صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان
محمد بن قولویه قمی از سعد بن عبدالله اشعری، از محمد بن عیس ، از یونس بن عبدالرحمان نقل کرده است که از مردی از فرقه‌ء طیاره شنیدم که برای امام رضا (علیه السلام) این حکایت را از ابن ظبیان نقل کرد.
ابن ظبیان گفت: در یکی از شبها من در طواف بودم. ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که می‌گفت: ای ابن ظبیان! من خداوند هستم! هیچ خدایی جز من نیست! من را عبادت کن و برای یاد من نماز بگزار!

من سرم را بلند کردم. در همان حال جبرئیل را دیدم.

ناگهان امام رضا (علیه السلام) خشمگین شد، بطوری که نتوانست خود را نگاه دارد (لَمْ یَمْلِک نَفْسهُ) ؛ سپس به این مرد گفت: از پیش من برو!

خداوند تو را و کسی که این حکایت را برای تو نقل کرده، لعنت کند. خداوند یونس بن ظبیان را هم لعنت کند. هزار لعنت، که بعد از هر کدام هزار لعنت دیگر باشد! لعنتی که هر کدام تو را تا قعر جهنم می‌رساند.

بدان! آنکه او را ندا داده ، کسی جز شیطان نبوده است.

اما ابن ظبیان هم با ابوالخطاب (شیخ بزرگ غلات) در بدترین عذاب‌ها با همدیگر هستند، به همراه دوستانشان، با همان شیطان، با فرعون و آل‌ فرعون.

این را من از پدرم (درباره‌ی او شنیدم).

راوی گوید: این مرد برخاسته ، بیرون رفت. هنوز ده قدم از در دور نشده بود که افتاد و غش کرد و جنازه‌اش را بردند.

رجال الکشی:  ص ۳۶۴. به سند صحیح. مرحوم مجلسی ، بحارالانوار: ج ۲۵ ، ص ۲۶۴.

این حکایت برخورد امام معصوم (علیه السلام) را با ادعاهای عجیب و غریب که این روزها در جامعه ما اندک نیست، نشان می‌دهد. کسانی که داستان‌های عجیب درباره‌ عارفان می‌سازند و روزانه آنان را با عوالم غیبی متصل می‌کنند و نسبت‌های نامتعارف می‌دهند. باید کسانی مدعی هستند مستقیم از خدا و امام زمان (عج) توصیه‌هایی می‌شنوند؛ از این حدیث عبرت بگیرند. و دست مردم را بیش از این از دامان اهل بیت (علیهم السلام) و فقاهت کوتاه نکنند.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
مجازات عبادت به روشی که خداوند دستور نداده:

امام صادق علیه السلام : یکی از بزرگان دین بنی اسرائیل آن قدر خداوند را عبادت کرد که مثل چوب باریک شد. خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به او بگو خداوند می فرماید: به عزت، بزرگی و عظمتم سوگند اگر آن قدر مرا عبادت کنی که مانند پیه در دیگ آب شوی، از تو قبول نخواهم کرد، مگر این که از دری که دستور داده ام بسوی من بیایی.1
عبادت شیطانی!!!
به سند معتبر از امام صادق علیه السلام: چون ابلیس به سجده برای آدم علیه السلام امر شد، گفت: پروردگارا به عزتت سوگند که اگر مرا از سجده برای آدم معاف بداری، چنان عبادتی تو را خواهم نمود که ابدا هرگز کسی تو را مثل آن عبادت نکرده باشد. خداوند تعالی فرمود: «براستی که من دوست دارم به آن نحو که اراده کرده ام عبادت شوم.»2

نکته ای که در روایات فوق هست، در روایات زیادی هم به این نحو آمده:
... عمل اندک در سنت، بهتر از عمل بسیار در بدعت است.3

و عمل مخالف سنت در واقع بدعت است.4

و لذاست که بنا بر روایات متواتر همواره باید کارمان را با کتاب و سنت تطبیق بدهیم، و صرف عبادت بلکه تعبد ظاهری اشخاص، دلیل بر جایگاه بالای آنان نیست. و حتی از جهت دیگر فرموده اند: به طولانی بودن رکوع و سجود افراد نگاه نکنید. (کافی1؛ باب1) چه برسد به  روش هایی که در شرع نیست!

قال الله: انما یتقبل الله من المتقین

1.عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَبَدَ اللَّهَ حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَتَّى صَارَ مِثْلَ الْخِلَالِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیِّ زَمَانِهِ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ جَبَرُوتِی لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنِی حَتَّى تَذُوبَ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَةُ فِی الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْکَ حَتَّى تَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُکَ.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص۴۷۷ باب عقاب من اتی الله من غیر باب، بسند صحیح

2. عن الصادق ع:  أُمِرَ إِبْلِیسُ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَقَالَ یَا رَبِّ وَ عِزَّتِکَ إِنْ أَعْفَیْتَنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع لَأَعْبُدُکَ عِبَادَةً مَا عَبَدَکَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِید. قصص الأنبیاء للراوندی ص۴۳ بنقل از کتاب النبوة للصدوق ره عن ثقاته

3. إنَّ کُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلَّ ضَلَالَةٍ سَبِیلُهَا إِلَى النَّارِ ... قَلِیلٌ فِی سُنَّةٍ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ فِی بِدْعَةٍ. (تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏3، ص: 70)

4. أمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْبِدْعَةُ مَا أُحْدِثَ مِنْ بَعْدِه‏... (معانی الأخبار، ص: 155)

