صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کافران» ثبت شده است

<فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک> (آل عمران: 159)

از حضرت صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام حدیث کنند که أمیر المؤمنین علیه السلام با مردی ذمى (کافر اهل کتاب که در پناه اسلام است) همراه شد، آن مرد ذمى به آن حضرت گفت: اى بنده خدا می خواهى به کجا بروى؟ فرمود: می خواهم به کوفه بروم، (پس سر دو راهى رسیدند و مرد ذمى بجاى دیگرى می رفت) چون راه ذمى عوض شد، امیر المؤمنین علیه السلام نیز همراه او به آن راه رفتند، مرد ذمى گفت: مگر نمی خواستى که به کوفه بروى؟ فرمود: بله، ذمى گفت: راه کوفه را رها کردى! فرمود: می دانم، گفت: پس چرا با اینکه می دانى به همراه من آمدى؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: این از نیکو به پایان رساندن صحبت و همراهى است که مرد رفیق راهش را در هنگام جدائى چند گامى بدرقه کند، و این گونه پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما دستور داده است، ذمى گفت: پیغمبر این گونه دستور داده؟ فرمود: آرى، ذمى گفت: پس بی شک هر که پیرویش کرده بخاطر همین کردارهاى بزرگوارانه او بوده، و من تو را گواه می گیرم که پیرو دین تو و بر کیش شمایم و مرد ذمى با أمیر المؤمنین علیه السلام برگشت و همین که او را شناخت مسلمان شد.

علی بن إبراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبی عبد الله، عن آبائه (علیهم السلام) «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّیّاً، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَیْنَ تُرِیدُ یَا عَبْدَ اللَّهِ، قَالَ: أُرِیدُ الْکُوفَةَ، فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِیقُ بِالذِّمِّیِّ، عَدَلَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُرِیدُ الْکُوفَةَ؟ فَقَالَ لَهُ: بَلى‏، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: فَقَدْ تَرَکْتَ الطَّرِیقَ؟ فَقَالَ لَهُ: قَدْ عَلِمْتُ، قَالَ: فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِی وَ قَدْ عَلِمْتَ ذلِکَ؟  فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: هذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَةً إِذَا فَارَقَهُ، وَ کَذلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا صلى الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: هکَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ الذِّمِّیُّ: لَاجَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْکَرِیمَةِ، فَأَنَا أُشْهِدُکَ أَنِّی عَلى‏ دِینِکَ، وَ رَجَعَ‏ الذِّمِّیُّ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ». الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 670؛ قرب الإسناد (ط - آل البیت)، ص: 10

صُحُفٍ مُطَهَرَه

نقل است که امام صادق علیه السلام به ابن ابی العوجاء فرمود: اگر حقیقت چنان باشد که تو میگویی [یعنی بهشت و جهنمی در کار نباشد] و البته هرگز چنین نیست؛ هم تو نجات می یابی هم ما [چون عذاب و ثوابی در کار نیست و در پایان کار مسلمان و کافر یکسانند] ولی اگر حقیقت چنان باشد که ما میگوییم و البته که چنین است؛ ما نجات می یابیم اما تو هلاک می شوی.

رُوِیَ‏ أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ لِابْنِ أَبِی الْعَوْجَاءِ إِنْ یَکُنِ الْأَمْرُ کَمَا تَقُولُ وَ لَیْسَ کَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ وَ إِنْ یَکُنِ الْأَمْرُ کَمَا نَقُولُ وَ هُوَ کَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَکْتَ. الإحتجاج ؛ نشر المرتضی ؛ ج‏2 ؛ ص336

