُ مِنَ الْمُذْنِبِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ مِنْهُمْ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ قَالَ ابْنُ أَبِی‏ عُمَیْرٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَکَیْفَ تَکُونُ الشَّفَاعَةُ لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ وَ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ یَقُولُ- وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ وَ مَنْ یَرْتَکِبُ الْکَبَائِرَ لَا یَکُونُ مُرْتَضًى فَقَالَ یَا أَبَا أَحْمَدَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَرْتَکِبُ ذَنْباً إِلَّا سَاءَهُ ذَلِکَ وَ نَدِمَ عَلَیْهِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ ص کَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَةً وَ قَالَ ع وَ مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ‏ فَمَنْ لَمْ یَنْدَمْ عَلَى ذَنْبٍ یَرْتَکِبُهُ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَمْ تَجِبْ لَهُ الشَّفَاعَةُ وَ کَانَ ظَالِماً وَ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ یَقُولُ- ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ‏ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ مُؤْمِناً مَنْ لَمْ یَنْدَمْ عَلَى ذَنْبٍ یَرْتَکِبُهُ فَقَالَ یَا أَبَا أَحْمَدَ مَا مِنْ أَحَدٍ یَرْتَکِبُ کَبِیرَةً مِنَ الْمَعَاصِی وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ سَیُعَاقَبُ عَلَیْهَا إِلَّا نَدِمَ عَلَى مَا ارْتَکَبَ وَ مَتَى نَدِمَ کَانَ تَائِباً مُسْتَحِقّاً لِلشَّفَاعَةِ وَ مَتَى لَمْ یَنْدَمْ عَلَیْهَا کَانَ مُصِرّاً وَ الْمُصِرُّ لَا یُغْفَرُ لَهُ لِأَنَّهُ غَیْرُ مُؤْمِنٍ بِعُقُوبَةِ مَا ارْتَکَبَ وَ لَوْ کَانَ مُؤْمِناً بِالْعُقُوبَةِ لَنَدِمَ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ ص لَا کَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ وَ لَا صَغِیرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ فَإِنَّهُمْ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى اللَّهُ دِینَهُ وَ الدِّینُ الْإِقْرَارُ بِالْجَزَاءِ عَلَى الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ فَمَنِ ارْتَضَى اللَّهُ دِینَهُ نَدِمَ عَلَى مَا ارْتَکَبَهُ مِنَ الذُّنُوبِ لِمَعْرِفَتِهِ بِعَاقِبَتِهِ فِی الْقِیَامَة

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام محمد باقر علیه السلام: امام سجاد علیه السلام شب عید فطر را در مسجد می ماندند و تا صبح بیدار و مشغول نماز بودند و می فرمودند: پسرم! شب عید فطر کمتر از شب قدر نیست.
عنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) یُحْیِی لَیْلَةَ عِیدِ الْفِطَرِ بِصَلَاةٍ حَتَّى یُصْبِحَ وَ یَبِیتُ لَیْلَةَ الْفِطْرِ فِی الْمَسْجِدِ وَ یَقُولُ یَا بُنَیَّ مَا هِیَ بِدُونِ لَیْلَةٍ یَعْنِی لَیْلَةَ الْقَدْرِ.
إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏1، ص: 274، بِإِسْنَادِه إِلَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ ره بِإِسْنَادِهِ إِلَى غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیم‏؛ بحارالانوار جلد 88 صفحه 119

