صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عدالت» ثبت شده است

در فروع کافی و الغارات آمده امیرالمومنین علیه السلام به مأمور زکات خود فرمودند:

🔺... وقتی به سرزمینی رسیدی بدون اجازه وارد آن سرزمین نشو. میان آنها گشت نزن! بیرون سرزمین بایست و منتظر باش تا تو را به درون خود راه بدهند. به آنها بگو:
ای بندگان خدا، مرا دوست خدا و ولی خدا (امیرالمومنین علی بن ابیطالب) به سوی شما فرستاده است، تا اگر زکاتی دارید پرداخت کنید. اگر گفتند: ما چیزی نداریم که به تو بدهیم! حرفت را تکرار نکن.

🔹حرف آنها را بپذیر و آنها را به حال خود رها کن و به سراغ قبیله دیگر برو! مبادا آنها را بترسانی! مبادا آنها را تهدید کنی!
مبادا با قدرت و سلطه و زور بر آنان وارد شوی! اگر اجازه دادند که وارد سرزمین شان بشوی، وارد شو و بر آنها سلام کن.

🔺امّا هرگز به اموال و دارایی آنها دست نزن! تنها زمانی اجازه داری به اموال و دارایی آنها نزدیک بشوی و دست بزنی که خودشان به تو اجازه بدهند.

🔹وقتی اجازه دادند، اموال ایشان را به دو قسمت تقسیم کن و از آنها بخواه از این دو قسمت، هر کدام را که میخواهند بردارند. آن قسمت باقیمانده را دوباره به دو قسمت تقسیم کن و باز از آنها بخواه هر قسمت را که میخواهند بردارند. آنقدر این روش را ادامه بده تا به اندازه زکات معلوم آنها برسی!

🔺هرگز به انتخاب آنها ایراد نگیر. بگذار آنها در انتخاب سهم خود آزاد باشند.

🔹اگر کارت تمام شد و دیدی که آنها باز به همان ذره آخر نیز اعتراض دارند و دلشان راضی نیست و میخواهند چیزی را از تو پس بگیرند، آنها را آزاد بگذار تا هر چه میخواهند از تو پس بگیرند.
اگر خواستند دوباره و از نو همه را قسمت و تقسیم کنی، تو بپذیر و دوباره از نو طبق خواست ایشان اموالشان را قسمت کن.

🔺اگر در اموال ایشان بچه شتری بود که مادری داشت، بچه شتر را از مادرش جدا نکن!
اگر شیر ماده شتری جزو زکات بود، بیش از اندازه از آن شیر نگیر تا بچه شتر گرسنه نماند و صدمه نبیند.

🔺اگر زکات مردم را جمع کردی، سنگینی آنها را به حیوانات تحمیل نکن.
در باربری عدالت را میان حیوانات رعایت کن. از هر آبراهی که گذشتید به حیوانات آب بنوشان و اگر جایی خسته بودید و استراحت کردید، به حیوانات نیز فرصت استراحت و چریدن بده!


علِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسى‏، عَنْ حَرِیزٍ، عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ، قَالَ: سمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:
«بَعَثَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ- صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ- مُصَدِّقاً مِنَ الْکُوفَةِ إِلى‏ بَادِیَتِهَا، فَقَالَ لَهُ: یَا عَبْدَ اللَّهِ، انْطَلِقْ، وَ عَلَیْکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ لَاتُؤْثِرَنَّ دُنْیَاکَ عَلى‏ آخِرَتِکَ، وَ کُنْ حَافِظاً لِمَا ائْتَمَنْتُکَ عَلَیْهِ، رَاعِیاً لِحَقِّ اللَّهِ فِیهِ حَتَّى تَأْتِیَ نَادِیَ بَنِی فُلَانٍ
فَإِذَا قَدِمْتَ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِسَکِینَةٍ وَ وَقَارٍ حَتَّى تَقُومَ بَیْنَهُمْ وَ تُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قُلْ لَهُمْ یَا عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُّ اللَّهِ لآِخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّونَ إِلَى وَلِیِّهِ فَإِنْ قَالَ لَکَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَکَ مِنْهُمْ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخِیفَهُ أَوْ تَعِدَهُ إِلَّا خَیْراً فَإِذَا أَتَیْتَ مَالَهُ فَلَا تَدْخُلْهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَکْثَرَهُ لَهُ فَقُلْ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِی فِی دُخُولِ مَالِکَ فَإِنْ أَذِنَ لَکَ فَلَا تَدْخُلْهُ دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْهِ فِیهِ وَ لَا عُنْفٍ بِهِ فَاصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ أَیَّ الصَّدْعَیْنِ شَاءَ فَأَیَّهُمَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضْ لَهُ ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِیَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ فَأَیَّهُمَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضْ لَهُ وَ لَا تَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّى‏ یَبْقى‏ مَا فِیهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ- تَبَارَکَ وَ تَعَالى‏- مِنْ مَالِهِ، فَإِذَا بَقِیَ ذلِکَ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ، وَ إِنِ اسْتَقَالَکَ فَأَقِلْهُ، ثُمَّ اخْلِطْهَا، وَ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِی صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتّى‏ تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِهِ، فَإِذَا قَبَضْتَهُ فَلَا تُوَکِّلْ بِهِ إِلَّا نَاصِحاً شَفِیقاً أَمِیناً حَفِیظاً غَیْرَ مُعْنِفٍ لِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا، ثُمَّ احْدُرْ کُلَّ مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ کُلِّ نَادٍ إِلَیْنَا نُصَیِّرْهُ حَیْثُ أَمَرَ اللَّهُ... 📚 کافی، الإسلامیة، ج3، ص536؛ الغارات، ج‏1، ص75 به سند دیگر از امام صادق ع؛ نامه 25 نهج البلاغه

