صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مخلوق» ثبت شده است

در حکمتی منسوب به امیر المؤمنین على علیه السّلام آمده است:
بر دین از سه کس بترسید:
1- شخصى که قرآن را یاد گرفته، چون سرور قرآن را بر جبین وى دیدى شمشیر به روى همسایه‏ اش کشد و او را به شرک متهم کند، (و خود را دانای قرآن پندارد.) عرض کردم یا امیر المؤمنین کدامیک به شرک سزاوارترند؟ فرمود آنکه تهمت زده.
2- و مردی که نقلها و گفته ها او را خوار کرده (و از راه صحیح منحرف ساخته) بطوری که هر گاه سخی تمام شود نظیر آن را طولانی تر بسازد.
3- و شخصى که خداوند عز و جل سلطنتى به او بخشیده پس گمان کرده که طاعت او اطاعت خداى عز و جل و مخالفت او مخالفت خداى عز و جل است. و دروغ می گوید زیرا هیچ مخلوقى حق اطاعت در معصیت خدا ندارد.
مخلوق نباید علاقه به نافرمانى خدا داشته باشد. اطاعت در معصیت خدا نیست. گنهکار حق اطاعت ندارد، همانا فرمان خدا و رسول و جانشینان پیغمبر را باید برد. و خداوند دستور فرمان‏بردارى رسول را داده زیرا معصوم و پاک است و هرگز امر به معصیت خدا نمی کند و همانا دستور فرمان بردارى امامان را داده براى آنکه آنها هم معصوم و پاک‏ اند و امر به معصیت نمی کنند.
عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً ع یَقُولُ احْذَرُوا عَلَى دِینِکُمْ ثَلَاثَةً رَجُلًا قَرَأَ الْقُرْآنَ حَتَّى إِذَا رَأَیْتَ عَلَیْهِ بَهْجَتَهُ اخْتَرَطَ سَیْفَهُ عَلَى جَارِهِ وَ رَمَاهُ بِالشِّرْکِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَیُّهُمَا أَوْلَى بِالشِّرْکِ قَالَ الرَّامِی وَ رَجُلًا اسْتَخَفَّتْهُ الْأَحَادِیثُ کُلَّمَا أُحْدِثَتْ أُحْدُوثَةُ کَذِبٍ مَدَّهَا بِأَطْوَلَ مِنْهَا وَ رَجُلًا آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُلْطَاناً فَزَعَمَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُ مَعْصِیَةُ اللَّهِ وَ کَذَبَ لِأَنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ لَا یَنْبَغِی لِلْمَخْلُوقِ أَنْ یَکُونَ حُبُّهُ لِمَعْصِیَةِ اللَّهِ فَلَا طَاعَةَ فِی مَعْصِیَتِهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ.
الخصال، ج‏1، ص: 139 به سند ضعیف، کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج ‏2، ص 884، تصحیح  انصارى زنجانى‏، از یکی از نسخه های کتاب.
شرط وجوب اطاعت مطلق (1)
شرط وجوب اطاعت مطلق (2)

صُحُفٍ مُطَهَرَه

محمد بن مسلم می گوید از امام صادق علیه السلام درباره این آیه قرآن که «در آن از روح خودم دمیدم» پرسیدم که این نفخ چگونه بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند:
همانا روح مانند باد متحرک است و چون از لفظ ریح یعنی باد گرفته شده است روح نامیده شده است و چون ارواح همجنس بادها می باشند از این لفظ گرفته شده است و همانا خداوند تعالى روح را از این جهت به خود نسبت داد، که آن را بر ارواح دیگر برترى داده است، همان‏گونه که خانه‏ اى از خانه‏ ها را برگزید و فرمود: "خانه من". و درباره پیامبرى از پیامبران فرمود: "دوست من"، و نظائر آن. و همه آن‏ها مخلوق و ساخته شده و پدید آمده و مورد تربیت و تدبیرند.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتَقَّ اسْمَهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ الرِّیحِ لِأَنَّ الْأَرْوَاحَ‏ مُجَانِسَةٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا قَالَ لِبَیْتٍ مِنَ الْبُیُوتِ بَیْتِی وَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ.
الکافی (ط - الإسلامیة)ج‏1 ص 134، التوحید (للصدوق)، ص: 171

و بدین حکمت معقول، بافته های خردستیزانه دلباختگان تصوف مانند حسن زاده آملی (در ممد الهمم، وزارت ارشاد، صفحات 597 تا 617) بر باد می رود. او در شرح فصوص، خداوند و خلقش را کل و جزء می داند:
«... نفخت فیه من روحى دالّ است بر نسبت آدم به رب خود که بعینه نسبت جزء به کل و فرع به اصل است و هر کل به جزء خود میل مى‏نماید ... پس چون خداوند ابانه و اظهار فرمود که در آدم از روح خود نفخ فرمود. پس اشتیاق پیدا نکرد، مگر به خویشتن. زیرا روح هر چیز نفس آن چیز و عین آن چیز است ... و صورت (که انسان بر صورت حق مخلوق است) از حیث مناسبت بین عبد و ربش بزرگترین امر است ... و اجلّ و اکمل مناسبات است چه اینکه صورت، وجود حق را زوج یعنى شفع قرار داد، چنانکه مرأه به وجود خود رجل را شفع قرار داده است و آن را زوج گردانید.»