صُحُفٍ مُطَهَرَه

محمّد بن ابراهیم طالقانی ره، (استاد شیخ صدوق) گوید: با جمعى نزد شیخ ابو القاسم حسین بن روح - قدس اللَّه روحه - بودم که در میان آنها على بن عیسى هم بود، مردى نزد او آمد و گفت: مى‏ خواهم از شما پرسشى کنم، گفت: هر چه مى‏ خواهى بپرس، گفت: آیا حسین بن علىّ علیهما السّلام دوست خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا قاتل او دشمن خدا بود؟ گفت: آرى، پرسید: آیا رواست که خداى تعالى دشمنش را بر دوستش مسلّط سازد؟
ابو القاسم حسین بن روح - قدّس اللَّه روحه - گفت: آنچه به تو مى‏ گویم بفهم، بدان که خداى تعالى با مردم با مشاهده عیانى خطاب نمى‏ کند و با مشافهه با آنها سخن نمى‏ گوید، ولى خداى تعالى رسولانى از جنس و صنف خودشان بر آنها مبعوث مى‏ کند که بمانند آنها بشرند و اگر رسولانى از غیر صنف و صورتشان مبعوث مى‏ کرد از آنان مى‏ رمیدند و کلامشان را نمى‏ پذیرفتند و چون پیامبران به نزد آنها آمدند و از جنس آنها بودند طعام مى‏ خوردند و در بازارها راه مى‏ رفتند، گفتند: شما بشرى به مثل ما هستید و کلام شما را نمى‏ پذیریم‏ مگر آنکه معجزه‏ اى بیاورید که ما از آوردن مثل آن عاجز باشیم آنگاه خواهیم دانست که شما را به کارى اختصاص داده‏ اند که ما بر انجام آن توانا نیستیم، آنگاه خداى تعالى براى آنها معجزاتى قرار داد که خلایق از انجام آن ناتوان بودند، یکى از آنها پس از انذار و برطرف ساختن عذر و بهانه طوفان آورد و جمیع طاغیان و متمرّدان غرق شدند و دیگرى را در آتش افکندند و آتش بر او سرد و سلامت شد و دیگرى از سنگ سخت ناقه بیرون آورد و از پستان ناقه شیر جارى ساخت و دیگرى دریا را شکافت و از سنگ چشمه‏ ها جارى ساخت و عصاى خشک او را اژدهایى قرار داد که سحر آنها را بلعید و دیگرى کور و پیس را شفا داد و مردگان را به اذن خداوند زنده کرد و به مردم خبر داد که در خانه‏ هایشان چه مى‏ خورند و چه ذخیره مى‏ کنند و براى دیگرى شقّ القمر شد و چهارپایانى مثل شتر و گرگ و غیر ذلک با وى سخن گفتند.
و چون این کارها را کردند و مردم در کار آنان عاجز شدند و نتوانستند کارى مانند ایشان انجام دهند خداى تعالى پیامبران را با این قدرت و معجزات از روى لطف و از سر حکمت گاهى غالب و گاهى مغلوب و زمانى قاهر و زمانى‏ دیگر مقهور ساخت، و اگر آنان را در جمیع احوال غالب و قاهر قرار مى‏ داد و مبتلا و خوار نمى ‏ساخت مردم آنان را به جاى خداى تعالى مى ‏پرستیدند و فضیلت صبرشان در برابر بلا و محنت و امتحان شناخته نمى ‏شد ولى خداى تعالى احوال آنان را در این باره مانند احوال سایرین قرار داد تا در حال محنت و آشوب صابر و به هنگام عافیت و پیروزى بر دشمن شاکر و در جمیع احوالشان متواضع باشند، نه گردن‏ فراز و متکبّر و چنین کرد تا بندگان بدانند پیامبران نیز خدایى دارند که خالق و مدبّر آنهاست و او را بپرستند و از رسولان او اطاعت نمایند و حجّت خدا ثابت و تمام گردد بر کسى که درباره آنها از حدّ درگذرد و براى آنها ادّعاى ربوبیت کند یا عناد و مخالفت و عصیان ورزد و منکر تعالیم و دستورات رسولان و انبیاء گردد. لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ.
محمّد بن ابراهیم بن اسحاق رضى اللَّه عنه گوید: فردا به نزد شیخ ابو القاسم بن روح - قدّس اللَّه روحه - بازگشتم و با خود مى‏ گفتم: آیا مى‏ پندارى آنچه که روز گذشته براى ما مى‏ گفت از پیش خود بود؟ شیخ ابتداء به کلام کرد و گفت: اى محمّد بن ابراهیم! اگر از آسمان بر زمین فرو افتم و پرندگان مرا بربایند و یا طوفان مرا در درّه عمیقى افکند نزد من محبوب‏تر است تا در دین خداى تعالى به رأى خود یا از جانب خود سخنى گویم، بلکه گفتار من مأخوذ از اصل و مسموع از حجّت صلوات اللَّه و سلامه علیه است.

کمال الدین و تمام النعمة، (ط- اسلامیه‏) ج‏2، ص: 507. و کمال الدین، ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 279

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از ابوعبیده نقل شده که گفت: به ابو جعفر باقر (علیه السلام) گفتم: پندى به من بیاموز تا بهره‏ مند گردم.
ابو جعفر فرمود: هر چه بیشتر به یاد مرگ باش که هیچ کس خاطره مرگ را در دل زنده نمى‏ کند، جز آن که نسبت به دنیا پارسا و زاهد مى‏ شود.
ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع حَدِّثْنِی مَا أَنْتَفِعُ بِهِ. فَقَالَ یَا أَبَا عُبَیْدَةَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ یُکْثِرْ ذِکْرَهُ إِنْسَانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیَا.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏3، ص: 255

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق (علیه السلام): آن کس که بدون بصیرت (و بى‏ شناخت و دانایى) عمل مى‏ کند، همچون کسى است که بر راه درست پیش نمى‏ رود، این است که هر چه تندتر برود از مقصود دورتر مى‏ شود.
عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ الْعَامِلُ‏ عَلَى‏ غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ طَرِیقٍ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْدا.

الکافی عن المحاسن، ج‏1، ص: 198/ 24

بر انسان عاقل لازم است، که آگاه به زمانش باشد....
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ‏ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 116/ 20

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام: بزرگی او اینگونه نیست که جوانب مختلف، وجودِ او را به اطراف کشانده باشند، وگرنه تو او را تنها جسمی بزرگ انگاشته ‏ای، و عظمتش به این معنا نیست که همه اطراف به او پایان یافته باشند، وگرنه در اینصورت تو او را تنها جسدی بزرگ پنداشته‏ ای، بلکه او دارای بزرگی شأن و عظمت سلطنت است.
لَیْسَ بِذِی کِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً وَ لَا بِذِی عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَایَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِیداً بَلْ کَبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَانا. (نهج البلاغه،خطبه اول)
هو الهادی

امام سجّاد علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرد: هرکس مرد یا زن مؤمنی را خوار کند یا به خاطر فقر و نداری کوچک بشمرد؛ خداوند او را در روز قیامت شهره و رسوا می گرداند. و هر کس به مرد یا زن مؤمنی تهمت بزند یا درباره اش چیزی بگوید که در او نیست؛ خداوند او را بر تپه ای از آتش می ایستاند تا از [عهده یا گناه] آن چه گفته بیرون رود. و مؤمن نزد خداوند بزرگتر و گرامی تر از ملک مقرّب است و هیچ چیز نزد خدا دوست داشتنی تر از مرد یا زن مؤمن توبه کار نیست و مؤمن را در آسمان آن چنان می شناسند که انسان زن و فرزند خود را می شناسد.

