صُحُفٍ مُطَهَّرَه

احادیث اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف
مشخصات بلاگ
صُحُفٍ مُطَهَّرَه

عمده مطالب این سایت که با نام نویسنده "صُحُفٍ مُطَهَّرَه" مشخص شده است برگرفته از کانال تلگرام به نشانی (https://t.me/sohof2) و در جهت نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام می باشد.

نویسندگان
از امام صادق(ع): در مورد آیه «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»: (تا شما را بیازماید که کدامتان عمل نیکوتری دارید)
نه به معنی این است که عملش از نظر کثرت و فراوانی بیشتر باشد! بلکه عملش درست تر باشد! و درستی عمل در ترس از خداوند، نیت صادق و نیکی است؛ سپس فرمود خالص گردانیدن عمل از خود عمل دشوارتر است؛ و عمل خالص آن است که نخواهی کسی به جز خداوند عزوجل بخاطر آن تو را پاداش دهد و نیت همان عمل است.
سپس فرمود کلام خداوند را: "قل کل یعمل علی شاکلته" یعنی براساس نیت خویش.
 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ (هود 7) عَمَلًا قَالَ لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْیَةُ اللَّهِ وَ النِّیَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النِّیَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّیَّةَ هِیَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ ‏(اسراء 84) یَعْنِی عَلَى نِیَّتِهِ.
الکافی، (اسلامیه)، ج2، ص16

امیرالمؤمنین علی علیه السلام:پاکسازى عمل سخت تر است از خود عمل و پاک کردن نیّت از فساد، براى عاملان سخت تر است از سخت کوشى طولانى.
تَصْفِیَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ تَخْلِیصُ النِّیَّةِ مِنَ الْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَى الْعَامِلِینَ.
کافی، ج۸، صفحه ۲۴ خطبة الوسیلة
صُحُفٍ مُطَهَرَه

ابراهیم بن ابی محمود گوید: به امام رضا علیه السّلام عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیر مؤمنان و شما خاندان روایاتى هست که امثال آن را در بین روایات شما نمى‏ بینم، آیا به آنان معتقد شویم؟
حضرت فرمودند: پدرم از پدرش و آن حضرت از جدّ خود برایم روایت کردند که حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: هر کس به سخنگویى گوش فرا دهد او را عبادت کرده است. اگر آن سخنگو از جانب خدا سخن می گفت، او خدا را عبادت کرده است، و اگر از جانب ابلیس سخن می گفت، ابلیس را عبادت کرده است، سپس فرمودند: اى ابن ابی محمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کرده ‏اند: 1- غلوّ، 2- کوتاهى در حقّ ما، 3- تصریح به بدى‏هاى دشمنان ما، و دشنام به آنان.
و وقتى مردم اخبار غلوّ آن دسته را می شنوند، شیعیان ما را تکفیر مى‏ کنند و می گویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمّه خود مى‏باشد.
و وقتى کوتاهى در حقّ ما را مى‏ شنوند، به آن معتقد می شوند،
و وقتى بدى‏هاى دشمنان ما و دشنام به آنان را می شنوند، ما را دشنام می دهند. و حال آنکه، خداوند می فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ‏» (و کسانى را که مشرکین، بعنوان عبادت میخوانند، دشنام ندهید، چه آنکه آنان نیز خدا را به‏ ظلم و از روى نادانى دشنام خواهند داد- انعام: 108)
اى ابن ابی محمود! وقتى مردم به چپ و راست می روند تو ملازم طریقه ما باش، زیرا هر کس با ما همراه شود ما با او همراه خواهیم بود، و هر کس از ما جدا شد ما نیز از او جدا خواهیم شد، کمترین چیزى که باعث مى‏ شود انسان از ایمان بیرون رود این است که: در مورد سنگریزه بگوید این هسته است و سپس بدان معتقد شده و از مخالفین خود تبرّى جوید.
اى ابن ابی محمود! آنچه را برایت گفتم حفظ کن و نگه‏دار، زیرا خیر دنیا و آخرت را برایت در این گفتار گردآورى کردم.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 304 بسنده ... قَالَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَبِی مَحْمُودٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ فَضْلِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ هِیَ مِنْ رِوَایَةِ مُخَالِفِیکُمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عِنْدَکُمْ أَ فَنَدِینُ‏ بِهَا فَقَالَ یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ أَحَدُهَا الْغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا التَّقْصِیرُ فِی أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصْرِیحُ بِمَثَالِبِ‏  أَعْدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الْغُلُوَّ فِینَا کَفَّرُوا شِیعَتَنَا وَ نَسَبُوهُمْ إِلَى الْقَوْلِ بِرُبُوبِیَّتِنَا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقْصِیرَ اعْتَقَدُوهُ فِینَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ‏  یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِیقَتَنَا فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ إِنَّ أَدْنَى مَا یَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یَقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ ثُمَّ یَدِینَ بِذَلِکَ وَ یَبْرَأَ مِمَّنْ خَالَفَهُ یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُکَ بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَکَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

هو الهادی
امام باقر ع: بنده هنگامی که از خانه اش برای زیارت برادرش، برای خدا و نه غیر او، با رغبت به آنچه نزد خداست، خارج شود،  خداوند  ۷۰۰۰۰ ملک را برای او بگمارد که تا به خانه اش رسد، از پشت به او گویند: بدان که نیکی کردی و بهشت نیک و گوارا بادت!
مولانا ابوجعفر ع: إن العبد إذا خرج من بیته زائرا أخاه لله، لالغیره، التماس وجه الله، رغبة فیما عنده، وکل الله عزوجل به سبعین ألف ملک ینادونه من خلفه الی أن یرجع الی منزله: ألا طبت و طابت لک الجنة.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 175 باب زیارة الاخوان. اصول کافی، ترجمه مصطفوی ج : 3 ص : 258 روایة :15