جزء نداشتن خداوند اصلی ضروری به حکم عقل و روایات متواتر است، چه آنکه نیاز کل به اجزایش، حاکی از نیاز آن کل به ناظم و خالقی دیگر دارد:

 إِنَّمَا یَخْتَلِفُ وَ یَأْتَلِفُ الْمُتَجَزِّئُ فَلَا یُقَالُ اللَّهُ مُؤْتَلِفٌ وَ لَا اللَّهُ قَلِیلٌ وَ لَا کَثِیرٌ وَ لَکِنَّهُ الْقَدِیمُ فِی ذَاتِهِ لِأَنَّ مَا سِوَى‏ الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ وَ کُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ دَالُّ عَلَى خَالِقٍ

خدائى است که اختلاف بر او نشاید و نه پیوستن! جدائى و پیوست از آن تجزیه پذیر است، پس خدا به پیوستگى و بیشى و کمى موصوف نشود بلکه او به ذات خود قدیم است، چرا که آنچه جز خداى واحد است تجزیه پذیر است و خدا واحدى است که نه تجزیه پذیر است و نه کم و بیش در ذات او تصور شود و هر آنچه تجزیه پذیر است یا آنچه در آن تصور کم و بیش شود مخلوقى است که دلالت بر خالق خویش دارد.

 الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 116 و التوحید (للصدوق)، ص: 193

در برابر این اصل متین در آثار صوفیه فراوان سخن نسبت کل و جزء بین خداوند و خلق آمده است و گاه از تعابیر حصه های خداوند، جلوه های او، نسبت موج و دریا و... را نیز به کار برده اند. و البته در نهایت برای حل این فساد ضروری، خلق را به کلی انکار کرده و آن را توهم دانسته اند. (فالعالم متوهم ما له وجود حقیقی- الأسفار، ج‏۲، ص: ۲۹۱ )

اما اینکه سخن از دلباختگی حسن حسن زاده صوفیه به میان آوردیم، همین کافی که او در ابن عربی مدعی است کتاب پر از کفر فصوص را از رسول الله صلی الله علیه و آله گرفته است، و حسن زاده در اوایل فص فاطمی بر آن مهر تایید می زند، و نشر اسرار توسط ابن عربی را به خاطر امر الهی به او می داند!!

او در موارد متعدد از اقطاب صوفیه چون ابن عربی، مولوی، گنابادی و... به شدت تمجید می کند.

و حتی از او  نقل شده: به جانم قسم هر کسی فهم این کتاب ها (شرح شفا، تمهید القواعد، مصباح الأنس، شرح فصوص، اسفار و فتوحات...) نصیبش نشود، به فهم خطاب محمدی نمی رسد. (کتاب نجم الدین، ص121)

آثار آقای حسن زاده مشحون از تعاریف مشایخ صوفیان است و شاهد آوردن چندان لازم نیست؛ فقط همین بس که در ممد الهمم، ص 311 می نویسد: «انسان بر صورت رب خود مخلوق است! بلکه حقیقت و هویت انسان عین حقیقت و هویت حق است  لذا هیچ یک از حکما و علما بر معرفت نفس و حقیقت آن اطلاع نیافتند مگر رسل  و صوفیه‏!!!!» و ابداً متعرض گفته ابن عربی نمی شود، بلکه آن را تأیید می کند. (و مانند هزار و یک کلمه، ج‏3، ص: 161)

حسن زاده آملی در ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، چاپ سوم ص 514  پرده از مطلبی برمی دارند که شنیدن آن خالی از لطف نیست:
جمیع عبادت ها عبادت حق تعالی است!!!

او در بیان تاویل آیات سوره مبارکه طه در باب گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی علیه السلام پس از رفتن آن جناب به کوه طور و سپس ماجرای بحث حضرت موسی علیه السلام و حضرت هارون علیه السلام چنین می فرماید:
موسی
علیه السلام بواقع و نفس الامر و به امر توحید اعلم از هارون بود. چه اینکه می دانست اصحاب عجل چه کسی را پرستش می کردند. زیرا او عالم بود که خداوند حکم فرموده که جز او پرستش نشود و آنچه را حکم فرمود غیر آن نخواهد شد (پس جمیع عبادتها عبادت حق تعالی است و لکن «ای بسا کس را که صورت راه زد». بنابراین عتاب موسی برادرش هارون را از این جهت بود که هارون انکار عبادت عجل می نمود و قلب او چون موسی اتساع نداشت. چه اینکه عارف حق را در همه چیز می بیند بلکه او را عین هر چیز می بیند (غرض شیخ در اینگونه مسائل در فصوص و فتوحات دیگر زبر و رسائلش بیان اسرار ولایت و باطن است برای کسانی که اهل سرند هرچند به حسب نبوت تشریع مقر است که باید توده مردم را از عبادت اصنام بازداشت. چنانکه انبیا عبادت اصنام را انکار می فرمودند)

sohof2@

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی جدا از خلقش و خلقش جدا از او می ‏باشند، (نه جدایی مکانی) و هر چیزی که نام شی‏ء بر آن توان نهاد مخلوق است مگر خداوند عز و جل. و خداوند آفریننده همه چیز است، والاست آنکه هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و بیناست.

عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ وَ کُلُّ مَا وَقَعَ عَلَیْهِ اسْمُ شَیْ‏ءٍ مَا خَلَا اللَّهَ فَهُوَ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ تَبَارَکَ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.
الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏1 ص 83

در معارف اهل بیت علیهم السلام در برابر این سوال که خداوند کجاست و از کی بوده، بر این حکمت متین تاکید شده است، که خداوند خود خالق زمان و مکان است و بر آن ها مقدم. و این معنا ندارد که بگوییم خداوند کجاست و از کی! در حالی که در مکاتب سطحی نگر عرفانی در پاسخ می گویند خداوند همه جا و در همه زمان هاست! و ناگزیر به هزار سخن انحرافی بعد از این تن می دهند! و سر از وحدت وجود و جزء داشتن خداوند و انکار خلق و قدم خلق و صدها تناقض دیگر در می آورند!


پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد: از کجا پیامبران و رسولان خداوند به اثبات مى ‏رسند؟
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چون ثابت کردیم، برای ما  آفریدگار و سازنده ای برتر از ما و همه مخلوقات است و او آفریدگار حکیمی است که مردم قادر به مشاهده و ارتباط حسی با او نیستند، نه او با مردم همنشینی دارد و نه مردم با او، تا با او محاجه و گفتگو نمایند، ثابت می شود که برای او نمایندگانی در میان مردم است که آنها را به مصالح و منافعشان، و آنچه را که مایه بقا و حیات آنهاست و ترک آن، مایه نابودی شان، رهنمون می شوند. پس بدین ترتیب، ضرورت وجود فرمان دهندگان و بازدارندگان ، از جانب خداوند حکیم دانا در میان خلقش، روشن می شود.
و با آن ثابت مى‏ شود که براى خداوند معبرانی وجود دارد که آنها همان  پیامبران و برگزیدگان از میان خلقش هستند؛ حکیمانی مى‏ باشند که با حکمت و دانش پرورش یافته ‏اند و به حکمت معبوث شده ‏اند.
و در عین مشارکت با مردم در آفرینش و شکل، در احوال درونی و صفات با آنها شریک نیستند، از سوی خدای حکیم و دانا به وسیله حکمت و دلائل و براهین و شواهد از قبیل زنده کردن مردگان، مداوای مبتلایان به پیسی و جذام، تایید می شوند؛
و زمین خدا هیچگاه از حجت الهی تهی نمی گردد که با او دانشی است که بر راستی گفتار رسول و وجوب عدالت وی راهنمایی می کند.
قَالَ السَّائِلُ فَمِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ أَنْبِیَاءَ وَ رُسُلًا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یُلَامِسَهُمْ وَ لَا یُلَامِسُوهُ وَ لَا یُبَاشِرَهُمْ وَ لَا یُبَاشِرُوهُ وَ لَا یُحَاجَّهُمْ وَ لَا یُحَاجُّوهُ فَثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الآْمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ ثَبَتَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مُعَبِّرِینَ وَ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ فِی أَحْوَالِهِمْ عَلَى مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْکِیبِ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ وَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ وَ الشَّوَاهِدِ مِنْ إِحْیَاءِ الْمَوْتَى وَ إِبْرَاءِ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَصِ فَلَا تَخْلُو أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالِ الرَّسُولِ وَ وُجُوبِ عَدَالَتِهِ.
التوحید/باب 36
/ الرد على الثنویة و الزنادقة/ح1
هو الهادی