عن علی بن الحسین عن أبیه عن جدّه قال: قال رسول الله صلّى اللّه علیه و سلّم: «من استذلّ مؤمنا أو مؤمنة أو حقّره لفقره و قلة ذات یده شهّره الله یوم القیامة ثم فضحه، و من بهت مؤمنا أو مؤمنة أو قال فیه ما لیس فیه، أقامه الله على تل من نار حتّى یخرج مما قال فیه، و إن المؤمن أعظم عند الله و أکرم علیه من ملک مقرب، و لیس شی‏ء أحبّ إلى الله من مؤمن تائب أو مؤمنة تائبة، و إن المؤمن لیعرف فی السماء کما یعرف الرجل أهله و ولده»
الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج‏2، صص 131 و 132

«حتی یخرج ممّا قال فیه» یعنی تا تهمتی را که زده است؛ ثابت کند و از عهده اش بیرون رود و چون نمی تواند ثابت کند؛ در عذاب می ماند. و یا این که یعنی آن قدر عذاب بچشد تا پاک شود و معنای اول به عرف زبان نزدیکتر است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از حضرت عبد العظیم رحمة الله علیه از امام هادی علیه السلام نقل است که فرمود: خداوند از آن رو ابراهیم علیه السلام را خلیل خود قرار داد که بسیار بر محمد و اهل بیت او صلوات می فرستاد.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الشَّیْبَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْأَسَدِیُّ الْکُوفِیُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ الْآدَمِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ‏ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیَّ ع یَقُولُ‏ إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا لِکَثْرَةِ صَلَاتِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ص.
علل الشرائع ؛ مکتبة داوری ؛ ج‏1 ؛ ص34

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از امام باقر علیه السلام درباره کلام خدای عزوجل که فرموده " وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی"(و در او از روح خودم دمیدم) پرسیدم که این دمیدن چگونه بود؟ فرمود: روح، متحرکی چون باد است و از آن روی روح می گویند که نامش از ریح مشتق شده است. از آن روی از واژه روح استفاده کرده است که روح با ریح هم جنس هستند و از آن روی به خودش منتسب ساخته است که چون آن را بر دیگر روح ها برگزیده است همانگونه که خانه ای از خانه ها را برگزیده است و فرموده: خانه من. و به یکی از پیامبرانش فرموده، دوست من. و امثال این موارد. همه اینها مخلوق، ساخته شده، پدید آمده، پرورش یافته و تدبیر شده هستند.

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی کَیْفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتُقَّ اسْمُهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَلَى لَفْظِ الرُّوحِ لِأَنَّ الرُّوحَ مُجَانِسٌ لِلرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ کَمَا اصْطَفَى بَیْتاً مِنَ الْبُیُوتِ فَقَالَ بَیْتِیَ وَ قَالَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ خَلِیلِی وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرُ

الکافی جلد 1 / کِتَابُ التَّوْحِیدِ‏ / /بَابُ الرُّوح

هو الهادی

8-امام صادق علیه السّلام فرمود: در شگفتم از مرد مسلمان که خداى عز و جل برایش سرنوشتى نکند، جز آنکه خیر او باشد، اگر بدنش را با قیچى‏ ها ببرند خیر اوست و اگر هم تمام خاور و باختر روى زمین را مالک شود خیر اوست.

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ‏  لَا یَقْضِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِضَ بِالْمَقَارِیضِ کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَکَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا کَانَ خَیْراً لَهُ.

 

9-امام باقر علیه السّلام فرمود: در میان مخلوق خدا سزاوارترین کس بتسلیم بودن قضاء خداى عز و جل کسى است که خداى عز و جل را بشناسد و هر که به قضاء راضى باشد، قضا بر او وارد شود و خداى اجر او را بزرگ فرماید و هر که قضا را ناخوش دارد، قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ یُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَضِیَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.


12- مردى گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: با چه علامت دانسته مى‏ شود که شخص مؤمن است؟ فرمود: به تسلیم خدا بودن، و راضى بودن به آنچه برایش پیش مى‏ آید، از شادى و ناخرسندى.

البرقی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یُعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ.

 

13- امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله هیچ گاه نسبت به امرى که می گذشت نمی فرمود: کاش غیر این می بود.

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَى لَوْ کَانَ غَیْرُهُ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 60/ بَابُ‏ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ

صُحُفٍ مُطَهَرَه

هشام بن حکم گوید: روزى ابن أبى العوجاء و أبو شاکر دیصانى و عبد الملک بصرى و ابن مقفّع (مترجم کلیله و دمنه) در مسجد الحرام جمع شده و حاجیان را مسخره می کردند و بر قرآن عیب مى‏ گرفتند. ابن أبى العوجاء گفت: دوستان! بیایید هر کدام از ما یک چهارم قرآن را نقض کنیم و  سال دیگر همین جا جمع شویم در حالی که همه قرآن را نقض کرده ایم؛ زیرا نقض قرآن یعنی ابطال نبوّت محمّد (صلی الله علیه و آله)  و ابطال نبوّت او  یعنی ابطال اسلام و اثبات حقّانیّت ما. همگی پذیرفتند و از هم جدا شدند.
سال بعد دوباره در مسجد الحرام جمع شدند. ابن أبى العوجاء گفت: من از آن روز که با شما وداع کردم؛ تا امروز غرق اندیشه در این آیه هستم: «فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا»(یوسف/80) و نتوانستم هیچ چیزى با این فصاحت و این همه معانى کنارش قرار دهم، و تفکّر در همین یک آیه مرا از آیات دیگر بازداشت.

عبد الملک گفت: من نیز از هنگامى که از شما جدا شده‏ ام غرق اندیشه در این آیه هستم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ‏ وَ الْمَطْلُوبُ‏»(الحج/73) و قادر به آوردن مثل آن نشدم.

أبو شاکر گفت: من نیز غرق این آیه شدم: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»(الانبیاء/22) و نتوانستم آیه‏ اى مانند آن بیاورم.

ابن مقفّع (مترجم کلیله و دمنه) گفت: دوستان، این قرآن از جنس سخن بشر نیست. من نیز از هنگام جدایى تا کنون، حیران این آیه ام: «وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ‏»(هود/44) و به ژرفای آن دست نیافتم و نتوانستم مانند آن را بیاورم.

