صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیعه» ثبت شده است

چندین تن از تاریخ نگاران سنی و نیز کسانی چون ابن حجر مکى در کتاب الصواعق المحرقه که در دفاع از شیخین و ردّ بر شیعه نوشته چنین مى نگارند: (وقتى یزید مُرد) معاویه بن یزید به میان مردم نیامد و در امور حکومت دخالت نکرد و فقط چهل روز حاکمیت داشت. و از حسن حال او این بود که او وقتى بر فراز منبر رفت، گفت: همانا این خلافت، ریسمان الهى است و جدّم معاویه آن را به ناحق از على بن ابى طالب علیه السلام گرفت و آن چه را مى خواست با شما انجام داد... سپس نوبت به پدرم رسید و او نیز اهلیّت تصدّى خلافت را نداشت و با فرزند رسول الله نزاع کرد و عمرش رفت و گناهانش گریبانگیر او در قبر شد.
سپس گریست تا اشک هایش جاری شد و گفت: (پدرم) یزید، عترت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را تخریب نمود. و من این امر حکومت را نمی پذیرم...

«لم یخرج إلى الناس ولا صلّى بهم، ولا أدخل نفسه فی شی‏ء من الأمور، وکانت مدّة خلافته أربعین یوماً .... ومن صلاحه الظاهر: أنه لمّا ولی صعد المنبر فقال: إن هذه الخلافة حبل اللَّه، وإن جدّی معاویة نازع الأمر أهله ومن هو أحقّ به منه علی بن أبی طالب، ورکب بکم ما تعلمون، حتى أتته منیّته فصار فی قبره رهیناً بذنوبه. ثم قلد أبی الأمر وکان غیر أهل له، ونازع ابن بنت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم، فقصف عمره وانبتر عقبه وصار فی‏ قبره رهیناً بذنوبه. ثم بکى [بدایه: حتى جرت دموعه] وقال: إن من أعظم الأمور علینا علمنا بسوء مصرعه وبئس منقلبه، وقد قتل عترة رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلّم، وأباح الخمر [الحرم] وخرّب الکعبة. ولم أذق حلاوة الخلافة فلا أتقلد مرارتها، فشأنکم أمرکم. واللَّه لئن کانت الدنیا خیراً فقد نلنا منها حظاً، ولئن کانت شراً فکفى ذریة أبی سفیان ما أصابوا منها.ثم تغیّب فی منزله حتى مات بعد أربعین یوماً على ما مر. فرحمه اللَّه أنصف من أبیه، وعرف الأمر لأهله»
ابن حجر، الصواعق المحرقه، ج2، ص641-642. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 12، ص 350؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج‏6 ،ص17؛ ابن العبری، تاریخ‏ مختصر الدول، ص111، با تعابیر مشابه.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
[بنا بر نامه مروی اصحاب از سعد خیر،] امام باقر علیه السّلام ریشه اختلاف مردم را پس از پیامبر صلوات الله علیه و آله این گونه توصیف نموده است:
... پس از آن که امّت، مرجع خود را امر خداوند قرار داده بود، اکنون از امر مردم پیروی و [در هنگام نیاز] به آن رجوع می کند؛ چه بد جایگزینی است برای ستمگران ولایت مردم به جای ولایت خدا، و پاداش مردم به جای پاداش خدا، و خشنودی مردم به جای پاداش خدا ... رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنان را بر راه روشنی که شب و روزش آشکار است رها کرد؛ در حالی که نه بدعتی در میانشان پیدا شده بود و نه سنّتی دگرگون گشته بود؛ نه مخالفتی بود و نه اختلافی؛ امّا زمانی که تاریکیِ خطاها مردم را در برگرفت؛ رهبران دو دسته شدند: امامی که مردم را به سوی خدا فرا می خواند و امامی که مردم را به آتش دعوت می نمود؛ در این هنگام شیطان به سخن در آمد و صدایش بر زبان دوستانش بلند گشت و پیاده نظام و سواره نظامش زیاد شد و در مال و فرزندِ آن کس که شریکش قرار داد، شراکت جست؛ پس بدعت به کار گرفته شد و کتاب و سنّت رها گشت. ولی دوستان خدا با حجّت و برهان سخن گفتند و به کتاب خدا و حکمت [رسول خدا] درآویختند. از آن روز بود که اهل حق و اهل باطل جدا شدند. رهیافتگان از یاری هم دست وانهاده و سستی کردند؛ ولی گمراهان به یاری هم برخاستند تا آن که بیشتر مردم بر گرد فلانی و مانند او جمع شدند ...
... فَالْأُمَّةُ یَصْدُرُونَ‏ عَنْ‏ أَمْرِ النَّاسِ‏ بَعْدَ أَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ عَلَیْهِ یَرِدون فَبِئْسَ لِلظَّالِمِینَ‏ بَدَلًا وَلَایَةُ النَّاسِ بَعْدَ وَلَایَةِ اللَّهِ‏ وَ ثَوَابُ النَّاسِ بَعْدَ ثَوَابِ اللَّهِ وَ رِضَا النَّاسِ بَعْدَ رِضَا اللَّهِ ... تَرْکَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ‏ ص عَلَى الْبَیْضَاءِ لَیْلُهَا مِنْ نَهَارِهَا لَمْ یَظْهَرْ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ لَمْ یُبَدَّلْ فِیهِمْ سُنَّةٌ لَا خِلَافَ عِنْدَهُمْ وَ لَا اخْتِلَافَ فَلَمَّا غَشِیَ النَّاسَ ظُلْمَةُ خَطَایَاهُمْ صَارُوا إِمَامَیْنِ دَاعٍ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ دَاعٍ إِلَى النَّارِ فَعِنْدَ ذَلِکَ نَطَقَ الشَّیْطَانُ فَعَلَا صَوْتُهُ عَلَى لِسَانِ أَوْلِیَائِهِ وَ کَثُرَ خَیْلُهُ وَ رَجْلُهُ وَ شَارَکَ فِی الْمَالِ وَ الْوَلَدِ مَنْ أَشْرَکَهُ فَعُمِلَ بِالْبِدْعَةِ وَ تُرِکَ الْکِتَابُ وَ السُّنَّةُ وَ نَطَقَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ بِالْحُجَّةِ وَ أَخَذُوا بِالْکِتَابِ وَ الْحِکْمَةِ فَتَفَرَّقَ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ أَهْلُ الْحَقِّ وَ أَهْلُ الْبَاطِلِ وَ تَخَاذَلَ‏ وَ تَهَاونَ [تهادن] أَهْلُ الْهُدَى وَ تَعَاوَنَ أَهْلُ الضَّلَالَةِ حَتَّى کَانَتِ الْجَمَاعَةُ مَعَ فُلَانٍ وَ أَشْبَاهِه‏ ...(الکافی، ج‏8، صص53-55)