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از ابو العلا خفاف، از ابى سعید عقیصا نقل کرده اند که وى گفت: محضر مبارک حسن بن على بن ابى طالب (علیهم السلام) عرض کردم: اى فرزند رسول خدا براى چه با معاویه مداهنه و صلح نمودید و حال آن که مى‏ دانستید حقّ مال شما است نه مال او و نیز مى‏ دانستید که معاویه گمراه و ستمگر است؟
حضرت فرمودند: آیا بعد از پدرم علیه السلام من حجّت خدا بر مردم و امام ایشان نیستم؟
عرضه داشتم: چرا؟
فرمود: آیا مگر من نه آن کسى هستم که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین دو امام بوده چه قیام کرده و چه بنشینند؟
عرض کردم: آرى همین طور است.
فرمود: پس من امام بوده چه قیام کنم و چه بنشینم، اى ابا سعید به همان علّتى که پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله با بنى ضمره و بنى اشجع و با اهل مکّه هنگام برگشت از حدیبیّه صلح فرمودند من نیز با معاویه صلح نموده ‏ام، آنها که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با ایشان صلح فرمود بنصّ کتاب کافر بودند و معاویه و اصحابش به مقتضاى تأویل قرآن کافر مى ‏باشند، اى ابا سعید وقتى من امام از جانب خدا بودم نباید رأى مرا تخطئه کنى و عملى را که انجام داده ‏ام چه مداهنه و صلح بوده و چه محاربه و جنگ باشد مى‏ باید بپذیرى اگر چه حکمت کردار من بر تو مخفى و مشتبه باشد، مگر نمى ‏بینى جناب خضر علیه السلام وقتى کشتى را شکافت و جوان را کشت و دیوار را تعمیر کرد و بپا داشت موسى به غضب آمد و از کردارش سخت برآشفت، جهت غضبناک شدن موسى این بود که حکمت عمل خضر بر او مخفى بود تا آن که خضر علیه السلام آن را بازگو کرد و موسى راضى گشت، عمل و کردار من نیز همین طور مى‏ باشد یعنى از عمل و فعل من خرسند نبوده بلکه غضبناک هستند زیرا حکمت آن بر شما پنهان مى ‏باشد و آن این است که اگر من غیر از این مى ‏نمودم یک نفر از شیعیان ما روى زمین باقى نمى‏ ماند مگر آن که او را مى‏ کشتند.
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: قُلْتُ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ دَاهَنْتَ مُعَاوِیَةَ وَ صَالَحْتَهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ الْحَقَّ لَکَ دُونَهُ وَ أَنَّ مُعَاوِیَةَ ضَالٌّ بَاغٍ فَقَالَ یَا أَبَا سَعِیدٍ أَ لَسْتُ حُجَّةَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ إِمَاماً عَلَیْهِمْ بَعْدَ أَبِی ع قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَسْتُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِی وَ لِأَخِی الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا قُلْتُ بَلَى- قَالَ فَأَنَا إِذَنْ إِمَامٌ لَوْ قُمْتُ وَ أَنَا إِمَامٌ إِذْ لَوْ قَعَدْتُ یَا أَبَا سَعِیدٍ عِلَّةُ مُصَالَحَتِی لِمُعَاوِیَةَ عِلَّةُ مُصَالَحَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِبَنِی ضَمْرَةَ وَ بَنِی أَشْجَعَ وَ لِأَهْلِ مَکَّةَ حِینَ انْصَرَفَ مِنَ الْحُدَیْبِیَةِ أُولَئِکَ کُفَّارٌ بِالتَّنْزِیلِ وَ مُعَاوِیَةُ وَ أَصْحَابُهُ کُفَّارٌ بِالتَّأْوِیلِ یَا أَبَا سَعِیدٍ إِذَا کُنْتُ إِمَاماً مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ لَمْ یَجِبْ أَنْ یُسَفَّهَ رَأْیِی فِیمَا أَتَیْتُهُ مِنْ مُهَادَنَةٍ أَوْ مُحَارَبَةٍ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِیمَا أَتَیْتُهُ مُلْتَبِساً أَ لَا تَرَى الْخَضِرَ ع لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ سَخِطَ مُوسَى ع فِعْلَهُ لِاشْتِبَاهِ وَجْهِ الْحِکْمَةِ عَلَیْهِ حَتَّى أَخْبَرَهُ فَرَضِیَ هَکَذَا أَنَا سَخِطْتُمْ عَلَیَّ بِجَهْلِکُمْ بِوَجْهِ الْحِکْمَةِ فِیهِ وَ لَوْ لَا مَا أَتَیْتُ لَمَا تُرِکَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ إِلَّا قُتِلَ.
علل الشرائع، شیخ صدوق ره؛ ط- داوری؛ جلد1؛ صفحه211، به سند ضعیف. و در همین باب کتاب به سندی قوی تر در تأیید بخش پایانی خبر آمده است.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه‌السلام: هر گاه بنده مؤمن، گناهى مرتکب شود، خداوند هفت ساعت به او مهلت مى‏ دهد. پس اگر از خدا آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمى شود. و اگر این ساعات گذشت و استغفار نکرد، سیئه ای برایش می نویسند. و به راستى که مؤمن حتی بعد از بیست سال به یاد می آورد، و (با حال پشیمانی) از خداوند آمرزش می طلبد، و خداوند او را می آمرزد. ولی کافر در همان ساعت گناهش را فراموش می کند.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ‏ یُکْتَبْ‏ عَلَیْهِ‏ شَیْ‏ءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ کُتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَةً حَتَّى یَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَیَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ‏.
الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏2 ؛ ص437، و مشابه آن در الزهد؛ ص70 و قرب الإسناد (ط - الحدیثة)؛ ص2. و روایات دیگری در همین باب از کافی و الزهد وجود دارد.