+ دقت در این نکته لازم است، که ارتباطات جدید امروز مانع از برقراری زیارت و مجالست با مؤمنین نشود که نشر معارف و تفقد از برادران و اطعام و اعانه ایشان و حتی نظر به چهره مؤمن گوشه ای از برکات آن است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
ابوبصیر گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم (راجع به آیه) «اى کسانی که ایمان آوردید! به سوى خدا بازگشتى خالصانه و خیرخواهانه بازگردید» (معنای آن چیست ؟) فرمود: آن گناهی است که هرگز به تکرار آن باز نگردد، عرض کردم : کدام یک از ما هست که باز نگردد؟ فرمود: ای ابا محمد همانا خداوند از (میان) بندگانش آن کس را که در فتنه (گناه) واقع شود و بسیار توبه کند، دوست دارد.
علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن أبی أیوب عن أبی بصیر قال قلت لأبی عبد الله ع یا أیها الذین آمنوا توبوا إلی الله توبة نصوحا قال هو الذنب الذی لا یعود فیه أبدا قلت و أینا لم یعد فقال یا أبا محمد إن الله یحب من عباده المفتن التواب.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 432، به سند معتبر. اصول کافی (ترجمه مصطفوی) جلد 4 صفحه : 165 روایة : 4

صُحُفٍ مُطَهَرَه

سلیم از امیر مومنان نقل می کند که در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، وحدت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد صلى‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله است. و بدعت آنچه خلاف آن باشد .و به خدا قسم، وحدت، همراهی با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه، همدستى با اهل باطل است هر چند بسیار باشند.

و قَدْ سُئِلَ عَنْ تَفسیرِ السُّنَّةِ وَ الْبِدْعَةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْفُرْقَهِ ـ : اَلسُّنَّةُ ـ و اللّه‏ِ ـ سُنَّةُ مُحمِّدٍ صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَةُ ـ وَ اللّه‏ِ ـ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْ قَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ کَثُروا؛
کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج‏ ۲ ، صفحه ۹۶۴

و در الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسی)، ج‏1، ص: 168 از یَحْیَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ الْحَسَنِ المثنّی از پدرش از امیر المؤمنین ع مشابه آن روایت شده است:

 ... أَمَّا إِذَا سَأَلْتَنِی فَافْهَمْ عَنِّی وَ لَا عَلَیْکَ أَنْ تَسْأَلَ عَنْهَا أَحَداً بَعْدِی أَمَّا أَهْلُ الْجَمَاعَةِ فَأَنَا وَ مَنْ تَبِعَنِی وَ إِنْ قَلُّوا وَ ذَلِکَ الْحَقُّ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عَنْ أَمْرِ رَسُولِهِ وَ أَهْلُ الْفُرْقَةِ الْمُخَالِفُونَ لِی وَ لِمَنِ اتَّبَعَنِی وَ إِنْ کَثُرُوا وَ أَمَّا أَهْلُ السُّنَّةِ فَالْمُتَمَسِّکُونَ بِمَا سَنَّهُ اللَّهُ لَهُمْ وَ رَسُولُهُ وَ إِنْ قَلُّوا وَ أَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِکِتَابِهِ وَ لِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْیِهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ وَ إِنْ کَثُرُوا وَ قَدْ مَضَى مِنْهُمُ الْفَوْجُ الْأَوَّلُ وَ بَقِیَتْ أَفْوَاجٌ وَ عَلَى اللَّهِ قَبْضُهَا وَ اسْتِیصَالُهَا عَنْ جَدَدِ الْأَرْض.

که خلاصه آن چنین است:

اهل جماعت=امام و شیعیان

اهل تفرقه=مخالفِ امام و شیعیان

اهل سنت=متمسکین به سنت خدا و رسولش

اهل بدعت=مخالفین با امر خدا و رسولش و عامل به رای و هوی خودشان

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام سجاد علیه السلام می‌فرماید:
به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل، و مقایسات فاسد و بى اساس نمى توان  دین را شناخت، بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعى دین، تسلیم محض مى باشد، پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود، و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک مى گردد.

إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَالآراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَلایُصابُ إلاّ بالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَالرَّأْىِ هَلَکَ.

مستدرک الوسائل، ج17، ص262، ح25

هو الهادی

عمر بن یزید گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: من از خداى عز و جل مال خواستم به من روزى کرد و باز از او فرزند خواستم، به من روزى کرد، و از او خواستم به من منزل دهد، روزى کرد، می ترسم از این که این استدراج باشد، امام فرمود: به خدا با سپاسگزارى استدراج نیست.

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِی مَالًا فَرَزَقَنِی وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی وَلَداً فَرَزَقَنِی وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 97، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 152

شرح‏: استدراج اشاره به آیه شریفه سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ دارد. مجمع البحرین در معنى آیه گوید: یعنى آنها را اندک اندک می گیریم و ناگهان گرفتارشان نمی کنیم، مانند کسى که از نردبان درجه به درجه یعنى پله پله بالا می رود تا به پله ی بالا رسد و استدراج خدا نسبت به بنده این است که هر گاه گناه تازه‏ اى کند خدا به او نعمت تازه‏ اى دهد و توبه و استغفار را از یاد او ببرد.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
جابر گوید: امام باقر علیه السّلام به من فرمود: اى جابر! آیا کسى که ادعاء تشیع می کند، او را بس است که از محبت ما خانواده دم زند؟
به خدا شیعه ما نیست، جز آنکه از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید، اى جابر! ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنى و خشوع و امانت و بسیارى یاد خدا و روزه و نماز و نیکى به پدر و مادر و مراعات همسایگان فقیر و مستمند و قرضداران و یتیمان و راستى گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نیکى آنها، و آنها امانت نگهدار فامیل خویش باشند.