صُحُفٍ مُطَهَرَه

... بزرگترین این حقوق واجب خداوند تبارک و تعالى، حقّ والى و زمامدار است بر رعیت، و حقّ رعیت است بر والى، و این چیزى است که خداى عزّ و جلّ براى نفع دو طرف آن را مقرّر ساخته و آن را مایه نظام الفت آنان، و وسیله عزّت دینشان و پایدارى سنّتهاى حق در میان آنها قرار داده. پس رعیت صلاح نیابد مگر به صلاح یافتن والیان و زمامداران، و والیان نیز صلاح نیابند جز با راستى و درستى رعیت، پس هر گاه رعیت، حقّ والى را به جا آورد و والى حقّ رعیت را پرداخت، حقّ در میان ایشان استوار گردد، و روشهاى دیانت میان آنها برپا شود، و نشانه ‏هاى عدل و داد و سنّتها و روشهاى عدالت جارى شود و در نتیجه، روزگار بهبود یابد و زندگى خوش گردد و امید به بقا و پایندگى آن دولت باشد و آز دشمنان به نومیدى بدل گردد، در حالى که اگر رعیت بر والى و زمامدار خود چیرگى یابد و والى بر رعیت ستم ورزد، در این هنگام اختلاف کلمه پیدا شود و طمع هاى ناحق رخ بنماید و تبهکارى در دین فزونى گیرد و عمل به مقرّرات کنار نهاده شود و احکام دین تعطیل مى‏ شود و امراض روحى رو به فراوانى نهد، و از تعطیل شدن حدود مهمّ، و از باطل بزرگى که در جامعه بنیان گرفته است هراسى به دل راه ندهند. و در این هنگام است که نیکان ذلیل شوند و انسانهاى شرور ارجمندى یابند و شهرها به ویرانى کشیده شود و کیفرهاى خداوند عزّ و جلّ بر بنده‏ ها گران شود.

... فَأَعْظَمُ مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَى الْوَالِی فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَامَ أُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ وَ قِوَاماً لِسُنَنِ الْحَقِّ فِیهِمْ فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى إِلَیْهَا الْوَالِی کَذَلِکَ عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ فَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ وَ طَابَ بِهِ الْعَیْشُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهُمْ وَ عَلَا الْوَالِی الرَّعِیَّةَ اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ‏ مَطَامِعُ الْجَوْر... الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 354؛ الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص: 198؛ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 332

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام : این کار (قیام قائم علیه السلام ) رخ نخواهد داد تا آن که هر گروه و دسته اى حکومت بر مردم را به دست گیرد تا کسى نگوید : اگر حاکم مى شدیم عدالت را مى گستراندیم. بعد از این، قائم حق و عدل گستر قیام مى کند.
عن الصادق علیه السلام : ما یکونُ هذا الأمرُ حتّى لا یبقى صِنفٌ مِن النّاسِ إلّا وقد وُلّوا عَلَى النّاسِ، حتّى لا یَقولَ قائلٌ : إنّا لو وُلِّینا لَعَدَلْنا ! ثُمّ یَقومُ القائمُ بالحقِّ والعَدلِ.
الغیبة للنعمانی : 274 / 53.
امام باقر ع فرمود: همانا دولت ما پایان دولتها است، و هیچ خاندانى باقى نمانند که سهمی از دولت و سلطنت داشته باشند جز اینکه پیش از (حکومت) ما به سلطنت رسند، تا اینکه  چون راه و روش حکومت ما را ببینند، نتوانند بگویند: اگر ما به سلطنت رسیم مانند ایشان رفتار می کردیم، و همین است (معناى) گفتار خداى تعالى: «و پایان کارها از آن پرهیزکاران است»
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ‏  یَبْقَ أَهْلُ‏ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مُلِّکُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا یَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا إِذَا  مُلِّکْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِیرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏  .
الغیبة (للطوسی)، ص: 473 بسنده عن کتاب الفضل بن شاذان بسنده. و نیز الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد (للمفید)، ج‏2، ص: 385 به سند دیگر.
مطلب این روایات مؤید به روایات صحیحه متواتر در توضیح احکام و شرائط دوران غیبت است. و کلید حل سوالات بسیاری است.

أیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ، أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ، أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ، أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِه‏

علل غیبت (1)
صُحُفٍ مُطَهَرَه

قال الامام الشهید الحسین بن علیّ علیه السلام :

مَا الْإِمَامُ‏ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ.

امام نیست مگر کسی که به کتاب خدا حکم کند و عدالت را بر پا دارد و به دین حقّ عمل کند و خود را بر رضای خدا مقیّد سازد.

الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ؛ مؤتمر الشیخ المفید؛ ج‏2 ؛ ص39

صُحُفٍ مُطَهَرَه