صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امتحان» ثبت شده است

هنگامی که بیماری حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها شدّت یافت و بر ایشان غلبه کرد، زنان مهاجرین و انصار در اطراف او اجتماع نمودند و به حضرتش گفتند: ای دختر رسول خدا، شب را با بیماری چگونه صبح کردی؟ حضرت زهرا سلام الله علیها بدین گونه پاسخ فرمود: به خدا سوگند صبح کردم در حالی که از دنیای شما ناخشنود و از مردان شما خشمگین و ناراحتم. پیش از آنکه سودی از آنان ببرم دست از آنان برداشته و ایشان را به دور انداختم و بعد از آنکه امتحانشان کردم از آنان خوشم نیامد.

اللهم العن ظالمی فاطمة الزهرا سلام الله علیها
چرا شبانه و مخفیانه؟!
خشم صدیقه طاهره سلام الله علیها بر غاصبان خلافت تا آخر عمر، از منابع عامه

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّیِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ حُمَیْدٍ اللَّخْمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُهَلَّبِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص اجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَقُلْنَ لَهَا یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُمْ قَالِیَةً لِرِجَالِکُمْ لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الرَّأْیِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی‏ الْعَذابِ هُمْ خالِدُون‏...
معانی الأخبار، ص: 354 و ص: 355 به سند دیگر. بلاغات النساء، ص: 32، السقیفة و فدک، ص: 117.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابن ابى یعفور گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: واى بر سرکشان عرب از امرى که نزدیک است، عرض کردم: قربانت گردم، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندک، عرض کردم به خدا کسانى که از ایشان از این امر سخن می گویند (اظهار عقیده به امام زمان می کنند) بسیارند، فرمود مردم ناچار باید امتحان شوند (تا ایمان پاک و صاف و خالص، از ناخالص و منافق و ایمان غیر مستقرّ معلوم شود) و جدا گردند و غربال شوند و مردم بسیارى از غربال بیرون ریزند.
عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‏ وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ؟ قَالَ نَفَرٌ یَسِیرٌ، قُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ یَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَکَثِیرٌ! قَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا وَ یُمَیَّزُوا وَ یُغَرْبَلُوا وَ یُسْتَخْرَجُ فِی الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کَثِیرٌ.

منصور گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اى منصور! این امر (ظهور) به شما نمی رسد جز بعد از نا امیدى و نه به خدا (به شما نمی رسد) تا (خوب از بد) جدا شوید و نه به خدا تا بررسى شوید و نه به خدا تا شقاوت به شقى رسد و سعادت به سعید.
عَنْ مَنْصُورٍ الصیقل قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:‏ یَا مَنْصُورُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَأْتِیکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى یَشْقَى مَنْ یَشْقَى وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ.
الکافی، ج‏1، ص370/ ح2 و ح3، ترجمه مصطفوى، ج‏2، ص195. و در هیمن باب اسناد متعدد دیگر آمده. و نیز الغیبة للنعمانی، ص: 209.

یعنی آنهایی که در ظاهر خیال می شود که جزوِ سعداء هستند امّا در باطن شقی می باشند ظاهر شوند، و همچنین آنهایی که در ظاهر و یا ابتدای امر شقی هستند، امّا به جهت علم خداوند متعال به لیاقت و استحقاقشان، با الطاف و توفیقاتش او را با سربلندی در امتحان، به سعادت و عاقبت به خیری می کشاند؛ و به عبارتی آنهایی را که علم دارد در واقع شقی هستند، با امتحان شقاوتشان را ظاهر خواهد نمود تا ملحق بدانها شوند و آنهایی را که علم دارد که در حقیقت سعید هستند، با امتحان سعادتشان را ظاهر خواهد نمود تا بدیشان ملحق شوند.

البته سعادت گرچه بدون توفیقات خداوند برایِ مؤمنین میسّر نخواهد بود، امّا علّتِ کسب سعادت، ایمان و طاعتِ اختیاریِ خود مؤمنین و نیت نیک ایشان است، و همچنین گرچه کفّار و منافقین با خذلان و سلب الطاف، شقیّ شدند، امّا علّتِ تحقّقِ شقاوت، کفر و سرکشی و معاصیِ اختیاریِ خود کفّار و منافقین است، فلذا بدون امتحان، سعادت و شقاوت افراد، معلوم نخواهد شد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