جابر گوید عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! ما امروز کسى را داراى این صفات نمی شناسیم،
فرمود: اى جابر! به راههاى مختلف مرو، آیا براى مرد کافى است که بگوید، من على را دوست دارم و از او پیروى میکنم، و با وجود این فعالیت دینى نکند؟! پس اگر بگوید: من رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دوست دارم- رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله که بهتر از على علیه السّلام است- سپس از رفتار او پیروى نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر به او هیچ سودى ندهد، پس از خدا پروا کنید و براى آنچه نزد خداست عمل کنید، خدا با هیچکس خویشى ندارد، دوست ترین بندگان خداى عز و جل [و گرامیترینشان نزد او] با تقواترین و مطیع ترین آنهاست.

اى جابر! به خدا جز با اطاعت به خداى تبارک و تعالى تقرب نمی توان جست. و همراه ما برات آزادى از دوزخ نیست و هیچ کس بر خدا حجت ندارد، هر که مطیع خدا باشد دوست ما و هر که نافرمانى خدا کند دشمن ماست، ولایت ما جز با عمل کردن به ورع به دست نیاید.

 عن ابی جعفر ع: یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ‏ انْتَحَلَ‏ التَّشَیُّعَ‏ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْیَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ یَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا یَکُونَ مَعَ ذَلِکَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ- فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ع ثُمَّ لَا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ وَ لَا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ‏ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 75

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام باقر علیه السلام: شیعیان سه دسته اند: دسته اى به وسیله ما خود را مى آرایند، (با انتساب خود به ما کسب آبرو مى کنند) و دسته اى با ما نان مى خورند، (و با نام ما به مقام و جاهی می رسند.) و دسته اى از ما و با ما هستند.
عن ابی جعفر علیه السلام: الشِّیعَةُ ثلاثةُ أصنافٍ: صِنفٌ یَتَزَیَّنُونَ بنا، و صِنفٌ یَستَأکِلُونَ بنا، و صِنفٌ مِنّا و إلَینا. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 63 به سند محمد بن نبیک.  و همان، ص: 78

اما ما از کدام دسته ایم؟ چه کسانی از اهل بیت اند؟

هر که ما را دوست بدارد، او از ما اهل بیت است. به ایشان عرض شد: یابن رسول اللّه  از شماست؟ فرمود: به خدا قسم، از ماست؛ آیا نشنیده اى این سخن ابراهیم را که: «پس هرکه از من پیروى کند، او از من است»

عَن أبی جَعفَرٍ علیه  السلام: مَن أحَبَّنا فَهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ. قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ، مِنکُم؟! قالَ: مِنّا وَاللّهِ، أما سَمِعتَ قَولَ إبراهیمَ علیه  السلام: «فَمَن تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنّی»
تفسیر العیّاشیّ، ج2؛ ص: 231 / 32 عن ابی عبیده و الحلبی. و الأمالی (للطوسی)، ص: 45 عن عمر بن یزید مثله. و نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص: 85 عن ابان بن تغلب مثله و...

این روایت شریفه اشاره به آن دارد، که دوستدار واقعی امام، از ایشان تبعیت می کند. در بعضی از این اخبار، به آیات دیگری نیز استناد شده است. مانند:

«إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ»

«إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه‏»

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام کاظم علیه السّلام به فضل بن یونس فرمود: خیر را برسان و خیر بگو و اِمَّعَة نباش.

عرض کردم: امّعة چیست؟ فرمود: نگو «من با مردم هستم» و «من یکى از مردمم».

همانا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، فرمود: اى مردم! به راستى فقط دو راه آشکار وجود دارد، راه خیر و راه شرّ، پس نبایستى راه شرّ در نزد شما از راه خیر محبوب‏تر باشد.

عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع أَنَّهُ قَالَ: أَبْلِغْ خَیْراً وَ قُلْ خَیْراً وَ لَا تَکُونَنَّ إِمَّعَةً قُلْتُ وَ مَا الْإِمَّعَةُ قَالَ لَا تَقُلْ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا کَوَاحِدٍ مِنَ النَّاسِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ هُمَا نَجْدَانِ نَجْدُ خَیْرٍ وَ نَجْدُ شَرٍّ فَمَا بَالُ نَجْدِ الشَّرِّ أَحَبُّ إِلَیْکُمْ مِنْ نَجْدِ الْخَیْرِ.
الأمالی (للمفید)، ص: 211 به سند موثق. و نیز السرائر، ج‏3، ص : 595، من کتاب المشیخة للحسن بن محبوب، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص : 164، باب 40، معانی الأخبار، ص : 266، باب معنى الإمعة، تحف العقول، ص : 413، الإختصاص، ص : 343.

واژه امعه را چنین معنا کرده اند: «الذی یتابع کلّ أحد على رأیه و لا یثبت على شی‏ء»
یعنی کسی که دنبال هر کس می رود و ثبات عقیده ندارد.

واژه ناس (مردم) در روایات فراوان برای عموم مردم یعنی عامه (غیر شیعه) به کار می رود. و البته دستور به مدارای با غیر شیعه، در کنار لزوم انکار عقاید باطل آنان در دل است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

پس به پیامبرت که پاک ترین و پاکیزه ترین است (صلی الله علیه و آله)  اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان،
و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد،
و محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد،
پیامبر  از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و شکمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست.
اگر در ما نباشد جز آنکه آنچه خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمانهای او کافی بود.
و همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد.

فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ ( صلی الله علیه وآله ) فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَقَدْ کَانَ ( صلی الله علیه وآله ) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ
بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه
میلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام سجاد علیه السلام: از دروغ کوچک و بزرگش، جدّى و شوخیش بپرهیزید، زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا مى کند.