امیرالمومنین علیه السلام: اگر توانستی که بر شب عید فطر و شب عید قربان و شب اول محرم و شب عاشورا و شب اول رجب و شب نیمه ی شعبان محافظت کنی (دعا و شب زنده داری) ، انجام بده و در این شبها زیاد دعا و نماز و قرآن بخوان.
ﻗﺎﻝَ امیرالمومنین علیه السلام:ﺇِﻥِ ﺍﺳْﺘَﻄَﻌْﺖَ ﺃَﻥْ ﺗُﺤَﺎﻓِﻆَ ﻋَﻠَﻰ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﺍﻟْﻔِﻄْﺮِ ﻭَ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﺍﻟﻨﱠﱠﺤْﺮِ ﻭَ ﺃَﻭﱠﱠﻝِ ﻟَﻴْﻠَﺔٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﺤَﺮﱠﱠﻡِ ﻭَ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﻋَﺎﺷُﻮﺭَﺍﺀَ ﻭَ ﺃَﻭﱠﱠﻝِ ﻟَﻴْﻠَﺔٍ ﻣِﻦْ ﺭَﺟَﺐٍ ﻭَ ﻟَﻴْﻠَﺔِ ﺍﻟﻨﱢﱢﺼْﻒِ ﻣِﻦْ ﺷَﻌْﺒَﺎﻥَ ﻓَﺎﻓْﻌَﻞْ ﻭَ ﺃَﻛْﺜِﺮْ ﻓِﻴﻬِﻦﱠﱠ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺪﱡﱡﻋَﺎﺀِ ﻭَ ﺍﻟﺼﱠﱠﻠَﺎﺓِ ﻭَ ﺗِﻠَﺎﻭَﺓِ ﺍﻟْﻘُﺮْﺁﻥِ
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 852، و در همین جا به سند دیگری احیای امیر مؤمنان در این شب ها روایت شده است. بحارالانوار، ج94، ص 88.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله: خداوند در پایان هر روز از ماه رمضان به هنگام افطار یک میلیون بنده را از آتش آزاد می کند، و چون شب جمعه و روز جمعه شود در هر ساعتى از آن یک میلیون نفر را از آتش آزاد می سازد که همگى مستحقّ عذاب مى‏باشند، و چون روز آخر ماه رمضان فرا رسد خداوند در آن روز به تعداد افرادى که از اوّل تا آخر آن ماه آزاد ساخته آزاد مى‏ نماید.
عن أمیر المؤمنین ع قالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه وآله: إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِی آخِرِ کُلِّ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ، فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ أَعْتَقَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْهَا أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ وَ کُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبَ الْعَذَابَ، فَإِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَعْتَقَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ بِعَدَدِ مَا أَعْتَقَ مِنْ أَوَّلِ الشَّهْرِ إِلَى آخِرِه‏.
فضائل الأشهر الثلاثة، ص126-127، الأمالی (للمفید)، ص: 230 الأمالی للصدوق، ص: 100 به سندی دیگر مشابه این فراز در خطبه رسول الله صلی الله علیه و اله
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از جابربن عبدالله انصاری نقل می کنند: در آخرین جمعه ماه رمضان بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله وارد شدم.
وقتی حضرتش مرا دید، فرمود: ای جابر! امروز آخرین جمعه ماه رمضان است، پس با آن وداع کن و بگو:  «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیَامِنَا إیَّاهُ، فَإنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِی مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِی مَحْرُوماً»  
همانا کسی که این ذکر را بگوید، یکی از این دو نتیجه نیکو شامل حالش خواهد شد: یا ماه رمضان سال بعد را درک می کند، و یا به غفران الهی و رحمتش می رسد.
عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله فِی آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَمَّا بَصُرَ بِی قَالَ لِی:  یَا جَابِرُ! هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَوَدِّعْهُ وَ قُلِ: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیَامِنَا إیَّاهُ ، فَإنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِی مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِی مَحْرُوماً».
 فَإنَّهُ مَنْ قَالَ ذَلِکَ ظَفِرَ بِإحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ: إمَّا بِبُلُوغِ شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ قَابِلٍ، وَ إمَّا بِغُفْرَانِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ.
اقبال الاعمال، ص243، وسائل ‏الشیعة، ج10، ص 365 به نقل از اقبال.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیر المؤمنین، علی علیه السلام: شما را به پنج چیز سفارش مى کنم که اگر براى آن ها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید سزاوار است:

کسى از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد،

 و جز از گناه خود نترسد،

و اگر از یکى سؤال کردند و نمى داند، شرم نکند و بگوید نمى دانم،

و کسى در آموختن آنچه نمى داند شرم نکند،

و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى، ایمان را چون سر است بر بدن و ایمان بدون شکیبایى چونان بدن بى سر، ارزشى ندارد.