سؤال: آیا این نوع روایات باعث تجری انسان بر ارتکاب گناهان نمی شود؟
پاسخ:
خیر، بلکه چنین روایاتی تشویق به توبه می کند. چه آن که در آن نمی گوید که گناهان نوشته نمی شود، بلکه سخن از تأخیر در نوشتن گناه است. ضمن اینکه اگر کسی انجام گناه را با این دواعی کوچک بشمارد، مرتکب کبیره است، و با استخفاف به معاصی در معرض خروج از ایمان است، که در آن صورت اصلاً مشمول موضوع این روایات عنایت به مؤمنین نمی شود.

مطلب زیر را در این رابطه ببینید:
گناه بزرگ و آمرزش خواهی، گناه کوچک و اصرار

صُحُفٍ مُطَهَرَه

«قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذینَ کَفَرُوا إیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ‏. فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ‏.» (السجدة، 29 و30)
«بگو: روز فتح، ایمان کسانى که کافر شده‌اند سود نمى‌بخشد و آنان مهلت نمى‌یابند.پس، از ایشان روى برتاب و منتظر باش که آنها نیز در انتظارند.»

آیا در فتح مکه یا دیگر فتوحات رسول خدا صلی الله علیه و آله اسلام و ایمان کافران پذیرفته نمی شد؟! پس این کدام روز فتح است که ایمان کافران و معاندان دیگر فایده ای ندارد؟! این کدام روز فتح است که باید منتظر آن بود؟!

از امام صادق علیه السلام روایت است که در تفسیر این آیه فرمود: «یوم الفتح» روزی است که دنیا برای قائم (عج) گشوده می شود ...
عن أَبی عَبْدِ اللَّهِ ع قال:‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ‏ قَالَ یَوْمُ الْفَتْحِ یَوْمٌ تُفَتَّحُ الدُّنْیَا عَلَى الْقَائِمِ ...
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ؛ مؤسسة النشر الاسلامی؛ ص438
مؤیدات:مختصر البصائر ؛ مؤسسة النشر الاسلامی؛ ص474
تفسیر القمی ؛ دار الکتاب؛ ج‏2 ؛ ص171

همچنین آیه زیر و روایات متعدّدی که آن را به «رجعت» تأویل کرده است؛ مؤیّد تفسیر فوق می باشد:
«هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتی‏ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی‏ إیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ‏ »(الانعام، 158)

صُحُفٍ مُطَهَرَه