محمّد بن ابراهیم طالقانی ره، (استاد شیخ صدوق) گوید: با جمعى نزد شیخ ابو القاسم حسین بن روح - قدس اللَّه روحه - بودم که در میان آنها على بن عیسى هم بود، مردى نزد او آمد و گفت: مى‏ خواهم از شما پرسشى کنم، گفت: هر چه مى‏ خواهى بپرس، گفت: آیا حسین بن علىّ علیهما السّلام دوست خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا قاتل او دشمن خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا رواست که خداى تعالى دشمنش را بر دوستش مسلّط سازد؟
ابو القاسم حسین بن روح - قدّس اللَّه روحه - گفت: آنچه به تو مى‏ گویم بفهم، بدان که خداى تعالى با مردم با مشاهده عیانى خطاب نمى‏ کند و با مشافهه با آنها سخن نمى‏ گوید، ولى خداى تعالى رسولانى از جنس و صنف خودشان بر آنها مبعوث مى‏ کند که بمانند آنها بشرند و اگر رسولانى از غیر صنف و صورتشان مبعوث مى‏ کرد از آنان مى‏ رمیدند و کلامشان را نمى‏ پذیرفتند و چون پیامبران به نزد آنها آمدند و از جنس آنها بودند طعام مى‏ خوردند و در بازارها راه مى‏ رفتند، گفتند: شما بشرى به مثل ما هستید و کلام شما را نمى‏ پذیریم‏ مگر آنکه معجزه‏ اى بیاورید که ما از آوردن مثل آن عاجز باشیم آنگاه خواهیم دانست که شما را به کارى اختصاص داده‏ اند که ما بر انجام آن توانا نیستیم، آنگاه خداى تعالى براى آنها معجزاتى قرار داد که خلایق از انجام آن ناتوان بودند، یکى از آنها پس از انذار و برطرف ساختن عذر و بهانه طوفان آورد و جمیع طاغیان و متمرّدان غرق شدند و دیگرى را در آتش افکندند و آتش بر او سرد و سلامت شد و دیگرى از سنگ سخت ناقه بیرون آورد و از پستان ناقه شیر جارى ساخت و دیگرى دریا را شکافت و از سنگ چشمه‏ ها جارى ساخت و عصاى خشک او را اژدهایى قرار داد که سحر آنها را بلعید و دیگرى کور و پیس را شفا داد و مردگان را به اذن خداوند زنده کرد و به مردم خبر داد که در خانه‏ هایشان چه مى‏ خورند و چه ذخیره مى‏ کنند و براى دیگرى شقّ القمر شد و چهارپایانى مثل شتر و گرگ و غیر ذلک با وى سخن گفتند.
و چون این کارها را کردند و مردم در کار آنان عاجز شدند و نتوانستند کارى مانند ایشان انجام دهند خداى تعالى پیامبران را با این قدرت و معجزات از روى لطف و از سر حکمت گاهى غالب و گاهى مغلوب و زمانى قاهر و زمانى‏ دیگر مقهور ساخت، و اگر آنان را در جمیع احوال غالب و قاهر قرار مى‏ داد و مبتلا و خوار نمى ‏ساخت مردم آنان را به جاى خداى تعالى مى ‏پرستیدند و فضیلت صبرشان در برابر بلا و محنت و امتحان شناخته نمى ‏شد ولى خداى تعالى احوال آنان را در این باره مانند احوال سایرین قرار داد تا در حال محنت و آشوب صابر و به هنگام عافیت و پیروزى بر دشمن شاکر و در جمیع احوالشان متواضع باشند، نه گردن‏ فراز و متکبّر و چنین کرد تا بندگان بدانند پیامبران نیز خدایى دارند که خالق و مدبّر آنهاست و او را بپرستند و از رسولان او اطاعت نمایند و حجّت خدا ثابت و تمام گردد بر کسى که درباره آنها از حدّ درگذرد و براى آنها ادّعاى ربوبیت کند یا عناد و مخالفت و عصیان ورزد و منکر تعالیم و دستورات رسولان و انبیاء گردد. لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ.
محمّد بن ابراهیم بن اسحاق رضى اللَّه عنه گوید: فردا به نزد شیخ ابو القاسم بن روح - قدّس اللَّه روحه - بازگشتم و با خود مى‏ گفتم: آیا مى‏ پندارى آنچه که روز گذشته براى ما مى‏ گفت از پیش خود بود؟ شیخ ابتداء به کلام کرد و گفت: اى محمّد بن ابراهیم! اگر از آسمان بر زمین فرو افتم و پرندگان مرا بربایند و یا طوفان مرا در درّه عمیقى افکند نزد من محبوب‏تر است تا در دین خداى تعالى به رأى خود یا از جانب خود سخنى گویم، بلکه گفتار من مأخوذ از اصل و مسموع از حجّت صلوات اللَّه و سلامه علیه است.

کمال الدین و تمام النعمة، (ط- اسلامیه‏) ج‏2، ص: 507. و کمال الدین، ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 279

صُحُفٍ مُطَهَرَه