هشام بن حکم گوید: این چهار نفر گرم صحبت بودند که ناگاه امام جعفر صادق علیه السّلام از کنارشان عبور کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»!!(الاسراء/88) آنان نگاهى به هم انداخته و گفتند: اگر اسلام را حقیقتى باشد؛ وصیّ محمّد (صلی الله علیه و آله)  کسی جز جعفر بن محمّد نیست! تا کنون هر گاه به او نگریسته ایم؛ هیبتش ما را گرفته و پوستمان به لرزه درآمده! سپس به ناتوانى و عجز خود اقرار کرده و پراکنده شدند.

الاحتجاج، نشر المرتضی ، ج2، ص377

صُحُفٍ مُطَهَرَه


امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس قبل از طلوع و غروب خورشید، ده مرتبه بگوید: «لا إِلهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ‏ لَهُ‏ الْمُلْکُ‏ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی‏ وَ یُمِیتُ‏ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» کفاره گناهانش در آن روز خواهد بود.

این دستور العمل به اسناد مختلف از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده و حتی در برخی روایات تعبیر وجوب و فرض برای آن به کار رفته و آیه شریفه «سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها» (طه 130) بر آن تطبیق شده است.

عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ مَنْ قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا لا إِلهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ‏ لَهُ‏ الْمُلْکُ‏ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی‏ وَ یُمِیتُ‏ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ کَانَتْ کَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْم.
المحاسن ؛ دار الکتب الاسلامیة ؛ ج‏1 ؛ ص30

1. الکافی ؛ دار الکتب الاسلامیة ؛ ج‏2 ؛ صص518 و 527 و 532 و ج‏3 ؛ ص345

2. من لا یحضره الفقیه ؛ جامعه مدرسین ؛ ج‏1 ؛ ص335

3. الخصال ؛ جامعه مدرسین ؛ ج‏2 ؛ ص452

4. تفسیر العیاشی ؛ المطبعة العلمیة ؛ ج‏2 ؛ ص45

5. المجازات النبویة ؛ دار الحدیث ؛ ص355

6. مصباح المتهجد؛ مؤسسة فقه الشیعة ؛ ج‏1 ؛ صص83 و 211

و ...

صُحُفٍ مُطَهَرَه

مردی از امام صادق علیه السلام درباره اینکه آیا خدای تبارک و تعالی خشنودی و خشم دارد پرسید، حضرت فرمود: آری. ولی آن گونه که در مخلوق ها یافت می شود، نیست. زیرا خشم و خشنودی عارض شونده ای است که بر شخص عارض می شود و او را از حالی به حال دیگر منتقل می سازد. (انسان) اثر پذیر و مرکب است و اشیاء در او اثر می گذارند، در حالیکه در آفریننده ما چیزی تأثیر گذار نیست، (زیرا) او هم در ذات و هم در معنا یگانه است. بنابراین خشنودی او پاداش دهی و خشم او کیفردهی است، بدون آنکه چیزی بر او عارض شده و او را تحریک کند و او را از حالی به حال دیگر منتقل سازد. اینها صفت آفریده های ناتوان و محتاج است و خداوند تبارک و تعالی قدرتمند و بزرگواری است که نیازی به آنچه  که آفریده ندارد و آفریده های او، همه نیازمند به او هستند. اشیاء را بدون نیاز (به آنها) و بدون سبب آفرید و اختراع کرد و به وجود آورد.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَیْسَ ذَلِکَ عَلَى مَا یُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الرِّضَا وَ الْغَضَبَ دِخَالٌ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فَیَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مُعْتَمَلٌ مُرَکَّبٌ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ وَاحِدٌ أَحَدِیُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِیُّ الْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَیْرِ شَیْ‏ءٍ یَتَدَاخَلُهُ فَیُهَیِّجُهُ وَ یَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فَإِنَّ ذَلِکَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِینَ الْعَاجِزِینَ الْمُحْتَاجِینَ وَ هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ الَّذِی لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِیعاً مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعاً.

التوحید، باب معنى رضاه - عزوجل - و سخطه‏،ح3.

هو الهادی

حضرت عبدالعظیم فرمود: بر سرور خود محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شدم تا بپرسم آیا قائم همان مهدی است یا غیر او است. پیش از آن که سخنی بگویم؛ امام فرمود: ای ابوالقاسم، قائم ما همان مهدی است که انتظار او در غیبتش و اطاعت او در هنگام ظهورش واجب است و او سومین نسل از فرزندان من است. به خدایی که محمد (ص) را به نبوت برانگیخت و ما را به امامت مخصوص گرداند؛ اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر نمانده باشد؛ خداوند آن را روز را چنان طولانی می گرداند تا مهدی در آن قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید؛ چنان که از ظلم و ستم پر شده است. خداوند کار او را در یک شب سامان می دهد؛ چنان که کار کلیم خود موسی علیه السلام را در یک شب سامان داد؛ آن گاه که رفت برای خانواده خود آتشی برگیرد؛ ولی در حالی که به رسالت و نبوت برانگیخته شده بود؛ بازگشت. سپس امام فرمود: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ‏ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّویَانِیُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِیمِ‏ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع الْحَسَنِیُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِیُّ أَوْ غَیْرُهُ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فِی غَیْبَتِهِ وَ یُطَاعَ فِی ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِی وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ کَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ کَلِیمِهِ مُوسَى ع إِذْ ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ ثُمَّ قَالَ ع أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.

کمال الدین و تمام النعمة ؛ دار الکتب الاسلامیة ؛ ج‏2 ؛ ص377

صُحُفٍ مُطَهَرَه

رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنرانى خود فرمود: آیا به شما خبر ندهم از بهترین شیوه در دنیا و آخرت؟ گذشت از هر کس که به تو ستم کرده، پیوست کنى با هر که از تو بریده و احسان به هر که هم به تو بدى کرده و بخشش به هر که هم تو را دریغ داشته.1

نمونه ای از سیره حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله

امام باقر علیه السّلام فرمود: زنی یهودی را که گوشت گوسفندى را مسموم کرده بود تا پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله بخورد، خدمت آن حضرت آوردند. فرمود: چه چیز ترا بر آن کار واداشت؟ گفت با خود گفتم اگر او پیغمبر باشد زیانش نرساند و اگر پادشاه باشد، مردم را از او آسوده خواهم کرد. پس رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله از او درگذشت.2

در روایاتی در همین باب عفو موجب عزت و نصرت داده شدن شمرده است.