«اِتَّقُوا الْکَذِبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَ الْکَبیرَ، فى کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا کَذِبَ فِى الصَّغیرِ اجْتَرَأَ عَلَى الْکَبیرِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 338، تحف العقول، ص 278.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق (ع)، رسول خدا (ص) فرمود: به راستى که بلاى بزرگ، اجر بزرگ دارد، و هر گاه خدا بنده‏ اى را دوست دارد، بلاى بزرگ به او مى‏ دهد، هر که خشنود باشد، خدا از او خشنود است و هر که از بلا خشم گیرد، خدا بر او خشم گیرد.
عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ زَیْدٍ الزَّرَّادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ عَظِیمَ الْبَلَاءِ یُکَافَأُ بِهِ عَظِیمُ الْجَزَاءِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِیمِ الْبَلَاءِ فَمَنْ رَضِیَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ الرِّضَا وَ مَنْ سَخِطَ الْبَلَاءَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ السَّخَطُ. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 253 (باب شدة ابلاء المومن ح8)

از امام باقر (ع)، فرمود: همانا مؤمن در دنیا بلا بیند به اندازه ‏اى که دین دارد.
عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا یُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ فِی الدُّنْیَا عَلَى قَدْرِ دِینِهِ أَوْ قَالَ عَلَى حَسَبِ دِینِهِ‏. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 253 (باب شدة ابلاء المومن ح9)

امام صادق علیه السلام : اگر مومن می دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است ، آرزو می کرد او را با قیچی ها تکه تکه کنند.
عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُور عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:یَا عَبدَ اللهِ لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرَضَ بِالمَقَارِیضُ. الکافی (ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255(باب شدة ابلاء المومن حدیث15)

و مشابه آن روایات بسیاری است، مانند:

رسول الله ص:در روز قیامت کسانى که در دنیا با صحّت و عافیت به سر بردند آرزو می کنند که گوشت بدن آنها را با مقراض در دنیا چیده بودند به خاطر آنچه که مى‏ بینند از ثوابها که به اهل بلا مى ‏دهند.
یَوَدُّ أَهْلُ الْعَافِیَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِیضِ لِمَا یَرَوْنَ مِنْ ثَوَابِ أَهْلِ الْبَلَاءِ.
إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج‏1، ص: 43. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏18، ص: 318

این روایات شبهات زیادی را حل می کند. زیرا در نگاه سطحی که دنیا را ملاک ارزش و محبوبیت حتی نزد خداوند می داند، بسیاری از مصائب اولیای خدا توجیه روشنی ندارد. و این معارف این نگاه را رد، و عکس آن را ثابت می نماید. و به تعبیر روایت نخست از همین باب کافی از امام صادق علیه السّلام «سخت ترین مردم از لحاظ بلا و گرفتارى پیغمبرانند، سپس کسانى که در پى آنانند، سپس کسى که از دیگران بهتر است به ترتیب.»

در رابطه با روایات فوق باید دقت داشت که هر چند شاید عموما ابتلائات مومن شدید باشد. اما ممکن است استثنائاتی هم داشته باشد. لذا مومنی که در دنیا از مواهب و نعمت های گوناگون بهره ببرد، و در کنار زندگی آرام و خوب در این دنیا، با شکر نعمت و طاعت الهی، آخرت خوبی هم دارد. و نیز بر عکس آن ممکن است کسی به خاطر عمل بدش دنیا و آخرت خرابی داشته باشد.

روایات زیر مطلب را روشن تر می نماید:

روایاتی زیبا در مورد رضایت به قضای الهی در بابی از کافی شریف

رأس طاعت خدا

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام صادق علیه السلام:به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش، بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ارج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته.
الکافی، ج۲، ص۶۷ و تفسیر قمی، ج۲ ص۱۶۴ و تحف العقول، ص۳۰۴ و امالی صدوق ره ص۱۴. و ص۶۶۹ بما یشبهه.

حارث یا پدرش مغیره به امام صادق (ع ) عرض کرد: وصیت لقمان به پسرش گفت : از خدای عزوجل چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را بیاوری ترا عذاب کند، و به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را بیاوری به تو ترحم کند.
سپس امام صادق (ع ) فرمود: هیچ بنده مؤمنی نیست، جز آنکه در دلش دو نور است : نور خوف و نور رجاء که اگر این وزن شود از آن بیش نباشد و اگر آن وزن شود، از این بیش نباشد.

عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا کَانَ فِی وَصِیَّةِ لُقْمَانَ قَالَ کَانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کَانَ أَعْجَبَ مَا کَانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ‏ بِذُنُوبِ‏ الثَّقَلَیْنِ‏ لَرَحِمَکَ‏  ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کَانَ أَبِی یَقُولُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَى هَذَا.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 67 بَابُ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ/ ح1. اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج : 3 ص : 109. و در همین باب اسناد مختلفی آمده است.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق سلام الله علیه:
بهترین چیزى که پدران براى پسرانشان به ارث مى گذارند، ادب و تربیت است، نه مال؛ چرا که مال مى رود و ادب مى ماند.
إنَّ خَیرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لِأَبنائِهِم الأَدَبُ لاَ المالُ فَإِنَّ المالَ یَذهبُ و الأَدَبَ یَبقى.
کافی: ج ۸ ص ۱۵۰ ح ۱۳۲؛
صُحُفٍ مُطَهَرَه
هیچ گناهی را کوچک نشماریم...
از ابوهاشم جعفرى روایت است از امام حسن عسکرى علیه السلام که فرمود: از گناهانى که آمرزیده نمى شود قول آدمى است که مى گوید کاش مؤ اخذه نمى شدم مگر به همین گناه، یعنى کاش گناه من همین بود من در دل خود گفتم که این مطلب دقیقى است و شایسته است از براى آدمى که تفقد کند از نَفْس خود هر چیزى را. چون این در دل من گذشت آن حضرت رو کرد بر من و فرمود: راست گفتى اى ابوهاشم، ملازم شو آنچه را که در دل خود گذرانیدى، پس به درستى که شِرک در میان مردم از جنبیدن مورچه بر سنگ خارا در شب تاریک پنهان تر است.
عَنْ أَبِی هَاشِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَا یُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَیْتَنِی لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا فَقُلْتُ فِی نَفْسِی إِنَّ هَذَا لَهُوَ الدَّقِیقُ وَ یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَفَقَّدَ مِنْ نَفْسِهِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَأَقْبَلَ عَلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ فَقَالَ صَدَقْتَ یَا أَبَا هَاشِمٍ الْزَمْ مَا حَدَّثَتْکَ بِهِ نَفْسُکَ فَإِنَّ الْإِشْرَاکَ‏ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ الذَّرِّ عَلَى الصَّفَا فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ وَ مِنْ دَبِیبِ الذَّرِّ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ.
إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، ص: 374 مسنداً
محدث قمی ره گوید: تعبیر مى شود از این قسم از گناهان به مُحقرات و روایت شده که حضرت صادق علیه السلام فرمود: بپرهیزید از محقرات از گناهان به درستى که آن آمرزیده نمى شود. و از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم مروى است که فرمود: به درستى که ابلیس راضى شد از شما به محقرات( گناهان صغیره) و فرمود: به ابن مسعود (در وصیت خود به او) که اى ابن مسعود! حقیر و کوچک مشمار البته گناه را و اجتناب کن از گناهان کبیره، پس به درستى که بنده چون نظر افکند روز قیامت به گناهان خود بگرید چشمان او چرک و خون.
و از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام است که شدیدترین گناهان آن گناهى است که صاحبش آن را سبک شمرد.
منتهی الامال جلد دوم باب سیزدهم

