صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسلمان» ثبت شده است

از میمون بن مهران مروی است که گفت : نزد امام حسن علیه السلام نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همین او می خواهد مرا حبس کند.
امام فرمود: در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم. او عرض کرد: پس شما کاری کنید که او مرا زندانی نکند.
امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت (اعتکاف) بود، کفشهای خود را به پا کرد . من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید (و نباید از مسجد خارج شد)؟ فرمود:
فراموش نکرده ام اما از پدرم شنیده ام که رسول الله ص می فرمود: کسی که در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال، روز را به روز و شب را به عبادت مشغول بوده است.

رُوِیَ عَنْ مَیْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ‏ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً لَهُ عَلَیَّ مَالٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحْبِسَنِی فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِی مَالٌ فَأَقْضِیَ عَنْکَ قَالَ فَکَلِّمْهُ قَالَ فَلَبِسَ ع نَعْلَهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ نَسِیتَ اعْتِکَافَکَ فَقَالَ لَهُ لَمْ أَنْسَ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ أَبِی ع یُحَدِّثُ عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَه‏
من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص: 190

صُحُفٍ مُطَهَرَه

<فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک> (آل عمران: 159)

از حضرت صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام حدیث کنند که أمیر المؤمنین علیه السلام با مردی ذمى (کافر اهل کتاب که در پناه اسلام است) همراه شد، آن مرد ذمى به آن حضرت گفت: اى بنده خدا می خواهى به کجا بروى؟ فرمود: می خواهم به کوفه بروم، (پس سر دو راهى رسیدند و مرد ذمى بجاى دیگرى می رفت) چون راه ذمى عوض شد، امیر المؤمنین علیه السلام نیز همراه او به آن راه رفتند، مرد ذمى گفت: مگر نمی خواستى که به کوفه بروى؟ فرمود: بله، ذمى گفت: راه کوفه را رها کردى! فرمود: می دانم، گفت: پس چرا با اینکه می دانى به همراه من آمدى؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: این از نیکو به پایان رساندن صحبت و همراهى است که مرد رفیق راهش را در هنگام جدائى چند گامى بدرقه کند، و این گونه پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما دستور داده است، ذمى گفت: پیغمبر این گونه دستور داده؟ فرمود: آرى، ذمى گفت: پس بی شک هر که پیرویش کرده بخاطر همین کردارهاى بزرگوارانه او بوده، و من تو را گواه می گیرم که پیرو دین تو و بر کیش شمایم و مرد ذمى با أمیر المؤمنین علیه السلام برگشت و همین که او را شناخت مسلمان شد.

علی بن إبراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبی عبد الله، عن آبائه (علیهم السلام) «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّیّاً، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَیْنَ تُرِیدُ یَا عَبْدَ اللَّهِ، قَالَ: أُرِیدُ الْکُوفَةَ، فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِیقُ بِالذِّمِّیِّ، عَدَلَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُرِیدُ الْکُوفَةَ؟ فَقَالَ لَهُ: بَلى‏، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: فَقَدْ تَرَکْتَ الطَّرِیقَ؟ فَقَالَ لَهُ: قَدْ عَلِمْتُ، قَالَ: فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِی وَ قَدْ عَلِمْتَ ذلِکَ؟  فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: هذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَةً إِذَا فَارَقَهُ، وَ کَذلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا صلى الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: هکَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ الذِّمِّیُّ: لَاجَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْکَرِیمَةِ، فَأَنَا أُشْهِدُکَ أَنِّی عَلى‏ دِینِکَ، وَ رَجَعَ‏ الذِّمِّیُّ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ». الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 670؛ قرب الإسناد (ط - آل البیت)، ص: 10

صُحُفٍ مُطَهَرَه

نقل است که امام صادق علیه السلام به ابن ابی العوجاء فرمود: اگر حقیقت چنان باشد که تو میگویی [یعنی بهشت و جهنمی در کار نباشد] و البته هرگز چنین نیست؛ هم تو نجات می یابی هم ما [چون عذاب و ثوابی در کار نیست و در پایان کار مسلمان و کافر یکسانند] ولی اگر حقیقت چنان باشد که ما میگوییم و البته که چنین است؛ ما نجات می یابیم اما تو هلاک می شوی.