1.الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 107 بَابُ الْعَفْوِ/ 1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی خُطْبَتِهِ‏ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ‏ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ‏ مَنْ‏ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ.

2. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 108/ 9- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أُتِیَ بِالْیَهُودِیَّةِ الَّتِی سَمَّتِ الشَّاةَ لِلنَّبِیِّ ص فَقَالَ لَهَا مَا حَمَلَکِ عَلَى مَا صَنَعْتِ فَقَالَتْ قُلْتُ إِنْ کَانَ نَبِیّاً لَمْ یَضُرَّهُ وَ إِنْ کَانَ مَلِکاً أَرَحْتُ النَّاسَ مِنْهُ قَالَ فَعَفَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْهَا.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به ایشان عرضه داشت: پسری دارم که دوست دارد درباره حلال و حرام از شما بپرسد و نمی خواهد از چیزهایی که به او نامربوط و برایش بی اهمیت است؛ سؤال کند. امام فرمود: «هَلْ یَسْأَلُ النَّاسُ عَنْ شَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْحَلَالِ‏ وَ الْحَرَامِ‏.» آیا چیزی بهتر از حلال و حرام هم هست که مردم از آن بپرسند؟

علل الشرائع ؛ مکتبة داوری؛ ج‏2 ؛ ص394 و المحاسن ؛ دار المعارف السلامیة؛ ج‏1 ؛ ص229

صُحُفٍ مُطَهَرَه

بخشی از توقیع شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به محمد بن علی بن هلال: «من تو را و هر که خبرِ نامه ی مرا بشنود؛ شاهد می گیرم بر این که بیزارم به سوی خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) از کسی که بگوید ما علم غیب داریم ... و شما را شاهد می گیرم بر این که هر کس ما از او بیزاری جوییم؛ خداوند و ملائکه و رسولان و اولیاءش نیز از او بیزارند و من این توقیع را که در این نامه است؛ امانتی قرار دادم بر گردن تو و گردن هر کس که آن را بشنود؛ تا آن را از هیچ از یک موالی و شیعیان ما مخفی نکند؛ تا همه ی موالی از این توقیع مطلع شوند؛ شاید که خدا آنان را دریابد و به دین خدا که حق است باز گردند ... پس هر کس نامه مرا بفهمد و به آن چه امر و نهی کردم باز نگردد؛ لعنت خدا بر او فرود آید ...»

 الإحتجاج على أهل اللجاج، شیخ طبرسی، نشر المرتضی، ج‏2، ص473

به ضرورت مذهب شیعه، علم غیب مخصوص خداوند است و خبر دادن اهل بیت علیهم السلام از پنهانی ها مصداق «علم غیب» نیست؛ چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ‏ غَیْبٍ‏ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ» (نهج البلاغة؛ نشر الهجرة؛ ص186)

این معنا در روایات شیعه متواتر است.


علم موروث
یحیی بن عبدالله بن حسن به امام کاظم (علیه السلام) عرض کرد: فدایت شوم، مردم ادّعا می کنند شما غیب می دانید. فرمود: سبحان الله! دست خود را بر سرم بگذار. به خدا سوگند هیچ مویی در سر و بدنم نیست مگر آن که سیخ شد! سپس فرمود: نه به خدا سوگند. آن نیست مگر علمی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث رسیده است.

الأمالی، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، ص23/رجال الکشّی، دانشگاه مشهد، ص298

علمی که افزوده می شود نه علم غیب

امام باقر (علیه السلام) فرمود: عالِمِ ما غیب نمی داند و اگر خداوند عالم ما را به خود واگذارد؛ مانند یکی از شما خواهد بود ولی ساعت به ساعت به علم او می افزاید. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج1، ص325

«تعلّم من ذی علم»

عمار ساباطی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا امام غیب می داند؟ فرمود: نه ولی هر گاه که بخواهد چیزی بداند؛ خداوند او را آگاه می کند.
الکافی، دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص257

قبض و بسط
مردی از امام رضا (علیه السلام) پرسید: شما غیب می دانید؟ فرمود: ابوجعفر (
علیه السلام) فرموده است: علم برای ما گسترده می شود پس می دانیم و از ما گرفته و منقبض می شود پس نمی دانیم.
الکافی؛ دار الکتب الإسلامیة ؛ ج‏1 ؛ ص256

وحی است نه علم غیب ...

صُحُفٍ مُطَهَرَه
على بن الحسین علیه السّلام فرمود: صبر و راضى بودن از خدا، رأس اطاعت خداست، و هر که نسبت به آنچه خداوند درباره او حکم فرماید صبر کند و راضى باشد، چه دوست داشته و یا ناخوش داشته باشد، خداى عز و جل در آنچه دوست یا ناخوش دارد، براى او حکم نکند، جز آنچه خیر او باشد.
عنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ فِیمَا قَضَى عَلَیْهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ لَمْ یَقْضِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ إِلَّا مَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ.
الکافی؛ دار الکتب؛ الإسلامیة؛ ج‏2؛ ص60

صُحُفٍ مُطَهَرَه

از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال کردم از قول خداى عز و جل " وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ"(و او است خدا در آسمانها و در زمین) حضرت فرمود که او در هر مکانی چنان می باشد، عرض کردم به ذات خویش؟! فرمود: واى بر تو! بدرستى که مکانها مقادیر اند و چون بگوئى که به ذاته در مکانى است تو را لازم آید که بگوئى در مقادیر است (دارای مقدار است) و غیر آن. درحالیکه او از خلقش جدا است و از جهت علم و قدرت و احاطه و سلطنت احاطه دارد به آنچه آفریده است. و علم او به آنچه در زمین است کمتر از آنچه نیست که در آسمان است و چیزی از او دور نیست. و اشیاء از جهت علم و قدرت و سلطه و احاطه و مالکیت او برای او یکسان هستند.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ نُعْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ قَالَ کَذَلِکَ هُوَ فِی کُلِّ مَکَانٍ قُلْتُ بِذَاتِهِ قَالَ وَیْحَکَ إِنَّ الْأَمَاکِنَ أَقْدَارٌ فَإِذَا قُلْتَ فِی مَکَانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَکَ أَنْ تَقُولَ فِی أَقْدَارٍ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ لَکِنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقَ عِلْماً وَ قُدْرَهً وَ إِحَاطَهً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکا وَ لَیْسَ عِلْمُهُ بِمَا فِی الْأَرْضِ بِأَقَلَّ مِمَّا فِی السَّمَاءِ لَا یَبْعُدُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ الْأَشْیَاءُ لَهُ سَوَاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکاً وَ إِحَاطَةً.
التوحید (للصدوق) ص ۱۳۳