[و بنا بر روایتی از امام صادق علیه السلام] در کتاب خدا امامان دو گونه اند. خداوند فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» [= آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.] نفرموده: به امر مردم. [پس] امامان هدایت امر خدا را بر امر خود و حکم خدا را بر حکم خود مقدّم می دارند. همچنین فرموده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» [=آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش فرا می خوانند.] پس این گونه امامان امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدّم می دارند و بر خلاف کتاب خدا، به هوا و رأی خویش عمل می کنند. (الکافی ؛ ج‏1 ؛ ص216)

بنابراین نزاع شیعه و دیگران در اصل بر سر یک چیز است: اجرای حکم خدا و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله، به دست حجّت خدا و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله یا اجرای قانون و حکم بشری به دست یکی از افراد بشر که با انتخاب و یاری همه یا گروهی از مردم بر سر کار آمده است.
ذکری
هو الهادی
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت می کند:ای ابابصیر! خوشا به حال شیعیان قائم (عجل الله تعالی فرجه) ما، کسانیکه در غیبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نیز فرمانبردار اویند  آنان اولیای خدا هستند که نه خوفی بر آنهاست و نه اندوهگین می شوند.
«...ثم قال علیه السلام:  یَا أَبَا بَصِیرٍ طُوبَى لِشِیعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیْبَتِهِ وَ الْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ أُولَئِکَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏»
کمال الدین، جلد دوم، باب: 33، ص:357 حدیث 54