زندیقی از امام صادق علیه ‏السلام پرسید: حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟
حضرت فرمودند: او چیزی است بر خلاف همه چیزها، از اینکه می‏ گویم او "شی‏ء" است اثبات معنایی واقعی را بفهم، و نتیجه بگیر که او دارای شیئیت حقیقی است، ولی نه جسم است و نه صورت، نه محسوس می‏ شود و نه با حواس پنجگانه ادراک می‏ گردد، نه اوهام او را درمی‏ یابند و نه زمان‏ها از او می‏ کاهند و دگرگونش می‏ سازند.
سائل پرسید: آیا او را سمیع و بصیر می‏دانید؟
امام علیه ‏السلام فرمودند: او سمیع بصیر است، شنوای بدون جارحه و بصیر بدون آلت است، بلکه او به نفس حقیقت ذات خود شنواست و به نفس وجود متعالی خود بیناست، و اینکه می‏ گویم به نفس خود شنوا و بیناست نه بدین معناست که او چیزی است و نفس چیزی دیگر، لکن تعبیری از خویش آوردم چرا که تو سؤال می‏ کنی و من می‏ خواهم به تو بفهمانم.
باز می‏گویم: به کل خود می‏ شنود البته نه اینکه او کلی داشته باشد که دارای اجزا باشد، لکن خواستم به تو بفهمانم و تعبیر از آن من است. و حاصل کلام من جز این نیست که او سمیع بصیر عالم خبیر است، بدون اینکه ذاتی دارای اجزای متفاوت و مختلف داشته باشد.
زندیق پرسید: پس او چیست؟!
امام صادق علیه ‏السلام فرمودند: او پروردگار است، او معبود است، او الله‏ است، و گفته من "الله‏" تنها اثبات این حروف "الف و لام و ها" نیست، من معنا را در نظر دارم، و آن معنا همان ذاتی است که آفریننده اشیا و صانع آن‎هاست، این حروف آن معنا را می‏رساند، و او همان واقعیتی است که به نام الله‏ و رحمان و رحیم و عزیز و مانند آن خوانده می‏ شود، و او همان معبود جل و عز است.
زندیق گفت: ما هیچ چیز در نظر نمی ‏آوریم مگر اینکه مخلوق می ‏باشد.
امام صادق علیه ‏السلام فرمودند: اگر چنان باشد که تو می‏ گویی، پس تکلیف به توحید از گردن ما برداشته است، زیرا ما مکلف نیستیم به چیزی اعتقاد داشته باشیم که اصلا توجهی به آن نیست.
ولکن می‏ گوییم: هر چیزی که با حواس یافته شود ادراک می‏ گردد، پس هر چه که حواس آن را بیابد و بشناسد مخلوق است.
و ما ناچاریم که وجود صانع اشیا را نیز اثبات کنیم، به گونه‏ ای که نه نفی لازم آید و نه تشبیه، زیرا نفی همان ابطال و عدم است، و تشبیه نیز از آن مخلوقی است که ترکیب و تألیف در وجود آن آشکار است.
چون مخلوقات موجودند پس صانع و خالق اشیا را باید اثبات کرد، چرا که مخلوقات به ناچار باید خالق داشته باشند و آن خالق غیر خود آنهاست و شبیه آنها نیست.
سائل گفت: اگر شما وجود او را اثبات کردید، پس او را تعریف کرده و قابل شناخت نیز دانسته ‏اید.
امام علیه ‏السلام فرمودند: حقیقت وجود او را تعریف و بیان نکردم بلکه تنها او را اثبات کردم، زیرا بین "بودن و نبودن" چیز سومی وجود ندارد.
سائل گفت: آیا او دارای انیت و ماهیت نیز هست؟
امام علیه ‏السلام فرمودند: آری، هیچ چیز وجود ندارد مگر با انیت و ماهیت.
سائل پرسید: آیا دارای کیفیت نیز هست؟
حضرت فرمودند: خیر، زیرا کیفیت چیزی است که شی‏ء به واسطه آن مورد وصف و شناخت و ادراک قرار می‏ گیرد. ما ناچاریم از تعطیل و تشبیه خارج شویم، زیرا هر کس او را نفی کرد انکار وجود او نموده، ربوبیت او را ابطال کرده است. و هر کس او را شبیه غیر داند او را دارای اوصاف مخلوقات و مصنوعاتی که لایق ربوبیت نیستند اثبات کرده است.
باید ذاتی را اثبات کرد بدون کیفیت، به گونه‏ ای که غیر او سزاوار آن نباشد، و در آن حقیقت شریک و همانند نپذیرد، و مورد احاطه و ادراک و شناخت قرار نگیرد، و جز خود او آن را نشناسد.

التوحید ،باب الرد علی الثنویه و الزنادقه،ح1

پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا

هو الهادی

از امام باقر علیه السلام درباره کلام خدای عزوجل که فرموده " وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی"(و در او از روح خودم دمیدم) پرسیدم که این دمیدن چگونه بود؟ فرمود: روح، متحرکی چون باد است و از آن روی روح می گویند که نامش از ریح مشتق شده است. از آن روی از واژه روح استفاده کرده است که روح با ریح هم جنس هستند و از آن روی به خودش منتسب ساخته است که چون آن را بر دیگر روح ها برگزیده است همانگونه که خانه ای از خانه ها را برگزیده است و فرموده: خانه من. و به یکی از پیامبرانش فرموده، دوست من. و امثال این موارد. همه اینها مخلوق، ساخته شده، پدید آمده، پرورش یافته و تدبیر شده هستند.

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتُقَّ اسْمُهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَلَى لَفْظِ الرُّوحِ لِأَنَّ الرُّوحَ مُجَانِسٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا اصْطَفَى بَیْتاً مِنَ الْبُیُوتِ فَقَالَ بَیْتِیَ وَ قَالَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرُ

الکافی جلد 1 / کِتَابُ التَّوْحِیدِ‏ / /بَابُ الرُّوح

هو الهادی

مردی از امام صادق علیه السلام درباره اینکه آیا خدای تبارک و تعالی خشنودی و خشم دارد پرسید، حضرت فرمود: آری. ولی آن گونه که در مخلوق ها یافت می شود، نیست. زیرا خشم و خشنودی عارض شونده ای است که بر شخص عارض می شود و او را از حالی به حال دیگر منتقل می سازد. (انسان) اثر پذیر و مرکب است و اشیاء در او اثر می گذارند، در حالیکه در آفریننده ما چیزی تأثیر گذار نیست، (زیرا) او هم در ذات و هم در معنا یگانه است. بنابراین خشنودی او پاداش دهی و خشم او کیفردهی است، بدون آنکه چیزی بر او عارض شده و او را تحریک کند و او را از حالی به حال دیگر منتقل سازد. اینها صفت آفریده های ناتوان و محتاج است و خداوند تبارک و تعالی قدرتمند و بزرگواری است که نیازی به آنچه  که آفریده ندارد و آفریده های او، همه نیازمند به او هستند. اشیاء را بدون نیاز (به آنها) و بدون سبب آفرید و اختراع کرد و به وجود آورد.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَیْسَ ذَلِکَ عَلَى مَا یُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الرِّضَا وَ الْغَضَبَ دِخَالٌ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فَیَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مُعْتَمَلٌ مُرَکَّبٌ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ وَاحِدٌ أَحَدِیُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِیُّ الْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَیْرِ شَیْ‏ءٍ یَتَدَاخَلُهُ فَیُهَیِّجُهُ وَ یَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فَإِنَّ ذَلِکَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِینَ الْعَاجِزِینَ الْمُحْتَاجِینَ وَ هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ الَّذِی لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِیعاً مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعاً.