بودن خداوند در همه جا به معنی حضور مکانی خداوند در همه جا نیست. ذات خداوند مانند مخلوقات ذاتی مقداری و مکاندار نیست. به تعبیر ساده وقتی ما در جایی حضور داریم در واقع طول و عرض و عمقی را(مکانی را) اشغال کرده ایم و این یعنی اینکه خودمان هم مقدار و اجزا داشته ایم که در مکان قرار گرفته ایم. اما ذات خداوند فراتر از مکان و زمان و مقدار و اجزاء است. خداوند خالق مکان و اجزاء و مقادیر است. حضور خداوند متعال در همه جا به معنی احاطه علم و قدرت خداوند نسبت به همه چیز است. خداوند به همه چیز آگاهی دارد و همه چیز تحت سلطه و مالکیت اوست.

هو الهادی
عن امیر المومنین علی علیه  السلام:
شما را چه مى شود که به اندک چیزى از دنیا که به دست مى آورید، شادمان مى شوید؛
ولى از دست دادن بسیارى از آخرت، شما را اندوهگین نمى سازد؟!
و اندکِ دنیا که از دستتان مى رود، شما را ناراحت و بى تاب مى سازد، چندان که این بى تابى در چهره هاى شما و در ناشکیبایى تان بر آنچه از شما گرفته شده است، آشکار مى گردد.
گویى دنیا اقامتگاه دائمى شماست و کالایش برایتان ماندگار است! 


ما بالُکُم تَفرَحونَ بِالیَسیرِ مِنَ الدُّنیا تُدرِکونَهُ ولا یَحزُنُکُمُ الکَثیرُ مِنَ الآخِرَةِ تُحرَمونَهُ ! ویُقلِقُکُمُ الیَسیرُ مِنَ الدُّنیا یَفوتُکُم حَتّى یَتَبَیَّنَ ذلِکَ فی وُجوهِکُم ، وقِلَّةِ صَبرِکُم عَمّا زُوِیَ مِنها عَنکُم ؛ کَأَنَّها دارُ مُقامِکُم وکَأَنَّ مَتاعَها باقٍ عَلَیکُم؟!
نهج البلاغة: خطبة 113، غرر الحکم: ح 9652 وفیه صدره إلى«تُحرمونه»
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خیری که در پی آن آتش باشد، خیر نخواهد بود، و شری که در پی آن بهشت است شر نخواهد بود، و هر نعمتی بی بهشت ناچیز است، و هر بلایی بی جهنم، عافیت است.
عن أبی جعفر ع قال قال امیر المؤمنین ع قَالَ مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَةٌ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 24، خطبة الوسیلة، التوحید (للصدوق)، ص: 74، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 544/ ح387 و مشابه آن در من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص: 392

صُحُفٍ مُطَهَرَه

رسول خدا صلی الله علیه و آله: قطعا روز جمعه سید روزهاست. خداوند در آن حسنات را چند برابر می کند و بدی ها را محو می کند و درجات را بالا می برد. و دعاها را در آن اجابت می کند، و اندوه را برطرف و حاجات بزرگ را اجابت می نماید، و نزد خدا آزادشدگان از آتش در آن بسیار هستند. و کسی نیست که در حالی که حق و حرمت آن را می داند، با آن خدا را بخواند، مگر آنکه حق خداوند باشد که او را از نجات یافتگان از آتش قرار دهد. و اگر در روز و یا شب آن بمیرد، شهید است، و ایمن مبعوث خواهد شد. و هیچ کس حرمت و حق آن را خوار نشمرد، مگر آنکه حق خداوند باشد که او را از اهل آتش قرار دهد، مگر آنکه توبه نماید.

عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ یَوْمَ الْجُمُعَةِ سَیِّدُ الْأَیَّامِ یُضَاعِفُ اللَّهَ فِیهِ الْحَسَنَاتِ وَ یَمْحُو فِیهِ السَّیِّئَاتِ وَ یَرْفَعُ فِیهِ الدَّرَجَاتِ وَ یَسْتَجِیبُ فِیهِ الدَّعَوَاتِ وَ یَکْشِفُ فِیهِ الْکُرُبَاتِ وَ یَقْضِی فِیهِ الْحَوَائِجَ الْعِظَامَ وَ هُوَ یَوْمُ الْمَزِیدِ لِلَّهِ فِیهِ عُتَقَاءُ وَ طُلَقَاءُ مِنَ النَّارِ مَا دَعَا بِهِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ إِلَّا کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَجْعَلَهُ مِنْ عُتَقَائِهِ وَ طُلَقَائِهِ مِنَ النَّارِ فَإِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ وَ لَیْلَتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ بُعِثَ آمِناً وَ مَا اسْتَخَفَّ أَحَدٌ بِحُرْمَتِهِ وَ ضَیَّعَ حَقَّهُ إِلَّا کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُصْلِیَهُ نَارَ جَهَنَّمَ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏3، ص: 414/ 5

پست های مرتبط:
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام : به خدا سوگند مؤمن، [مؤمن] محسوب نمی شود؛ مگر اینکه نسبت به برادر(دینی)اش، هر دو مانند یک پیکر [واحد] باشند که هرگاه به رگی (یک عضوش)، کوچک ترین دردی رسد؛ سایر عضوها نیز متأثر می شوند.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ [الْمُؤْمِنُ] مُؤْمِناً أَبَداً حَتَّى یَکُونَ لِأَخِیهِ مِثْلَ الْجَسَدِ إِذَا ضَرَبَ عَلَیْهِ عِرْقٌ وَاحِدٌ تَدَاعَتْ لَهُ سَائِرُ عُرُوقِهِ.
المؤمن، باب ما جعل الله بین المؤمنین من الإخاء، ص39 و مشابه آن در ص: 38 و نیز الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 166 و از آن بحارالانوار: 71/ 274 ح 17
و در بعضی نقل ها: «إِذَا اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِه‏»
صُحُفٍ مُطَهَرَه

سخن از نمود و ظهور و نمایش و جلوه در مورد ذاتی که از مقدار و اجزاء و مکان و زمان منزه است معقول نیست. «نمایان شدن» و «تجلی کردن» ویژه ذات مقداری و متجزی است. ذات خداوند مخفی ترین مخفی است هر چند فعل او آشکارترین آشکار است.

پس این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا.