از امام سجاد علیه السلام خطاب به ابو خالد کابلی: ای ابوخالد! همانا اهل زمان غیبت او که اعتقاد به امامتش دارند و در انتظار ظهورش هستند از مردم همه زمانها بهترند، زیرا خدای تبارک و تعالی چنان عقل و فهم و معرفتی به آنها عنایت فرموده که غیبت برای آنها به منزله مشاهده است، خداوند آن ها را در آن زمان مثل کسانى قرار داده که با شمشیر در پیش روى پیغمبر صلی الله علیه و آله (علیه دشمنان دین) پیکار کرده ‏اند، آن ها مخلصان حقیقى و شیعیان راستگوى ما هستند که مردم را به طور آشکار و نهان به دین خدا می‌خوانند. و هم فرمود: انتظار فرج از بزرگترین گشایش ها است.
عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِی‏ عن علی بن الحسین ع:
... یَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص: 319 باب31، ح2
صُحُفٍ مُطَهَرَه
راوی گوید: محضر امام صادق علیه السلام عرض کردم: ما خادمی (کنیزی) داریم که امر شیعه را نمی شناسد. هنگامی که اشتباه و گناهی از او سر بزند و بخواهد (او را تنبیه نکنیم،) قسم یاد نموده، گوید: نه، به حق کسی که وقتی از او یاد می کنید اشک می ریزید. حضرت فرمود: رحمت خدا بر شما خانواده!
حدثنی محمد بن مسعود، قال: حدثنی عبد الله بن محمد، عن الوشاء، قال: حدثنا علی بن عقبة، عن أبیه، قال: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ لَنَا خَادِماً لَا تَعْرِفُ مَا نَحْنُ عَلَیْهِ، فَإِذَا أَذْنَبَتْ ذَنْباً وَ أَرَادَتْ أَنْ تَحْلِفَ بِیَمِینٍ: قَالَتْ لَا وَ حَقِّ الَّذِی إِذَا ذَکَرْتُمُوهُ بَکَیْتُمْ، قَالَ، فَقَالَ: رَحِمَکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ.
رجال کشی، نشر دانشگاه مشهد، ص: 344
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آن جوان را لاجرم غیبتى باید. عرض شد: چرا، اى رسول خدا؟ فرمود: بیم کشته شدن مى رود.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله : لابدّ للغُلامِ من غَیبةٍ، فقیلَ لَهُ : ولِمَ یا رسولُ اللّهِ ؟ قال : یَخافُ القَتْلَ .
بحار الأنوار : 52 / 90 / 1، به نقل از علل الشرائع. این علت در روایات بسیاری آمده است. (فانظر أیضا حدیث : 5، 10 ، 16 ـ 18، 20 ، 22 و ص 146 / 70منه .)
هر گاه خداوند از نزدیکی ما با قومی ناپسند داند، ما را از بین آنان خارج می کند.
عن أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ‏ أَظْهُرِهِمْ.
علل الشرائع، ج‏1، ص: 244/ 179
امام کاظم علیه السلام : اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، قائم ما قیام مى کرد.
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام : لو کانَ فیکُم عِدّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا.
مشکاة الأنوار : 128 / 300.
و مشابه این روایت بسیار است، مانند:
آگاه باش هر گاه آن عدّه وصف شده که سیصد و ده نفر و اندى هستند شمارشان کامل شود، آنگاه چنان که شما مى‏ خواهید خواهد شد، لکن شیعه ما کسى است که...‏
(سپس حضرت صفاتی را برای شیعه حقیقی می شمارد، که چه بسا جامعه دوره غیبت بسیار دور است.)
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا لَوْ کَمُلَتِ‏ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ کَانَ الَّذِی تُرِیدُونَ وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَن‏...  الغیبة للنعمانی، ص: 203
این روایات به خوبی نشان می دهد، کوتاهی ها و عدم آمادگی شیعه در دوران غیبت موجب طول غیبت شده است. بنا بر این اگر واقعا افرادی یافت می شدند، که آماده حکومت عدل خداوند باشند و در این راه شرایط شیعه را به حد کمال داشتند، خداوند حکومت عدلش را برقرار می نمود. اما تا زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه این خلأ وجود دارد.
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة...
صُحُفٍ مُطَهَرَه
شیخ کلینی رحمه الله از حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیهما نقل کرده است که فرمودند:
همانا خداوند (بخاطر گناه شیعه، در نشر اسرار ائمه علیهم السلام یا...) بر آنها غضب نمود و مرا مخیر نمود که عقوبت را از طرف آنها تحمل کنم و یا خود آنها عقوبت شوند، به خدا قسم من آن را به جان خود خریدم و شیعیانم را حفظ کردم.
✨ علِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّیعَةِ فَخَیَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 260 ح5