التوحید، باب معنى رضاه - عزوجل - و سخطه‏،ح3.

هو الهادی

سخن از نمود و ظهور و نمایش و جلوه در مورد ذاتی که از مقدار و اجزاء و مکان و زمان منزه است معقول نیست. «نمایان شدن» و «تجلی کردن» ویژه ذات مقداری و متجزی است. ذات خداوند مخفی ترین مخفی است هر چند فعل او آشکارترین آشکار است.

پس این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا.

روایات:

1. مُتَجَلٍ‏لَا بِاشْتِمَالِ‏ رُؤْیَةٍ. (تحف العقول ص63)

امیرالمؤمنین علیه السلام: خداوند نمایان است اما نه با رؤیتی.

2. بِهَا تَجَلَّى صَانِعُهَا لِلْعُقُول‏. (تحف العقول ص66)

امیرالمؤمنین علیه السلام: به واسطه مخلوقات است که خدای سازنده آنها بر عقول آشکار شد.

3. فَأَیُّ ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِأَنَّ کَلَا تَعْدَ مُصَنْعَتَهُ حَیْثُ مَا تَوَجَّهْت‏. (کافی ج1 ص122)

امام رضا علیه السلام: پس کدامین ظاهر، آشکارتر و روشن تر از خدای تبارک و تعالی است؟! زیرا به هر سو نظر کنی مصنوعات او را می بینی.

4. أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَظْهَرَ رُبُوبِیَّتَهُ فِی إِبْدَاعِ الْخَلْق‏. (توحید صدوق ص92)

امام صادق علیه السلام: خدای سبحان ربوبیتش را در آفرینش مخلوقات آشکار کرد.


خدا فاعل است اما نه با حرکت، نه با تغیّر، نه با نیاز به ابزار، خدا فاعل است و فعل را ایجاد می کند نه اینکه فعل خدا به معنای تغییر و تحولاتی در ذات خدا باشد چنانچه در فعل مخلوقات چنین است.

پس اینکه بپرسیم: خدا چگونه فعل انجام می دهد، بی معناست.

روایات:

1. فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَة. (نهج البلاغه ص40)

امیرالمؤمنین علیه السلام: خداوند فاعل است نه به معنای حرکات و استفاده از ابزار.

2. الْخَالِقِ لَا بِمَعْنَى حَرَکَة وَ نَصَب‏. (توحید صدوق ص56)

امیرالمؤمنین علیه السلام: خداوند خالق است نه با حرکت و خستگی.

3. قَالَ لَهُ عِمْرَانُ یَا سَیِّدِی أَلَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْخَالِقِ إِذَا کَانَ وَاحِد اًلَا شَیْ‏ءَ غَیْرُ هُوَ لَا شَیْ‏ءَ مَعَهُ أَلَیْسَ قَدْ تَغَیَّرَ بِخَلْقِهِ الْخَلْقَ قَالَ الرِّضَا ع لَمْ یَتَغَیَّرْ عَزَّ وَجَلَّ بِخَلْقِ الْخَلْقِ. (توحید صدوق ص433)

عمران صابئی به امام رضا علیه السلام: مولای من، آیا خداوندی که یکتاست و هیچ چیز غیر از او نبود، و هیچ چیز با او وجود نداشت، با آفریدن اشیا دگرگونی نیافت؟!

امام رضا علیه السلام: خداوند متعال قدیم است، به آفرینش اشیا تغییر نمى ‏یابد.

4. یَقُول ُلِمَا أَرَادَ کَوْنَهُ کُنْ فَیَکُونُ لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لَا نِدَاءٍ یُسْمَع‏. (احتجاج ج1 ص203)

امیرالمؤمنین علیه السلام: به چیزی که بودنش را اراده کند می گوید: باش! پس آن بود می شود. نه با صدایی که طنین اندازد یا ندایی که شنیده شود.

5. لَیْسَ یُقَالُ لَهُ أَکْثَرُ مِنْ فَعَلَ وَ عَمِلَ وَ صَنَعَ‏. (توحید صدوق ص432)

امام رضا علیه السلام: در مورد خداوند بیش از این نتوان گفت که "فعل انجام داد" و "عمل کرد" و "ساخت".


گزیده ای از مطلبی با عنوان: "خلاصه ای از اصول اعتقادی در باب توحید، خلقت و ..."
پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

هو الهادی

امیرالمؤمنین علیه السلام شنید که مردی می گوید: سوگند به آن کسی که پشت هفت پرده مخفی شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام بر پشت او زد و فرمود: چه کسی پشت هفت پرده مخفی شده است؟! گفت: خداوند. امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند؛ خطا کردی. بین خداوند متعال و آفریدگانش پرده و حجابی نیست؛ زیرا او با آنها است هر کجا که باشند.

توحید الصدوق ؛ جامعه مدرسین ؛ ص184

امام کاظم علیه السلام فرمود: بین خدا و آفریدگانش حجابی نیست مگر آفرینش او. او بدون حجاب پنهان شده و بدون پرده پوشیده است.
«لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ‏ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ»

التوحید ؛ جامعه مدرسین ؛ ص179

مخفی بودن خدا از خلق به جهت مغایرت ذاتی خالق و مخلوق است. امامان ما همواره فرموده اند که خداوند با چیزی غیر ذات خود پنهان نشده است؛ بلکه ذات او فراتر از هر حدّ و ترکیب و شباهتی است و برای همین ذاتاً محال است که چیزی او را ببیند و درک کند. نه آن که چیزی او را پوشانده باشد یا از چیزی دور باشد.

پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
صُحُفٍ مُطَهَرَه
ذات خداوند به دلیل اینکه اوصاف مخلوق را ندارد به هیچ وجه قابل ادراک، تعقل، تصور، توهم، تخیل و ... نیست. آنچه مستقیماً در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست. ذات منزه از مکان و زمان و اجزاء و ابعاد و تغیر و ... قابل ادراک مستقیم به هیچ نحوی از ادراکات نیست. فقط می توان با استدلال به وجود مخلوقات اصل وجود او و این را که بر خلاف همه مخلوقات است اثبات کرد. پس نهی از تفکر در ذات خدا مسأله ای صرفا تعبدی نیست بلکه مبتنی بر برهان عقلیِ عدم سنخیت خدا و خلق است. هر تلاشی برای شناخت ذات خدا نامعقول، بیهوده و دور کننده انسان از خدای واقعی است.
روایات:
1. احْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ کَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصَار. (تحف العقول ص245)
امام حسین علیه السلام: خداوند از عقل‏ها همان‏ سان پنهان است که از دیدگان در نهان است.
2. فَالْحِجَابُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ لِامْتِنَاعِهِ مِمَّا یُمْکِنُ فِی ذَوَاتِهِمْ وَ لِإِمْکَانِ ذَوَاتِهِمْ مِمَّا یَمْتَنِعُ مِنْهُ ذَاتُهُ وَ لِافْتِرَاقِ الصَّانِعِو َالْمَصْنُوعِ وَ الرَّبِّ وَ الْمَرْبُوبِ وَ الْحَادِّ وَ الْمَحْدُودِ. (توحید ص56)
امام رضا علیه السلام: پس حجاب بین او و خلقش از این است که هر چه در ذات خلق ممکن باشد، در ذاتِ او ناممکن، و هر چه در ذات او غیر ممکن باشد در ذات خلق ممکن است. و از این جهت است که باید بین صانع و مصنوع، و آفریدگار و آفریده شده، و محدودکننده با محدود فرق باشد.
3. مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِک ‏إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُشْبِهُ شَیْئاً وَ لَا یُشْبِهُهُ شَیْ‏ءٌ وَ کُلُّمَا وَقَعَ فِی الْوَهْمِ فَهُوَ بِخِلَافِهِ. (توحید ص80)
امام صادق علیه السلام: هرکس خداوند را شبیه خلقش بداند مشرک است، خداوند به هیچ چیز شبیه نیست، و هیچ چیز همانند او نیست، و هر چه در نظر آید خداوند برخلاف آن است.
4. هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ یُدْرِکَهُ بَصَرٌأَ وْ یُحِیطَ بِهِ وَ هْمٌ أَوْ یَضْبِطَهُ عَقْل‏.(توحید صدوق ص252)
امام رضا علیه السلام: او فراتر از این است که به ادراک بصر آید، یا وهم او را در برگیرد، یاعقل او را بشناسد.
5. إِیَّاکُمْ وَ التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ لَایَزِیدُ إِلَّا تَیْهاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ لَا یُوصَفُ بِمِقْدَارٍ. (امالی صدوق ص417)
امام صادق علیه السلام: از تفکّر در ذات خداوند بپرهیزید که تفکّر در ذات خداوند جز سرگشتگی و فزونی حیرت و گمراهی نتیجه‏ ای ندارد، همانا خداوند قابل ادراک نیست و به داشتن مقدار وصف نمی ‏شود.
6. مَا تُصُوِّرَ فِی الْأَوْهَامِ فَهُوَ خِلَافُهُ لَیْسَ بِرَبٍّ مَنْ طُرِحَ تَحْتَ الْبَلَاغ‏. (تحف العقول ص244)
امام حسین علیه السلام: هر چه در اوهام آید خدا بر خلاف آن است. هرچیز که بدان توان رسید، پروردگار نیست.
7. لَا بُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ صَانِعِ الْأَشْیَاءِ خَارِجٍ مِنَ الْجِهَتَیْنِ الْمَذْمُومَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا النَّفْیُ إِذْ کَانَ النَّفْیُ هُوَ الْإِبْطَالَ وَ الْعَدَمَ وَ الْجِهَةُ الثَّانِیَةُ التَّشْبِیهُ إِذْ کَانَ التَّشْبِیهُ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِ الظَّاهِرِ التَّرْکِیبِ وَ التَّأْلِیفِ فَلَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ إِثْبَاتِ الصَّانِعِ لِوُجُودِ الْمَصْنُوعِینَ وَ الِاضْطِرَارُ مِنْهُمْ إِلَیْهِ أَثْبَتَ أَنَّهُمْ مَصْنُوعُونَ وَ أَنَّ صَانِعَهُمْ غَیْرُهُمْ وَ لَیْسَ مِثْلَهُمْ إِذْ کَانَ مِثْلُهُمْ شَبِیهاً بِهِمْ فِی ظَاهِرِ التَّرْکِیبِ وَ التَّأْلِیفِ وَ فِیمَا یَجْرِی عَلَیْهِمْ مِنْ حُدُوثِهِمْ بَعْدَ أَنْ لَمْ یَکُونُوا وَ تَنَقُّلِهِمْ مِنْ صِغَرٍ إِلَى کِبَرٍ وَ سَوَادٍ إِلَى بَیَاضٍ وَ قُوَّةٍ إِلَى ضَعْفٍ وَ أَحْوَالٍ مَوْجُودَةٍ لَا حَاجَةَ لَنَا إِلَى تَفْسِیرِهَا لِثَبَاتِهَا وَ وُجُودِهَا قَالَ السَّائِلُ فَقَدْ حَدَدْتَهُ إِذْ أَثْبَتَّ وُجُودَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمْ أَحُدَّهُ وَ لَکِنْ أَثْبَتُّهُ إِذْ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ الْإِثْبَاتِ وَ النَّفْیِ مَنْزِلَةٌ قَالَ السَّائِلُ فَلَهُ کَیْفِیَّةٌ قَالَ لَا لِأَنَّ الْکَیْفِیَّةَ جِهَةُ الصِّفَةِ وَ الْإِحَاطَةِ وَ لَکِنْ لَا بُدَّ مِنَ الْخُرُوجِ مِنْ جِهَةِ التَّعْطِیلِ وَ التَّشْبِیهِ لِأَنَّ مَنْ نَفَاهُ أَنْکَرَهُ وَ رَفَعَ رُبُوبِیَّتَهُ وَ أَبْطَلَهُ وَ مَنْ شَبَّهَهُ بِغَیْرِهِ فَقَدْ أَثْبَتَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ الْمَصْنُوعِینَ الَّذِینَ لَا یَسْتَحِقُّونَ الرُّبُوبِیَّةَ (توحید ص246)
امام صادق علیه السلام: گریزی از اثبات صانع اشیا نیست، به گونه‏ ای که نه نفی لازم آید و نه تشبیه، زیرا نفی همان ابطال و عدم است، و تشبیه نیز از آن مخلوقی است که ترکیب و تألیف در وجود آن آشکار است....
چون مخلوقات موجودند پس صانع و خالق اشیا را باید اثبات کرد، چرا که مخلوقات به ناچار باید خالق داشته باشند و آن خالق غیر خود آنهاست و شبیه آنها نیست....
سائل: اگر شما وجود او را اثبات کردید، پس او را تعریف کرده و قابل شناخت نیز دانسته‏ اید.
امام علیه ‏السلام: حقیقت وجود او را تعریف و بیان نکردم بلکه تنها او را اثبات کردم، زیرا بین "بودن و نبودن" چیز سومی وجود ندارد...
سائل: آیا دارای کیفیت نیز هست؟
امام علیه السلام: خیر، زیرا کیفیت چیزی است که شی‏ء به واسطه آن مورد وصف و شناخت و ادراک قرار می‏گیرد. ما ناچاریم از تعطیل و تشبیه خارج شویم، زیرا هر کس او را نفی کرد انکار وجود او نموده، ربوبیت او را ابطال کرده است. و هر کس او را شبیه غیر داند او را دارای اوصاف مخلوقات و مصنوعاتی که لایق ربوبیت نیستند اثبات کرده است.