روایات:

1. مُتَجَلٍ‏لَا بِاشْتِمَالِ‏ رُؤْیَةٍ. (تحف العقول ص63)

امیرالمؤمنین علیه السلام: خداوند نمایان است اما نه با رؤیتی.

2. بِهَا تَجَلَّى صَانِعُهَا لِلْعُقُول‏. (تحف العقول ص66)

امیرالمؤمنین علیه السلام: به واسطه مخلوقات است که خدای سازنده آنها بر عقول آشکار شد.

3. فَأَیُّ ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِأَنَّ کَلَا تَعْدَ مُصَنْعَتَهُ حَیْثُ مَا تَوَجَّهْت‏. (کافی ج1 ص122)

امام رضا علیه السلام: پس کدامین ظاهر، آشکارتر و روشن تر از خدای تبارک و تعالی است؟! زیرا به هر سو نظر کنی مصنوعات او را می بینی.

4. أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَظْهَرَ رُبُوبِیَّتَهُ فِی إِبْدَاعِ الْخَلْق‏. (توحید صدوق ص92)

امام صادق علیه السلام: خدای سبحان ربوبیتش را در آفرینش مخلوقات آشکار کرد.


خدا فاعل است اما نه با حرکت، نه با تغیّر، نه با نیاز به ابزار، خدا فاعل است و فعل را ایجاد می کند نه اینکه فعل خدا به معنای تغییر و تحولاتی در ذات خدا باشد چنانچه در فعل مخلوقات چنین است.

پس اینکه بپرسیم: خدا چگونه فعل انجام می دهد، بی معناست.

روایات:

1. فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَة. (نهج البلاغه ص40)

امیرالمؤمنین علیه السلام: خداوند فاعل است نه به معنای حرکات و استفاده از ابزار.

2. الْخَالِقِ لَا بِمَعْنَى حَرَکَة وَ نَصَب‏. (توحید صدوق ص56)

امیرالمؤمنین علیه السلام: خداوند خالق است نه با حرکت و خستگی.

3. قَالَ لَهُ عِمْرَانُ یَا سَیِّدِی أَلَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْخَالِقِ إِذَا کَانَ وَاحِد اًلَا شَیْ‏ءَ غَیْرُ هُوَ لَا شَیْ‏ءَ مَعَهُ أَلَیْسَ قَدْ تَغَیَّرَ بِخَلْقِهِ الْخَلْقَ قَالَ الرِّضَا ع لَمْ یَتَغَیَّرْ عَزَّ وَجَلَّ بِخَلْقِ الْخَلْقِ. (توحید صدوق ص433)

عمران صابئی به امام رضا علیه السلام: مولای من، آیا خداوندی که یکتاست و هیچ چیز غیر از او نبود، و هیچ چیز با او وجود نداشت، با آفریدن اشیا دگرگونی نیافت؟!

امام رضا علیه السلام: خداوند متعال قدیم است، به آفرینش اشیا تغییر نمى ‏یابد.

4. یَقُول ُلِمَا أَرَادَ کَوْنَهُ کُنْ فَیَکُونُ لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لَا نِدَاءٍ یُسْمَع‏. (احتجاج ج1 ص203)

امیرالمؤمنین علیه السلام: به چیزی که بودنش را اراده کند می گوید: باش! پس آن بود می شود. نه با صدایی که طنین اندازد یا ندایی که شنیده شود.

5. لَیْسَ یُقَالُ لَهُ أَکْثَرُ مِنْ فَعَلَ وَ عَمِلَ وَ صَنَعَ‏. (توحید صدوق ص432)

امام رضا علیه السلام: در مورد خداوند بیش از این نتوان گفت که "فعل انجام داد" و "عمل کرد" و "ساخت".


گزیده ای از مطلبی با عنوان: "خلاصه ای از اصول اعتقادی در باب توحید، خلقت و ..."
پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!

هو الهادی
امام باقرالعلوم سلام الله علیه به اباحمزه فرمودند:
ای ابا حمزه ! کسی از شما که قصد سفری چند فرسخی دارد ، دنبال دلیل و راهنمایی می گردد و تو به راه های آسمان نا آگاهتر از راه های زمین هستی؛ حال که چنین است، برای خود دلیل و راهنمایی به دست آور .
یا اَبا حَمزَةَ ، یَخرُجُ اَحَدُکُم فَراسِخَ فَیَطلُبُ لِنَفسِهِ دَلیلاً، وَ اَنتَ بِطُرُقّ السَّماءِ اَجهَلُ مِنکَ بِطُرُقِ الاَرضِ ؛ فاطلُب لِنَفسِکَ دلیلاً .
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 184

صُحُفٍ مُطَهَرَه

عمرو ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام عرض کرﺩﻡ: ﻣﻦ جز ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ نمی کنم، به من ﭼﻴﺰﻯ ﺑﻔﺮﻣﺎیید ﻛﻪ ﺁن رﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: تو را ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻣﻴ ﻜﻨﻢ به تقوﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻭﺭﻉ ﻭ ﻛﻮﺷﺶ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻜﻪ ﻛﻮﺷﺸﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺭﻉ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺳﻮﺩ ﻧﺪﻫﺪ.

توضیح: بنا بر بعضی از اخبار، ﺗﻘﻮا ﺗﺮﻙ ﻣﺤﺮﻣﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﺭﻉ ﺗﺮﻙ ﺷﺒﻬﺎﺕ ﻭ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ (ﻛﻮﺷﺶ) ﺳﻌﻰ ﺩﺭ ﻃﺎﻋﺎﺕ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ.

ﻗﻠْﺖُ ﻟَﻪُ ﺇِﻧﱢﱢﻲ ﻟَﺎ ﺃَﻟْﻘَﺎﻙَ ﺇِﻟﱠﱠﺎ ﻓِﻰ ﺍﻟﺴﱢﱢﻨِﻴﻦَ ﻓَﺄَﺧْﺒِﺮْﻧِﻰ ﺑِﺸَﻲْﺀٍ ﺁﺧُﺬُ ﺑِﻪِ ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺃُﻭﺻِﻴﻚَ ﺑِﺘَﻘْﻮَﻯ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﻮَﺭَﻉِ ﻭَ ﺍﻟِﺎﺟْﺘِﻬَﺎﺩِ ﻭَ ﺍﻋْﻠَﻢْ ﺃَﻧﱠﱠﻪُ ﻟَﺎ ﻳَﻨْﻔَﻊُ ﺍﺟْﺘِﻬَﺎﺩٌ ﻟَﺎ ﻭَﺭَﻉَ ﻓِﻴﻪِ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 76 و 77 به چند سند. و الأمالی (للمفید)، ص: 194

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق علیه السلام فرمود: بپرهیزید از تقلید زیرا هر کس در دین خود تقلید کند؛ هلاک میشود. خداوند متعال فرمود: «اتّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ‏» (آنان دانشمندان و راهبان خود را به جای خدا به ربوبیت گرفتند) به خدا سوگند آنان برای دانشمندان خود نه نماز می خوانند و نه روزه می گرفتند؛ بلکه وقتی برایشان حرامی را حلال می کردند و یا حلالی را حرام می کردند از آنان تقلید می کردند. پس در واقع آنان را می پرستیدند بی آن که خود بدانند.