علامه مجلسی رحمه الله: این غضب یا به این جهت بود که شیعیان تقیّه را ترک کرده و امامت آن امام را آشکار کرده‌اند؛ سپس هارون الرشید مردد ماند بین این‌که شیعیان و تابعان آن امام را بکشد یا این‌که آن امام را زندانی کرده و او را به شهادت برساند. پس امام برای شیعیان خود دعا کرده و بلا را برای خود خواستند، یا ...
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏3، ص: 126

 الهی بمولانا موسی بن جعفر علیه السلام، عجل لولیک الفرج
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمومنین علیه السلام: شیعیان ما در راه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش مى کنند و در راه محبّت ما با یکدیگر دوستى مى ورزند، براى زنده کردن امر (ولایت) ما با یکدیگر دیدار مى کنند، همانان که اگر خشمگین شوند، ستم نمى کنند و هرگاه خشنود شوند، زیاده روى نمى کنند، براى همسایگان خود برکتند و با معاشران خویش به صلح و صفا رفتار مى کنند.

الإمامُ امیرالمومنین علیٌّ علیه السلام: شِیعَتُنَا المُتَباذِلُونَ فی وَلاَیتِنا ، المُتَحابُّونَ فی مَوَدَّتِنا المُتَزاوِرُونَ فی إحیاءِ أمرِنا ، الذینَ إن غَضِبُوا لَم یَظلِمُوا ، و إن رَضُوا لَم یُسرِفُوا ، بَرَکَةٌ على مَن جاوَرُوا ، سِلمٌ لِمَن خالَطُوا
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 236

صُحُفٍ مُطَهَرَه
جابر گوید: امام باقر علیه السّلام به من فرمود: اى جابر! آیا کسى که ادعاء تشیع می کند، او را بس است که از محبت ما خانواده دم زند؟
به خدا شیعه ما نیست، جز آنکه از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید، اى جابر! ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنى و خشوع و امانت و بسیارى یاد خدا و روزه و نماز و نیکى به پدر و مادر و مراعات همسایگان فقیر و مستمند و قرضداران و یتیمان و راستى گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نیکى آنها، و آنها امانت نگهدار فامیل خویش باشند.

جابر گوید عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! ما امروز کسى را داراى این صفات نمی شناسیم،
فرمود: اى جابر! به راههاى مختلف مرو، آیا براى مرد کافى است که بگوید، من على را دوست دارم و از او پیروى میکنم، و با وجود این فعالیت دینى نکند؟! پس اگر بگوید: من رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دوست دارم- رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله که بهتر از على علیه السّلام است- سپس از رفتار او پیروى نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر به او هیچ سودى ندهد، پس از خدا پروا کنید و براى آنچه نزد خداست عمل کنید، خدا با هیچکس خویشى ندارد، دوست ترین بندگان خداى عز و جل [و گرامیترینشان نزد او] با تقواترین و مطیع ترین آنهاست.

اى جابر! به خدا جز با اطاعت به خداى تبارک و تعالى تقرب نمی توان جست. و همراه ما برات آزادى از دوزخ نیست و هیچ کس بر خدا حجت ندارد، هر که مطیع خدا باشد دوست ما و هر که نافرمانى خدا کند دشمن ماست، ولایت ما جز با عمل کردن به ورع به دست نیاید.

 عن ابی جعفر ع: یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ‏ انْتَحَلَ‏ التَّشَیُّعَ‏ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْیَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ یَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا یَکُونَ مَعَ ذَلِکَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ- فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ع ثُمَّ لَا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ وَ لَا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ‏ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 75

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام باقر علیه السلام: شیعیان سه دسته اند: دسته اى به وسیله ما خود را مى آرایند، (با انتساب خود به ما کسب آبرو مى کنند) و دسته اى با ما نان مى خورند، (و با نام ما به مقام و جاهی می رسند.) و دسته اى از ما و با ما هستند.
عن ابی جعفر علیه السلام: الشِّیعَةُ ثلاثةُ أصنافٍ: صِنفٌ یَتَزَیَّنُونَ بنا، و صِنفٌ یَستَأکِلُونَ بنا، و صِنفٌ مِنّا و إلَینا. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 63 به سند محمد بن نبیک.  و همان، ص: 78