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد: از کجا پیامبران و رسولان خداوند به اثبات مى ‏رسند؟
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چون ثابت کردیم، برای ما  آفریدگار و سازنده ای برتر از ما و همه مخلوقات است و او آفریدگار حکیمی است که مردم قادر به مشاهده و ارتباط حسی با او نیستند، نه او با مردم همنشینی دارد و نه مردم با او، تا با او محاجه و گفتگو نمایند، ثابت می شود که برای او نمایندگانی در میان مردم است که آنها را به مصالح و منافعشان، و آنچه را که مایه بقا و حیات آنهاست و ترک آن، مایه نابودی شان، رهنمون می شوند. پس بدین ترتیب، ضرورت وجود فرمان دهندگان و بازدارندگان ، از جانب خداوند حکیم دانا در میان خلقش، روشن می شود.
و با آن ثابت مى‏ شود که براى خداوند معبرانی وجود دارد که آنها همان  پیامبران و برگزیدگان از میان خلقش هستند؛ حکیمانی مى‏ باشند که با حکمت و دانش پرورش یافته ‏اند و به حکمت معبوث شده ‏اند.
و در عین مشارکت با مردم در آفرینش و شکل، در احوال درونی و صفات با آنها شریک نیستند، از سوی خدای حکیم و دانا به وسیله حکمت و دلائل و براهین و شواهد از قبیل زنده کردن مردگان، مداوای مبتلایان به پیسی و جذام، تایید می شوند؛
و زمین خدا هیچگاه از حجت الهی تهی نمی گردد که با او دانشی است که بر راستی گفتار رسول و وجوب عدالت وی راهنمایی می کند.
قَالَ السَّائِلُ فَمِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ أَنْبِیَاءَ وَ رُسُلًا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یُلَامِسَهُمْ وَ لَا یُلَامِسُوهُ وَ لَا یُبَاشِرَهُمْ وَ لَا یُبَاشِرُوهُ وَ لَا یُحَاجَّهُمْ وَ لَا یُحَاجُّوهُ فَثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الآْمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ ثَبَتَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مُعَبِّرِینَ وَ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ فِی أَحْوَالِهِمْ عَلَى مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْکِیبِ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ وَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ وَ الشَّوَاهِدِ مِنْ إِحْیَاءِ الْمَوْتَى وَ إِبْرَاءِ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَصِ فَلَا تَخْلُو أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالِ الرَّسُولِ وَ وُجُوبِ عَدَالَتِهِ.
التوحید/باب 36
/ الرد على الثنویة و الزنادقة/ح1
هو الهادی
رسول خدا ص فرمودند: فقها امین (و مورد اعتماد) پیامبرانند تا هنگامى که وارد (مطامع و‌ لذایذ و ثروت هاى نارواى) دنیا نشده باشند.
گفته شد: اى رسول خدا ! ورودشان در دنیا چیست؟». فرمود: "اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ" «پیروى کردن از سلطان. پس اگر چنین کردند از آنها در مورد دینتان، بر حذر باشید.»‌
علِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیَا قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِینِکُمْ.

الکافی (ط - الإسلامیة)، [باب المستأکل بعلمه و المباهی به]، ص : 46

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امیر المومنین على علیه السّلام در هنگام شهادت وصیت نمود و فرمود: اى فرزند من در زندگى خود میانه‏ رو باش و در عبادت هم متوسط عمل کن، و همواره به کارهائى مشغول باش که توانائى آن را دارى که با میل و رغبت آن را انجام دهى‏.
فِی وَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عِنْدَ وَفَاتِهِ‏ وَ اقْتَصِدْ یَا بُنَیَّ فِی مَعِیشَتِکَ وَ اقْتَصِدْ فِی عِبَادَتِکَ وَ عَلَیْکَ فِیهَا بِالْأَمْرِ الدَّائِمِ الَّذِی تُطِیقُه‏.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏68، ص: 214 از امالی مفید و شیخ طوسی

امام باقر علیه السلام: چیزى نزد خداى عز و جل دوست‏تر از عملى که ادامه داشته باشد نیست، اگر چه اندک باشد.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَمَلٍ یُدَاوَمُ عَلَیْهِ وَ إِنْ قَلَّ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 82

و در همین معنا چند خبر دیگر در همین باب کافی. مانند:

امام صادق علیه السّلام : مبادا عملى را بر خود واجب گردانى (که سنگینی آن موجب شود) که 12 ماه آن را ترک کنی.

امیرالمومنین علیه السلام :جاهل و نادان یا در حال افراط است و یا تفریط و اعتدالى در او نیست.