تقلید در مذهب شیعه تنها به عنوان رجوع جاهل به عالم معنا دارد نه آن که مردم در هر چیزی مطلقاً و بی چون و چرا از آراء و اجتهادات علماء پیروی کنند؛ حتی اگر دلیلی بر خلاف آن باشد و یا قرائن نشان دهد که آن عالم به رأی و قیاس و استحسان فتوا داده است! بی توجهی به این اصل روشن باعث شده است که بعضی از مردم بدعتها را بی چون و چرا بپذیرند و اگر یکی از اهل رأی گفت: کشف حجاب برای تحصیل جایز است؛ قبول کنند؛ اگر چه این حکم خلاف واضحات باشد و اگر بدعتگذاری گفت: دیه زن و مرد مساوی است حرفی نزنند؛ اگر چه مستلزم انکار ضروری دین و خروج از اسلام باشد و اگر دستاربندی گفت: جزیه منسوخ شده است؛ پاسخش را ندهند و اگر عبا به دوشی، موسیقی را حلال کرد؛ بار تکلیف را از دوش خود بیندازند و اگر کسی حیل مأثور ربا را حرام کرد؛ معذورش دارند و ...

 

قال الصادق علیه السلام:‏ إیاکم‏ و التقلید فإنه من قلد فی دینه هلک إن الله تعالى یقول‏ اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ‏  فلا  و الله ما صلوا لهم‏ و لا صاموا و لکنهم أحلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فقلدوهم فی ذلک فعبدوهم و هم‏ لا یشعرون.

تصحیح اعتقادات الإمامیة ؛ الشیخ المفید ؛ مؤتمر الشیخ المفید ؛ ص72

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امیرالمؤمنین علیه السلام شنید که مردی می گوید: سوگند به آن کسی که پشت هفت پرده مخفی شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام بر پشت او زد و فرمود: چه کسی پشت هفت پرده مخفی شده است؟! گفت: خداوند. امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند؛ خطا کردی. بین خداوند متعال و آفریدگانش پرده و حجابی نیست؛ زیرا او با آنها است هر کجا که باشند.

توحید الصدوق ؛ جامعه مدرسین ؛ ص184

امام کاظم علیه السلام فرمود: بین خدا و آفریدگانش حجابی نیست مگر آفرینش او. او بدون حجاب پنهان شده و بدون پرده پوشیده است.
«لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ‏ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ»

التوحید ؛ جامعه مدرسین ؛ ص179

مخفی بودن خدا از خلق به جهت مغایرت ذاتی خالق و مخلوق است. امامان ما همواره فرموده اند که خداوند با چیزی غیر ذات خود پنهان نشده است؛ بلکه ذات او فراتر از هر حدّ و ترکیب و شباهتی است و برای همین ذاتاً محال است که چیزی او را ببیند و درک کند. نه آن که چیزی او را پوشانده باشد یا از چیزی دور باشد.

پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السلام می فرماید:
امام سجاد، به مدّت بیست سال برای پدرش حسین علیه السلام گریست، هر گاه غذایی برای آن حضرت می آوردند گریه می کرد. یکی از خدمتگزاران او عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، آیا وقت آن نرسیده است که حزن و اندوه تو پایان یابد؟ آن حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت، و یکی از آنان را خداوند از دید وی پنهان ساخت، پس آنقدر گریست تا چشمانش از شدّت گریه به سفیدی گرایید، و موی او از کثرت غم سپید گشت، و کمرش از زیادی اندوه خم شد، و این در حالی بود که فرزندش زنده بود. اما من با چشم خود دیدم که پدرم و برادرانم و عموهایم و هفده مرد از اهل بیتم در اطراف من کشته شده اند. چگونه اندوه من پایان پذیرد؟

لَقَدْ کَانَ بَکَى عَلَى أَبِیهِ الْحُسَیْنِ ع عِشْرِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَى حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مَا آنَ لِحُزْنِکَ أَنْ یَنْقَضِیَ فَقَالَ لَهُ وَیْحَکَ إِنَّ یَعْقُوبَ النَّبِیَّ ع کَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنْ کَثْرَةِ بُکَائِهِ عَلَیْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَانَ ابْنُهُ حَیّاً فِی‏ الدُّنْیَا وَ أَنَا نَظَرْتُ إِلَى أَبِی وَ أَخِی وَ عَمِّی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مَقْتُولِینَ حَوْلِی فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی؟
کتاب الخصال، للصدوق، ج‏2، ص: 518. کامل الزیارات، ص: 107 به سند دیگر مشابه آن. و کتاب المناقب، ابن شهرآشوب، جلد 4، و کتاب حلیة الألیاء، ابونعیم، جلد 3.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام رضا علیه السلام: هرکس روز عاشورای امام حسین علیه السلام، دنبال کسب و کار نرود؛ خداوند متعال خواسته ها و حوائج دنیا و آخرت او را برآورده می نماید و هرکس  عاشوراء روز مصیبت و حزن و گریه اش باشد؛ خداوند عز و جل روز قیامت را روز شادی و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانش به دیدار ما - اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - روشن خواهد شد.
أمالی الصدوق: الطالقانی، عن أحمد الهمدانی، عن علی بن الحسن بن فضال عن أبیه، عن الرضا علیه السلام قال: من ترک السعی فی حوائجه یوم عاشورا قضى الله له حوائج الدنیا والآخرة، ومن کان یوم عاشورا یوم مصیبته وحزنه وبکائه، جعل الله عز وجل یوم القیامة یوم فرحه وسروره، وقرت بنا فی الجنان عینه.
عیون اخبار الرضا(ع)ج1ص299، الامالی(للصدوق)ص129
صُحُفٍ مُطَهَرَه