رُوِیَ‏ أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ لِابْنِ أَبِی الْعَوْجَاءِ إِنْ یَکُنِ الْأَمْرُ کَمَا تَقُولُ وَ لَیْسَ کَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ وَ إِنْ یَکُنِ الْأَمْرُ کَمَا نَقُولُ وَ هُوَ کَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَکْتَ. الإحتجاج ؛ نشر المرتضی ؛ ج‏2 ؛ ص336

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام: ... کسى را با خاندان رسالت نمى‏ شود مقایسه کرد و آنان که تحت نعمت ولایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین مى ‏باشند. شتاب کننده، (باید) به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد؛ زیرا ویژگى‏ هاى حقّ ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت، به آنها تعلّق دارد. هم اکنون (که خلافت را به من سپردید) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جایگاهى که از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.
عن امیرالمومنین علیه السلام:... لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلی الله علیه وآله ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّی بِهِمْ  مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِی‏ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَی أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَی مُنْتَقَلِهِ .
نهج البلاغه، (صبحی صالح)، ص:  48، خطبه دوم، و المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، ص: 399 با تعابیری مشابه. و فراز «نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یُقَاسُ‏ بِنَا أَحَد» در شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج‏2، ص: 202، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 66، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 66، معانی الأخبار، ص: 179، علل الشرائع، ج‏1، ص: 177 به اسناد مختلف.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و‌ آله و سلم) در روز فتح خیبر فرمودند:
ای علی، اگر ترس این نبود که گروه هائی از امت من درباره تو چیزهایی بگویند که نصاری درباره عیسی گفتند، درباره تو سخنی می گفتم که وقتی از میان جمعی از مسلمانان عبور کنی، خاک پایت و باقیمانده آب وضویت را بگیرند و به آن شفا جویند.
یا علی لولا ان تقول فیک طوائف من امّتی ما قالت النصاری فی عیسی لقلتُ الیوم فیک مقالا لاتمُرّ من المسلمین الا اخذوا تراب رجلیک و فضل طهورک یستشفون به.
از عامه خطیب خوارزمی درمناقب ص ۷۷ و ۹۶ و درمقتل الحسین خوارزمی ص ۴۵ - حافظ گنجی شافعی درکفایة الطالب ص ۱۳۵ به طور کامل-خطیب بغدادی درج ۱۴ ص ۳۲۱ درتاریخ خود و هیثمی درمجمع الزوائد ج ۷ ص ۳۵ و ج ۹ ص ۱۳۴ نقل نموده اند.
و از منابع شیعه کتب بسیاری چون کتاب سلیم، تفسیر فرات، کافی، المسترشد، امالی و خصال شیخ صدوق، الارشاد شیخ مفید و... به اسناد مختلف آن را روایت کرده اند. که ذکر اسناد به طول می انجامد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

8-امام صادق علیه السّلام فرمود: در شگفتم از مرد مسلمان که خداى عز و جل برایش سرنوشتى نکند، جز آنکه خیر او باشد، اگر بدنش را با قیچى‏ ها ببرند خیر اوست و اگر هم تمام خاور و باختر روى زمین را مالک شود خیر اوست.

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ‏  لَا یَقْضِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِضَ بِالْمَقَارِیضِ کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَکَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا کَانَ خَیْراً لَهُ.

 

9-امام باقر علیه السّلام فرمود: در میان مخلوق خدا سزاوارترین کس بتسلیم بودن قضاء خداى عز و جل کسى است که خداى عز و جل را بشناسد و هر که به قضاء راضى باشد، قضا بر او وارد شود و خداى اجر او را بزرگ فرماید و هر که قضا را ناخوش دارد، قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ یُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَضِیَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.


12- مردى گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: با چه علامت دانسته مى‏ شود که شخص مؤمن است؟ فرمود: به تسلیم خدا بودن، و راضى بودن به آنچه برایش پیش مى‏ آید، از شادى و ناخرسندى.

البرقی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یُعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ.

 

13- امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله هیچ گاه نسبت به امرى که می گذشت نمی فرمود: کاش غیر این می بود.

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَى لَوْ کَانَ غَیْرُهُ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 60/ بَابُ‏ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ

صُحُفٍ مُطَهَرَه

«رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از سفرها از مرگ منافقی خبر داد.
وقتی به مدینه وارد شدند؛ صدق ایشان معلوم شد. در همان زمان شتر ایشان گم شد.
یکی از منافقان گفت: چگونه ادّعای علم غیب می کند؛ در حالی که نمی داند شترش کجا است؟!
مسلمانان گفتند: سخن بسیار بدی گفتی! به خدا سوگند او نمی گوید غیب می داند و او راستگو است.
خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید.
فرمود: غیب را جز خدا کسی نمی داند ولی خداوند به من خبر داد که شترم در فلان درّه، افسارش به درختی گیر کرده است. مردم رفتند و شتر را همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داده بود؛ یافتند.» 

آیا ائمه علیهم السلام علم غیب دارند؟
الخرائج والجرائح، قطب راوندی، مؤسسة الامام المهدی (ع) ، ج1، ص102
همچنین رجوع کنید به:
قصص الأنبیاء علیهم السلام؛ قطب راوندی؛ مرکز الدراسات الاسلامیة؛ ص308
قرب الإسناد؛ حمیری؛ مؤسسة آل البیت ؛ ص323
کنز الفوائد؛ کراجکی؛ دار الذخائر ؛ ج‏1 ؛ ص170

صُحُفٍ مُطَهَرَه