عن أمیر المؤمنین علیه السلام قَالَ: لَا یُرَى الْجَاهِلُ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 479 و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏68، ص: 217 عنه.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام رضا ع فرمود: مؤمن، مؤمن نباشد تا در او سه خصلت باشد: روشى از پروردگارش و روشى از پیغمبرش و روشى از امامش. روش پروردگارش راز پوشى است؛ خداى جل جلاله فرماید:«داناى نهانست و احدى بر راز او مطلع نشود جز رسولى که خود پسندد»، روش پیغمبرش مدارا با مردم، زیرا خداى عز و جل به پیغمبرش دستور مداراى با مردم داد و فرمود:«عفو پیشه کن و به نیکى دستور ده و از نادانان رو برگردان»، روش امامش شکیبائى در سختى و فکارى و گاه نبرد است،‏ خداى عز و جل می فرماید:« آنان که شکیبایند در سختى و فکارى و گاه نبرد هم آنان باشند که راستى کردند و هم آنهایند پرهیزکاران.»
عن مولی للرضا ع سمعت أبی الحسن علیه السلام یقول: لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون فیه ثلاث خصال: سنه من ربه وسنه من نبیه وسنه من ولیه فالسنه من ربه: کتمان سره قال الله عز وجل: (عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا إلا من ارتضى من رسول) (١) وأما السنة من نبیه فمداراة الناس فإن الله عز وجل أمر نبیه (ص) بمداراة الناس فقال: (خذ العفو وأمر بالعرف واعرض عن الجاهلین) (٢) وأما السنة من ولیه فالصبر فی البأساء والضراء فان الله عزوجل یقول: (والصابرین فی البأساء والضراء) (٣).
(۱) سوره جن آیات ۲۶ و ۲۷
(۲) سوره اعراف آیه ۱۹۹
(۳) سوره بقره آیه ۱۷۷
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 241. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۲۳۳. الأمالی (للصدوق) / ترجمه کمره‏اى، متن، ص: 330

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام حسن علیه السلام: هرکس به حسن انتخاب خداوند تکیه کند، آرزوی داشتن وضعی دیگر، جز آن وضعی که خدا برایش انتخاب کرده، نکند.
الإمام الحسن (علیه السلام): من اتکل على حسن الإختیار من الله لم یتمن أنه فی غیر الحال التی اختارها الله له.
تحف العقول، ص۲۳۴

صُحُفٍ مُطَهَرَه
از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: چون مردى را گرفتار بلا دیدى و خدا به تو نعمت عافیت داده بگو: «بار خدایا، نه من مسخره کنم و نه بر خود ببالم ولى تو را سپاس گزارم بر بزرگترین نعمتها که به من داده‏ اى» (نعمت عافیت و تندرستى و...).
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَیْتَ الرَّجُلَ وَ قَدِ ابْتُلِیَ وَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْکَ فَقُلِ- اللَّهُمَّ إِنِّی لَا أَسْخَرُ وَ لَا أَفْخَرُ  وَ لَکِنْ أَحْمَدُکَ عَلَى عَظِیمِ نَعْمَائِکَ عَلَیَّ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 98/ 22

رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: چون گرفتاران را دیدید، خدا را شکر کنید و 👈 به آنها نشنوانید (آهسته بگوئید) زیرا اندوهگینشان می سازد.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَّ ذَلِکَ یَحْزُنُهُمْ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 98/ 23

فراوان می شود که وقتی ملتفت به گرفتاری های دیگران می شویم، حس شکر گزاری در ما تقویت می شود. و به خلاف آن هم گاه بعضی افراد غافل از دیگران، چنان مصیبت خود را بزرگ می شمارند که زندگی خود را مختل می سازند.
صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام رضا علیه السلام:
کسى که به مال حلال اندک، راضى شود، مخارجش سبک مى شود، خانواده اش برخوردار مى گردند، خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا مى کند و او را سالم و بى گناه از دنیا به دارالسلام بهشت بیرون مى برد.
عن الامام الرِّضا علیه السلام: مَنْ رَضِىَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ خـَفَّتْ مـَؤُنَتـُهُ وَ تَنَعـَّمَ اَهـْلـُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّه ُ داءَ الدُّنْیا وَ دَوائَها وَ اَخْرَجـَهُ مِنْها سالِما.
الکافی، ج8 ص  347، مسند الامام الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 269.
صُحُفٍ مُطَهَرَه