گزیده ای از مطلبی با عنوان: "خلاصه ای از اصول اعتقادی در باب توحید، خلقت و ..."
پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
هو الهادی
خدا و مخلوقات هر دو موجود هستند اما دو سنخ موجود مباین با هم. مباین یعنی به لحاظ ذاتی کاملا متفاوت با هم. یعنی بدون هیچ سنخیت و شباهتی با هم. زیرا مخلوقات موجوداتی مقداری و عددی، متجزی، متغیر، دارای مکان و زمان هستند اما خدا هیچ یک از این اوصاف را ندارد. مقدار، تجزی، تغیر، مکان و زمان در خدا راه ندارد خدا منزه از این اوصاف و تمام اوصاف ذاتی مخلوقات است. آنچه در مخلوق رواست در خدا روا نیست. کمالات مخلوق برای خدا نقص است چه رسد به نقائصشان. اگر اینگونه نبود و خدا اوصاف مخلوقات را داشت خود مخلوقی می شد و نیازمند خالق. پس خدا هم سنخ مخلوقات نیست چه رسد به اینکه عینِ مخلوقات باشد.
روایات:
1. قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ:...مَا عَرَفَنِی مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی‏. (توحید صدوق ص68)
رسول خدا صلی الله علیه و آله: خدای والا مرتبه فرمود: نشناخت مرا کسیکه به خلقم تشبیه کرد.
2. التَّوْحِیدُ أَنْ‏ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ. (إعلام الوری ص291)

امام صادق علیه السلام: توحید آن است که آنچه بر تو رواست بر پروردگارت روا ندانی.

3. إِنَّ اللَّهَ خِلْوٌ مِن ْخَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْه‏. (کافی ج1 ص82)

امام باقر علیه السلام: خداوند جدا از خلقش است، و خلقش جدا از او می ‏باشند.

4. فَکُلُّمَا فِی الْخَلْقِ لَا یُوجَدُ فِی خَالِقِهِ وَ کُلُّمَا یُمْکِنُ فِیهِ یَمْتَنِعُ مِن ْصَانِعِه‏.
(توحید صدوق ص40)
امام رضا علیه السلام: آنچه در خلق است در خالقش یافت نشود و آنچه در خلق ممکن است از صانعش ممتنع است.