اما ما از کدام دسته ایم؟ چه کسانی از اهل بیت اند؟

هر که ما را دوست بدارد، او از ما اهل بیت است. به ایشان عرض شد: یابن رسول اللّه  از شماست؟ فرمود: به خدا قسم، از ماست؛ آیا نشنیده اى این سخن ابراهیم را که: «پس هرکه از من پیروى کند، او از من است»

عَن أبی جَعفَرٍ علیه  السلام: مَن أحَبَّنا فَهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ. قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ، مِنکُم؟! قالَ: مِنّا وَاللّهِ، أما سَمِعتَ قَولَ إبراهیمَ علیه  السلام: «فَمَن تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنّی»
تفسیر العیّاشیّ، ج2؛ ص: 231 / 32 عن ابی عبیده و الحلبی. و الأمالی (للطوسی)، ص: 45 عن عمر بن یزید مثله. و نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص: 85 عن ابان بن تغلب مثله و...

این روایت شریفه اشاره به آن دارد، که دوستدار واقعی امام، از ایشان تبعیت می کند. در بعضی از این اخبار، به آیات دیگری نیز استناد شده است. مانند:

«إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ»

«إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه‏»

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام کاظم علیه السّلام به فضل بن یونس فرمود: خیر را برسان و خیر بگو و اِمَّعَة نباش.

عرض کردم: امّعة چیست؟ فرمود: نگو «من با مردم هستم» و «من یکى از مردمم».

همانا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، فرمود: اى مردم! به راستى فقط دو راه آشکار وجود دارد، راه خیر و راه شرّ، پس نبایستى راه شرّ در نزد شما از راه خیر محبوب‏تر باشد.

عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع أَنَّهُ قَالَ: أَبْلِغْ خَیْراً وَ قُلْ خَیْراً وَ لَا تَکُونَنَّ إِمَّعَةً قُلْتُ وَ مَا الْإِمَّعَةُ قَالَ لَا تَقُلْ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا کَوَاحِدٍ مِنَ النَّاسِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ هُمَا نَجْدَانِ نَجْدُ خَیْرٍ وَ نَجْدُ شَرٍّ فَمَا بَالُ نَجْدِ الشَّرِّ أَحَبُّ إِلَیْکُمْ مِنْ نَجْدِ الْخَیْرِ.
الأمالی (للمفید)، ص: 211 به سند موثق. و نیز السرائر، ج‏3، ص : 595، من کتاب المشیخة للحسن بن محبوب، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص : 164، باب 40، معانی الأخبار، ص : 266، باب معنى الإمعة، تحف العقول، ص : 413، الإختصاص، ص : 343.

واژه امعه را چنین معنا کرده اند: «الذی یتابع کلّ أحد على رأیه و لا یثبت على شی‏ء»
یعنی کسی که دنبال هر کس می رود و ثبات عقیده ندارد.

واژه ناس (مردم) در روایات فراوان برای عموم مردم یعنی عامه (غیر شیعه) به کار می رود. و البته دستور به مدارای با غیر شیعه، در کنار لزوم انکار عقاید باطل آنان در دل است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

ابوبصیر به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: خداوند برای چه به انبیاء و رسولان و به شما معجزه عطا کرده است؟ فرمود: برای آن که دلیلی باشد برای راستگویی معجزه کننده. معجزه نشانه خداوند است که جز به انبیاء و رسولان و حجتهای خود نمی دهد تا با آن راستگویی راستگو و دروغگویی دروغگو معلوم شود.

(علل الشرائع ؛ نشر داوری؛ ج‏1 ؛ ص122)

معجزات امامان علیهم السلام به حدّی از تواتر است که دشمنان شیعه نیز به آن معترف اند. برای مثال ابن حجر که از متعصّب ترین دشمنان شیعه است؛ در کتاب «الصواعق المحرقة» که در ردّ مذهب شیعه نوشته؛ معجزات متعدّدی برای اهل بیت علیهم السلام بر شمرده است.

(رجوع کنید به الصواعق المحرقة، ابن حجر، مکتبة الحقیقة، استانبول، 1424 ه.، صص 167 و 179 و 186 و 269-273 و 279 و 281 - 288 و 290)

صُحُفٍ مُطَهَرَه