زندیقی از امام صادق علیه ‏السلام پرسید: حقیقت ذات خداوند متعال چیست؟
حضرت فرمودند: او چیزی است بر خلاف همه چیزها، از اینکه می‏ گویم او "شی‏ء" است اثبات معنایی واقعی را بفهم، و نتیجه بگیر که او دارای شیئیت حقیقی است، ولی نه جسم است و نه صورت، نه محسوس می‏ شود و نه با حواس پنجگانه ادراک می‏ گردد، نه اوهام او را درمی‏ یابند و نه زمان‏ها از او می‏ کاهند و دگرگونش می‏ سازند.
سائل پرسید: آیا او را سمیع و بصیر می‏دانید؟
امام علیه ‏السلام فرمودند: او سمیع بصیر است، شنوای بدون جارحه و بصیر بدون آلت است، بلکه او به نفس حقیقت ذات خود شنواست و به نفس وجود متعالی خود بیناست، و اینکه می‏ گویم به نفس خود شنوا و بیناست نه بدین معناست که او چیزی است و نفس چیزی دیگر، لکن تعبیری از خویش آوردم چرا که تو سؤال می‏ کنی و من می‏ خواهم به تو بفهمانم.
باز می‏گویم: به کل خود می‏ شنود البته نه اینکه او کلی داشته باشد که دارای اجزا باشد، لکن خواستم به تو بفهمانم و تعبیر از آن من است. و حاصل کلام من جز این نیست که او سمیع بصیر عالم خبیر است، بدون اینکه ذاتی دارای اجزای متفاوت و مختلف داشته باشد.
زندیق پرسید: پس او چیست؟!
امام صادق علیه ‏السلام فرمودند: او پروردگار است، او معبود است، او الله‏ است، و گفته من "الله‏" تنها اثبات این حروف "الف و لام و ها" نیست، من معنا را در نظر دارم، و آن معنا همان ذاتی است که آفریننده اشیا و صانع آن‎هاست، این حروف آن معنا را می‏رساند، و او همان واقعیتی است که به نام الله‏ و رحمان و رحیم و عزیز و مانند آن خوانده می‏ شود، و او همان معبود جل و عز است.
زندیق گفت: ما هیچ چیز در نظر نمی ‏آوریم مگر اینکه مخلوق می ‏باشد.
امام صادق علیه ‏السلام فرمودند: اگر چنان باشد که تو می‏ گویی، پس تکلیف به توحید از گردن ما برداشته است، زیرا ما مکلف نیستیم به چیزی اعتقاد داشته باشیم که اصلا توجهی به آن نیست.
ولکن می‏ گوییم: هر چیزی که با حواس یافته شود ادراک می‏ گردد، پس هر چه که حواس آن را بیابد و بشناسد مخلوق است.
و ما ناچاریم که وجود صانع اشیا را نیز اثبات کنیم، به گونه‏ ای که نه نفی لازم آید و نه تشبیه، زیرا نفی همان ابطال و عدم است، و تشبیه نیز از آن مخلوقی است که ترکیب و تألیف در وجود آن آشکار است.
چون مخلوقات موجودند پس صانع و خالق اشیا را باید اثبات کرد، چرا که مخلوقات به ناچار باید خالق داشته باشند و آن خالق غیر خود آنهاست و شبیه آنها نیست.
سائل گفت: اگر شما وجود او را اثبات کردید، پس او را تعریف کرده و قابل شناخت نیز دانسته ‏اید.
امام علیه ‏السلام فرمودند: حقیقت وجود او را تعریف و بیان نکردم بلکه تنها او را اثبات کردم، زیرا بین "بودن و نبودن" چیز سومی وجود ندارد.
سائل گفت: آیا او دارای انیت و ماهیت نیز هست؟
امام علیه ‏السلام فرمودند: آری، هیچ چیز وجود ندارد مگر با انیت و ماهیت.
سائل پرسید: آیا دارای کیفیت نیز هست؟
حضرت فرمودند: خیر، زیرا کیفیت چیزی است که شی‏ء به واسطه آن مورد وصف و شناخت و ادراک قرار می‏ گیرد. ما ناچاریم از تعطیل و تشبیه خارج شویم، زیرا هر کس او را نفی کرد انکار وجود او نموده، ربوبیت او را ابطال کرده است. و هر کس او را شبیه غیر داند او را دارای اوصاف مخلوقات و مصنوعاتی که لایق ربوبیت نیستند اثبات کرده است.
باید ذاتی را اثبات کرد بدون کیفیت، به گونه‏ ای که غیر او سزاوار آن نباشد، و در آن حقیقت شریک و همانند نپذیرد، و مورد احاطه و ادراک و شناخت قرار نگیرد، و جز خود او آن را نشناسد.

التوحید ،باب الرد علی الثنویه و الزنادقه،ح1

پستهای مرتبط:
تباین ذاتی خدا و مخلوق
هرچه به ذهن آید حتی اگر دقیق ترین معانی باشد مخلوق است...
آنچه در ذهن و قلب ما پدید آید خود مخلوقی بیش نیست...
کسی که ادعای دیدن و رؤیت خداوند در دنیا و آخرت را بکند، دین ندارد!
این فعل خداست که متجلی و نمایان است نه ذات خدا

هو الهادی
امام محمد بن علی باقر العلوم علیه السلام :
آگاه باشید که اگر شخصی شبها را به عبادت و روزها را به روزه بگذراند و همه دارایی خود را صدقه بدهد و در تمام دوران عمرش به حج رود، اما اهل معرفت و ولایت ولی خدا نباشد تا او را دوست داشته باشد و همراهی کند و همه اعمالش بر طبق راهنمایی و نظر او باشد، چنین کسی بر خدا حقی پیدا نمیکند تا او را پاداش دهد و از اهل ایمان نیست.

اَما لَو أنَّ رَجُلاً قامَ لَیلَهُ و صامَ نَهارَهُ و تَصَدَّقَ بِجَمیعِ مالِهِ و حَجَّ جَمیعَ دَهرِهِ و لَم یَعرِف وِلایَةَ وَلِیِّ اللّهِ فَیُوالیهِ و یَکونَ جَمیعُ اَعمالِهِ بِدَلالَتِهِ اِلیهِ ، ما کانَ لَهُ عَلی اللّهِ جَلَّ و عَزَّ حَقٌّ فی ثَوابِهِ و لا کانَ مِن اَهلّ الایمانِ.
الکافی، (ط - الإسلامیة) ج‏2، کتاب الایمان و الکفر , ص: 19، باب دعائم الاسلام، ح٥ به سند صحیح.

آنچه خدا میخواهد این است که اعمال انسانها تحت هدایت و راهنمایی کسانی باشد که خدا، خود، ایشان را به عنوان ولی و سرپرست و صاحب اختیار مؤمنان قرار داده است، و به رأی خود چیزی را به خدا نمی بندند.

صُحُفٍ مُطَهَرَه

امام سجاد علیه السلام : دعاى مؤمن از سه حال خارج نیست:
یا برایش ذخیره مى‏ گردد،
یا در دنیا برآورده مى‏ شود،
یا بلایى را که مى‏ خواهد به او برسد، دفع مى ‏کند.
المؤمنُ مِن دُعائهِ ‏على ثلاثٍ: إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن یُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ یُریدُ أن یُصِیبَهُ؛
تحف العقول، ص 280 و این معنا از روایات زیادی قابل استفاده است.