5. جَلَّ وَ عَزَّ عَنْ أَدَاةِ خَلْقِهِ وَ سِمَاتِ بَرِیَّتِهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیرا.
(کافی ج1ص117)
امام جواد علیه السلام: خداوند فراتر و والاتر است از داشتن اجزا و نشانه‏ های خلقش.

6. لَایَلِیقُ بِالَّذِی هُوَخَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍإِلَّاأَنْ یَکُونَ مُبَایِناًلِکُلِّ شَیْ‏ءٍمُتَعَالِیاًعَنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍسُبْحَانَهُ وَتَعَالَى‏. (بحار الأنوار ج3 ص148)

امام صادق علیه السلام: خالق همه چیز را نمی سزد مگر اینکه مخالف با همه چیز ، و متعالی از وجودِ همه اشیا باشد.

7. مُبَایِنٌ لِجَمِیعِ مَاأَحْدَثَ فِی الصِّفَات‏. (عیون أخبار الرضا ج1 ص121)

امام رضا علیه السلام: با اوصاف تمام چیزهایی که خلق نموده است مخالف و جدا است.

8. أَنَّهُ رَبُّنَاوَأَنَّهُ شَیْ‏ءٌبِخِلَافِ الْأَشْیَاء. (عیون أخبار الرضا ج1 ص132)

امام رضا علیه السلام: او پروردگار ماست و او چیزی است بر خلاف همه چیزها.

9. لَیْسَ هُوَفِی الْخَلْقِ وَلَاالْخَلْقُ فِیه‏ تَعَالَى عَنْ ذَلِک‏. (توحید صدوق ص434)

امام رضا علیه السلام: نه خدا در خلق است و نه خلق در خدا هستند. خدا والاتر از این است.

10. لَوْکَانَ کَمَایَقُولُ الْمُشَبِّهَةُلَمْ یُعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ وَلَاالْمُنْشِئُ مِنَ الْمُنْشَأ. (توحید صدوق ص61)

امام رضا علیه السلام: اگر چنان بود که مُشبِّهه می گویند خالق و آفریننده با مخلوق و آفریده شده تفاوتی نداشت.


گزیده ای از مطلبی با عنوان: "خلاصه ای از اصول اعتقادی در باب توحید، خلقت و ..."
مطالب مرتبط:

حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟

این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است ...

هو الهادی
امام باقر علیه السلام: هر چه را با خطورات ذهنی خود در دقیقترین معانی آن تشخیص می دهید، مخلوق است، مصنوعی مانند شماست، مردود به سوی خودتان است (یعنی مانند شما مخلوق است و ویژگی های شما را دارد) و شاید مورچه های کوچک تصور کنند که خداوند دو شاخک دارد، چرا که شاخک داشتن کمال آنهاست و می پندارند که نبودن آن (شاخک) نقص کسی است که متصف به آن (شاخک) نباشد، و این حال عاقلان است در مورد آنچه خدای متعال را با آن وصف می کنند.
مطالب مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوقات
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...

...أبی جعفر علیه السّلام: کُلُّ ما مَیَّزتُموه بِاوهامِکُم فی اَدَقِّ مَعانیهِ مَخلوقٌ مَصنوعٌ مِثلُکُم مَردودٌ الیکم و لَعَلَّ النَّملَ الصِّغارَ تَتَوَهَّمُ اَنَّ لِلّهِ زبانِیتَینِ فانّ ذلک کَمالُها و یَتَوَهَّمُ اَنّ عَدَمَها نُقصانٌ لِمَن لا یَتَّصِفُ بهما و هذا حالُ العُقَلاءِ یَصِفونَ اللّهَ تعالی بهِ ...
بحار الانوار،محمدباقر مجلسی، ج 69، باب 37، حدیث 22، ص 292
هو الهادی

محمد بن مسلم (ره) گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم دمیدن روح که در آیه ی «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏» ذکر شده؛ چگونه است؟
فرمود: روح مانند باد حرکت میکند و تنها از آن جهت «روح» نامیده شده که نامش از «ریح= باد» گرفته شده است و خداوند نام آن را از واژه  «ریح» گرفته زیرا «ارواح» با «باد» همسان اند و تنها از آن جهت لفظ «روح» را به نام خود اضافه کرده (= روحی) که آن روح را بر دیگر ارواح برگزیده چنان که به خانه ای از خانه ها گفته است: «بیتی =خانه من» و به رسولی از رسولان گفته: «خلیلی = دوست من» و همه این ها مخلوق و مصنوع و حادث و تحت ربوبیت و تدبیر اویند.

☀️بر خلاف دیدگاه فلاسفه، روح از دیدگاه روایات مجرّد نیست بلکه حرکت می کند و دارای اجزاء است. بر خلاف ادّعای فلاسفه اضافه ی روح به خداوند در آیه «و نفخت فیه من روحی» تشریفی است و دلیل بر تجرّد نیست؛ چنان که کعبه مجرّد نیست اما از باب تشریف به خداوند اضافه شده: بیت الله.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏ کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ‏ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتَقَّ اسْمَهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ الرِّیحِ لِأَنَّ الْأَرْوَاحَ‏ مُجَانِسَةٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا قَالَ لِبَیْتٍ مِنَ الْبُیُوتِ بَیْتِی وَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ.
الکافی، دار الکتب الاسلامیة، ج‏1، ص133

صُحُفٍ مُطَهَرَه