وَ قَالَ علی علیه السلام: أُوصِیکُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ‏ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلًا لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْ‏ءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه‏
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 482، حکمت 82، خصائص الأئمة علیهم السلام (خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام)، ص: 94

صُحُفٍ مُطَهَرَه
صبح شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام امام حسن بن علی علیه السلام خطبه خواند و پس از حمد و ثناء و صلوات فرمود: «دیشب مردی از دنیا رفت که گذشتگان با هیچ کاری بر او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز با هیچ عملی به او نخواهند رسید. همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد می کرد و او را به جان خویش، حفظ می نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را با پرچم خویش روانه می ساخت؛ پس جبرئیل او را از راست در بر می گرفت و میکائیل از چپ. باز نمی گشت تا خداوند به دست او فتح کند. در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم به آسمان رفت و یوشع بن نون وصی موسی در گذشت. هیچ دینار و درهمی باقی نگذاشت مگر هفتصد درهم که از سهمش از بیت المالش آمده بود و می خواست با آن خادمی برای خانواده اش بخرد.»
سپس بسیار گریست و مردم نیز با او گریستند. سپس فرمود: «منم پسر بشارت دهنده. منم پسر انذار کننده. منم پسر آن کسی که به اذن خدا مردم را به سوی خدا می خواند. منم پسر چراغ فروزان و روشنی بخش. من از خاندانی هستم که خداوند ناپاکی را از آنان برده و آنان را پاک نموده است. من از خاندانی هستم که خداوند محبت آنان را در کتاب خود واجب گردانده است. خداوند فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» پس حسنة، دوستی ما اهل بیت است.»

رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ یَحْیَى قَالَ حَدَّثَنِی أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ وَ غَیْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع صَبِیحَةَ اللَّیْلَةِ الَّتِی قُبِضَ فِیهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ رَجُلٌ لَمْ‏ یَسْبِقْهُ‏ الْأَوَّلُونَ‏ بِعَمَلٍ وَ لَا یُدْرِکُهُ الْآخِرُونَ بِعَمَلٍ لَقَدْ کَانَ یُجَاهِدُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَیَقِیهِ بِنَفْسِهِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُوَجِّهُهُ بِرَایَتِهِ فَیَکْنُفُهُ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ فَلَا یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْهِ وَ لَقَدْ تُوُفِّیَ ع فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی عُرِجَ فِیهَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ع وَ فِیهَا قُبِضَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِیُّ مُوسَى وَ مَا خَلَّفَ صَفْرَاءَ وَ لَا بَیْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بِهَا خَادِماً لِأَهْلِهِ ثُمَّ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فَبَکَى وَ بَکَى النَّاسُ مَعَهُ. ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ أَنَا ابْنُ النَّذِیرِ أَنَا ابْنُ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً أَنَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ افْتَرَضَ اللَّهُ حُبَّهُمْ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً فَالْحَسَنَةُ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ مؤسسة آل البیت علیهم السلام؛ ج‏2؛ ص7، و نیز الکافی، الاسلامیة، ج1، ص457، ح8 به سند دیگر از امام باقر ع.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از ابو العلا خفاف، از ابى سعید عقیصا نقل کرده اند که وى گفت: محضر مبارک حسن بن على بن ابى طالب (علیهم السلام) عرض کردم: اى فرزند رسول خدا براى چه با معاویه مداهنه و صلح نمودید و حال آن که مى‏ دانستید حقّ مال شما است نه مال او و نیز مى‏ دانستید که معاویه گمراه و ستمگر است؟
حضرت فرمودند: آیا بعد از پدرم علیه السلام من حجّت خدا بر مردم و امام ایشان نیستم؟
عرضه داشتم: چرا؟
فرمود: آیا مگر من نه آن کسى هستم که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین دو امام بوده چه قیام کرده و چه بنشینند؟
عرض کردم: آرى همین طور است.
فرمود: پس من امام بوده چه قیام کنم و چه بنشینم، اى ابا سعید به همان علّتى که پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله با بنى ضمره و بنى اشجع و با اهل مکّه هنگام برگشت از حدیبیّه صلح فرمودند من نیز با معاویه صلح نموده ‏ام، آنها که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با ایشان صلح فرمود بنصّ کتاب کافر بودند و معاویه و اصحابش به مقتضاى تأویل قرآن کافر مى ‏باشند، اى ابا سعید وقتى من امام از جانب خدا بودم نباید رأى مرا تخطئه کنى و عملى را که انجام داده ‏ام چه مداهنه و صلح بوده و چه محاربه و جنگ باشد مى‏ باید بپذیرى اگر چه حکمت کردار من بر تو مخفى و مشتبه باشد، مگر نمى ‏بینى جناب خضر علیه السلام وقتى کشتى را شکافت و جوان را کشت و دیوار را تعمیر کرد و بپا داشت موسى به غضب آمد و از کردارش سخت برآشفت، جهت غضبناک شدن موسى این بود که حکمت عمل خضر بر او مخفى بود تا آن که خضر علیه السلام آن را بازگو کرد و موسى راضى گشت، عمل و کردار من نیز همین طور مى‏ باشد یعنى از عمل و فعل من خرسند نبوده بلکه غضبناک هستند زیرا حکمت آن بر شما پنهان مى ‏باشد و آن این است که اگر من غیر از این مى ‏نمودم یک نفر از شیعیان ما روى زمین باقى نمى‏ ماند مگر آن که او را مى‏ کشتند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: قُلْتُ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ دَاهَنْتَ مُعَاوِیَةَ وَ صَالَحْتَهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ الْحَقَّ لَکَ دُونَهُ وَ أَنَّ مُعَاوِیَةَ ضَالٌّ بَاغٍ فَقَالَ یَا أَبَا سَعِیدٍ أَ لَسْتُ حُجَّةَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ إِمَاماً عَلَیْهِمْ بَعْدَ أَبِی ع قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَسْتُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِی وَ لِأَخِی الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا قُلْتُ بَلَى- قَالَ فَأَنَا إِذَنْ إِمَامٌ لَوْ قُمْتُ وَ أَنَا إِمَامٌ إِذْ لَوْ قَعَدْتُ یَا أَبَا سَعِیدٍ عِلَّةُ مُصَالَحَتِی لِمُعَاوِیَةَ عِلَّةُ مُصَالَحَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِبَنِی ضَمْرَةَ وَ بَنِی أَشْجَعَ وَ لِأَهْلِ مَکَّةَ حِینَ انْصَرَفَ مِنَ الْحُدَیْبِیَةِ أُولَئِکَ کُفَّارٌ بِالتَّنْزِیلِ وَ مُعَاوِیَةُ وَ أَصْحَابُهُ کُفَّارٌ بِالتَّأْوِیلِ یَا أَبَا سَعِیدٍ إِذَا کُنْتُ إِمَاماً مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ لَمْ یَجِبْ أَنْ یُسَفَّهَ رَأْیِی فِیمَا أَتَیْتُهُ مِنْ مُهَادَنَةٍ أَوْ مُحَارَبَةٍ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِیمَا أَتَیْتُهُ مُلْتَبِساً أَ لَا تَرَى الْخَضِرَ ع لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ سَخِطَ مُوسَى ع فِعْلَهُ لِاشْتِبَاهِ وَجْهِ الْحِکْمَةِ عَلَیْهِ حَتَّى أَخْبَرَهُ فَرَضِیَ هَکَذَا أَنَا سَخِطْتُمْ عَلَیَّ بِجَهْلِکُمْ بِوَجْهِ الْحِکْمَةِ فِیهِ وَ لَوْ لَا مَا أَتَیْتُ لَمَا تُرِکَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ إِلَّا قُتِلَ.
علل الشرائع، شیخ صدوق ره؛ ط- داوری؛ جلد1؛ صفحه211، به سند ضعیف. و در همین باب کتاب به سندی قوی تر در تأیید بخش پایانی خبر آمده است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
شیخ مفید روایت نموده در زمانی که امام صادق علیه السلام در حیره بودند، زراره بر ایشان وارد شد. زراره گوید: وقتی نماز عصر خواندیم به حضرت عرص کردم، اجازه می دهید که من بروم؟ حضرت فرمود: چرا عجله داری؟ گفت: جمعی از موالیان شما برای افطار نزد من هستند. پس فرمود: «ای زراره بشتاب بشتاب بشتاب» سپس رو به عقبه نموده و فرمود هرکس مومنی را افطاری دهد، کفاره گناهش تا یک سال خواهد بود، و هرکس دو تن را افطاری دهد، حق بر خداوند است که او را داخل بهشت گرداند.
رُوِیَ‏ أَنَّ زُرَارَةَ دَخَلَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ قَالَ فَلَمَّا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ قُلْتُ‏  جُعِلْتُ فِدَاکَ لِی حَاجَةٌ فَأْذَنْ‏  لِی أَنْ‏ أَذْهَبَ قَالَ وَ مَا عَجَلَتُکَ‏  قُلْتُ قَوْمٌ مِنْ مَوَالِیکَ یُفْطِرُونَ عِنْدِی فَقَالَ یَا زُرَارَةُ بَادِرْ بَادِرْ بَادِرْ  ثَلَاثاً ثُمَ‏  أَقْبَلَ عَلَى عُقْبَةَ فَقَالَ‏  یَا عُقْبَةُ مَنْ‏  فَطَّرَ مُؤْمِناً کَانَ کَفَّارَةً لِذَنْبِهِ إِلَى قَابِلٍ وَ مَنْ فَطَّرَ اثْنَیْنِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ . المقنعة، ص: 343، باب 8 فضل التطوع بالخیرات وتفطیر أهل الإیمان فی شهر رمضان.
امام کاظم علیه السلام فرمود: افطار دادنت به برادر روزه دارت، از روزه ات با فضیلت تر است.
البرقی، عَنْ سَعْدَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه‌السلام قَالَ: فِطْرُکَ أَخَاکَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِکَ .المحاسن ص 396، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏4، ص: 68، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏4، ص: 201
صُحُفٍ مُطَهَرَه