از امام صادق (ع) فرمود: راستى مؤمن براى حاجت خود به درگاه خدای عز و جل دعا مى‏ کند و خدای عز و جل مى ‏فرماید: اجابتش را به تأخیر اندازید براى اشتیاق به آواز او و دعاء او، و چون روز قیامت شود خدای عز و جل فرماید: اى بنده من! دعا کردى و اجابت تو را به تأخیر انداختم، اکنون ثواب تو چنین و چنان است و تو مرا در باره چنین و چنان (ناقابل دعا کردى) و من اجابت تو را به تأخیر انداختم و ثوابت چنان و چنان است، گوید: مؤمن آرزو مى ‏کند که کاش هیچ دعائى براى او در دنیا به اجابت نرسیده بود (و ثوابش براى آخرت او ذخیره شده بود) براى آنچه که از حسن پاداش الهى مى‏ بیند.
عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَخِّرُوا إِجَابَتَهُ شَوْقاً إِلَى صَوْتِهِ وَ دُعَائِهِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِی دَعَوْتَنِی فَأَخَّرْتُ إِجَابَتَکَ وَ ثَوَابُکَ کَذَا وَ کَذَا وَ دَعَوْتَنِی‏ فِی کَذَا وَ کَذَا فَأَخَّرْتُ إِجَابَتَکَ وَ ثَوَابُکَ کَذَا وَ کَذَا قَالَ فَیَتَمَنَّى الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیَا مِمَّا یَرَى مِنْ حُسْنِ الثَّوَابِ.
الکافی، (ط - الإسلامیة) ج‏2، ص: 491/ 9

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

از ظلم کردن به کسی که یاوری جز خداوند ندارد، بر حذر باش. (که دادخواه او خود خداوند است.)

عن سید الشهداء (علیه السلام): إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ.

تحف العقول  ص۲۴۶

صُحُفٍ مُطَهَرَه
حضرت صادق علیه السّلام: کسى که با اخلاص، نه با بی توجهی و سبکی، و نه به جهت ریاء و سمعه، قصد کند به زیارت حسین بن علی علیه السلام برود، گناهانش پاک می شود همان گونه که لباس با آب، پاک می شود، پس هیچ آلودگی بر او باقی نمی ماند، و به ازای هر قدمش، حجّ؛ و به ازای هر گامی که از روی زمین بلند کرده است، عمره ای برای او نوشته می شود.
عَنْ قُدَامَةَ بْنِ مَالِکٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَرَادَ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ‏ علیه السلام، لَا أَشَراً وَ لَا بَطَراً، وَ لَا رِیَاءً وَ لَا سُمْعَةً، مُحِّصَتْ ذُنُوبُهُ کَمَا یُمَحَّصُ الثَّوْبُ فِی الْمَاءِ، فَلَا یَبْقَى عَلَیْهِ دَنَسٌ، وَ یَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً، وَ کُلِّ مَا رَفَعَ قَدَمَهُ عُمْرَةً.
تهذیب الأحکام، ج‏6، ص44
مطالب مرتبط:
استجابت دعا در کنار قبر امام حسین علیه السلام
فضل زیارت سیدالشهداء علیه السلام
حدیث بسیار زیبا در فضیلت زیارت امام حسین (صلوات الله علیه)

پاداش زیارت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام

زیارت خدا!
صُحُفٍ مُطَهَرَه
بخشی از دعای افتتاح

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُه‏...
بار الها! به درگاه تو از فقدان پیامبر و غیبت ولىّ خود و سختى زمانه و وقوع فتنه ‏ها و چیرگى دشمنان و کثرت دشمنان و کمى عددمان شکایت مى ‏کنیم. بار الها! با فتح عاجل و نصرت عزّتمند خود و امام عادلى که ظاهر مى‏ سازى‏ فرج را برسان‏...
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص: 514، در توقیعات وارده از حضرت

بنا بر روایات و آیات بسیار، مقدار، بلکه اکثریت و چیره بودن هرگز ملاک و معیار حق نیست.

آیات: اکثر الناس لا یعلمون، اکثرهم یجهلون، اکثرهم لا یومنون. و ما اکثر الناس و لو حرصت بمومنین. و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون...

و حتی بسیاری از آیات انبیاء حاکی از کمی اهل حق است.

روایات بسیار مانند: در راه هدایت از کمی اهل آن وحشت نکنید.
لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله...
الغارات، المسترشد، الغیبة للنعمانی، نهج البلاغه عن امیر المومنین ع.

صُحُفٍ مُطَهَرَه
امام صادق علیه السّلام فرمودند:ای شیعیان، (که به ما منسوب هستید) مایه زینت ما باشید نه مایه آبرو ریزی ما. با مردم نیک سخن بگویید، و از سخن بیهوده و زشت بپرهیزید.1

امام صادق سلام الله علیه در پاسخ به پرسش از معناى خوش اخلاقى فرمودند: نرمخو و مهربان باشى، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویى برخورد کنى.2


رسول خدا صلی الله علیه و آله:داناترین مردم کسى است که با مردم بیشتر مدارا کند و خوارترین مردم کسى است که به مردم اهانت کند.3

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: مردم را با رفتارتان [به دین] فرا خوانید.4

1.یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا لَنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قُبْحِ الْقَوْلِ. الأمالی( للصدوق)، ص: 400، الحکایات (للمفید)، ص: 93، الأمالی (للطوسی)، ص: 440، مشکاة الأنوار، ص67 و بسیاری از کتب دیگر به اسناد مختلف.

2.مَا حَدُّ حُسْنِ الْخُلُقِ قَالَ تُلِینُ جَانِبَکَ وَ تُطِیبُ کَلَامَکَ وَ تَلْقَى أَخَاکَ بِبِشْرٍ حَسَن‏.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 412 ،

3.اَعْقَلُ النّاسِ اَشَدُّهُمْ مُداراةً لِلنّاسِ،وَاَذَلُّ النّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسَ.من لایحضره الفقیه،ج 4، ص 394.

4.کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکُم‏. قرب الاسناد(ط-الحدیثه) ص 77 .

صُحُفٍ مُطَهَرَه