عیص بن قاسم گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: بر شما باد به تقوای الهی، مواظب خودتان باشید؛ زیرا سزاوارترین کسی که باید مواظب آن باشید خود شما هستید؛ هرگاه برای یکی از شما دو جان بود که یکی را مقدّم می داشت و تجربه می آموخت و با دیگری به استقبال توبه می رفت (خوب) بود، ولی آدمی یک جان دارد که هرگاه برود، به خدا سوگند، توبه (نیز) رفته است.
اگر از خاندان ما به سراغ شما آمد تا شما را به شخص پسندیده از آل محمّد صلی الله علیه و آله فراخواند، پس ما شما را گواه می گیریم که راضی نیستیم؛ امروز در حالی که او تنها و بی کس است از ما فرمان نمی برد، چه رسد به زمانی که پرچم ها و بیرق ها برافراشته شود، که در آن حال سزاوار تر است که سخن ما را نپذیرد!

بأسانید متعددة عن العیص بن القاسم، قال: سمعت أباعبد اللّه علیه السلام یقول: «إتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ فَإِنَّ أَحَقَّ مَنْ نَظَرَ لَهَا أَنْتُمْ لَوْ کَانَ لِأَحَدِکُمْ نَفْسَانِ فَقَدَّمَ إِحْدَاهُمَا وَ جَرَّبَ بِهَا اسْتَقْبَلَ التَّوْبَةَ بِالْأُخْرَى کَانَ وَ لَکِنَّهَا نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ إِنْ أَتَاکُمْ مِنَّا آتٍ لِیَدْعُوَکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنَّا فَنَحْنُ نُشْهِدُکُمْ أَنَّا لَا نَرْضَى إِنَّهُ لَا یُطِیعُنَا الْیَوْمَ وَ هُوَ وَحْدَهُ وَ کَیْفَ یُطِیعُنَا إِذَا ارْتَفَعَتِ الرَّایَاتُ وَ الْأَعْلَامُ.»
علل الشرائع، ج‏2، ص: 578، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 264/ 381 به سند صحیح.

در ادامه روایت کامل تر کتاب شریف کافی، حضرت از استناد کردن به قیام زید نهی کرده (لَا تَقُولُوا خَرَجَ‏ زَیْدٌ) و فرموده اند به صاحب حق در ماه رجب روی آورید، (که تا ماه رمضان پیوستن به آن نیز اشکالی ندارد) و علامت آن سفیانی است. (همان)

هم چنین روایات متعددی در نهی زید از قیام، (رجال الکشی، ص: 360، الأمالی للصدوق، ص: 40 ) و یا تأیید احتجاج های بزرگان اصحاب مانند زراره‌ها و مؤمن‌الطاق‌ها در برابر زید، (رجال الکشی، ص: 153 و ص: 186/ 328 و الکافی، ج‏1، ص174 به سند صحیح) و عدم همراهی ایشان با او (رجال النجاشی، ص: 183/ 484) در دست است؛ که البته با جلالت و نیت خیر مرحوم زید بن علی و استضعاف احتمالی او منافاتی ندارد. (ر.ک معانی الأخبار، ص: 392/ 39)

اما باید دانست که زیدیه بر خلاف زید با شیعه دشمنی می ورزیدند. (الکافی، ج‏8، ص: 235)

بزرگان زیدیه با ادعای ظلم ستیزی بر بزرگان امامیه طعن زده و می‌گفتند امام کسی نیست که در خانه بنشیند! امام باید وسط میدان باشد! (رجال الکشی، ص: 416/ 788)

اما ائمه‌ی امامیه علیهم السلام در روایات بیشماری پاسخ آنان را داده و موضع صحیح را تبیین فرموده اند. (الکافی، ج‏8، ص: 264/ 383، الغیبة للنعمانی، ص: 194، وسائل الشیعة، ج‏15، ص: 45 و 50 و...)

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام: روزه، فقط از خوردن و نوشیدن نیست. سزاوار است انسان زبان خود، و جوارح و جمیع اعضائش را از گفتار بیهوده و باطل در ماه رمضان و در دیگر ماهها (آن گاه که روزه دار است) حفظ نماید.
عن ابی عبد الله علیه السلام: لَیْسَ الصَّوْمُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ الْإِنْسَانُ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَحْفَظَ لِسَانَهُ وَ جَارِحَتَهُ وَ جَمِیعَ أَعْضَائِهِ مِنْ قَوْلِ اللَّغْوِ وَ الْبَاطِلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غَیْرِهِ یَعْنِی إِذَا کَانَ صَائِماً فِی غَیْرِهِ.

النوادر للاشعری ص ۲۴ و مانند آن در التهذیب

صُحُفٍ مُطَهَرَه
 أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَات‏ اللَّهِ عَلَیْهِ إِذَا أَهَلَّ هِلَالَ شَهْرِ رَمَضَانَ أَقْبَلَ إِلَى الْقِبْلَةِ ثُمَّ قَالَ:
اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْعَافِیَةِ الْمُجَلِّلَةِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ فِیهِ اللَّهُمَّ سَلِّمْهُ لَنَا وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا وَ سَلِّمْنَا فِیهِ.


عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ کَانَ إِذَا أَهَلَّ هِلَالَ شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ :
اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَیْنَا بِالسَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْیَقِینِ وَ الْإِیمَانِ وَ الْبِرِّ وَ التَّوْفِیقِ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى.


یُونُسُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَقُلِ:
اللَّهُمَّ قَدْ حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَدِ افْتَرَضْتَ عَلَیْنَا صِیَامَهُ وَ أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ اللَّهُمَّ أَعِنَّا عَلَى صِیَامِهِ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْهُ مِنَّا وَ سَلِّمْنَا فِیهِ وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏4، ص: 74 بَابُ مَا یُقَالُ فِی مُسْتَقْبَلِ شَهْرِ رَمَضَان‏، احادیث 4، 5، 6 در همین باب دعاهای متعدد دیگری نیز وجود دارد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
رمضان نامی است از نام های خداوند عزّ و جلّ؛ بنابراین نباید گفت: «رمضان آمد» ، «رمضان رفت» ، «رمضان پیش آمد». ماه رمضان، ماه خدا است و به او اضافه و نسبت داده شده است. (یعنی «شهر رمضان» مضاف و مضاف الیه است به معنای «شهر الله».)
امام رضا علیه السلام فرمود:  «إِنَّ رَمَضَانَ‏ اسْمٌ‏ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُقَالُ لَهُ جَاءَ وَ ذَهَبَ وَ اسْتَقْبَلَ وَ الشَّهْرُ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُضَافٌ إِلَیْهِ.»
فضائل الأشهر الثلاثة؛ شیخ صدوق؛ مکتبة داوری ؛ ص98
بنابر روایات بسیار «رمضان» نام خداوند است و «شهر رمضان» به معنای «ماه خدا» است. بنابراین باید حرمت این نام مانند دیگر نام های خداوند رعایت شود. مثلاً نباید به جای «رمضان» گفت: «رمضون».
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از عبدالسلام بن صالح هروی نقل شده که می گوید: «در آخرین جمعه شعبان به دیدن ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام رفتم، حضرت فرمودند: ای ابوصلت! بیشتر شعبان گذشته است و این، آخرین جمعه از آن است؛ پس در آنچه از آن مانده، کوتاهی هایت را در آنچه گذشته است، جبران کن. به کاری روی آور که برایت مفید باشد و آنچه را بیهوده است و به تو مربوط نیست، واگذار. زیاد دعا و استغفار و تلاوت قرآن داشته باش و از گناهانت به درگاه خدا توبه کن، تا در حالی ماه خدا سوی تو آید که برای خدا خالص شده باشی. هیچ امانتی را بر عهده خویش باقی نگذار، مگر آن که ادا کرده باشی و هیچ کینه ای را در دلت نسبت به مومنی نگاه مدار، مگر آن که از دل به در آورده باشی، و هیچ گناهی را که مرتکب می شدی، رها مکن، مگر این که از آن، دست برداشته باشی.
از خدا پروا کن و در نهان و آشکار کارت، بر او توکل کن؛ و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش بس است. خداوند، فرمان خویش را پیش خواهد برد. به یقین خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است. و در باقی مانده این ماه، زیاد بگو:«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ خدایا ! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است، نیامرزیده ای، پس ما را در باقیمانده آن ببخشای!»
همانا خداوند متعال، در این ماه به احترام ماه رمضان، بسیاری را از آتش آزاد می کند.


عیون اخبار الرضا علیه السلام، 198/51/2.
صُحُفٍ مُطَهَرَه